از: سپیده
" نیمۀ بهتر"
"برای تو خوبتر از خوبی"
قلبت
مثل یک آینه شفاف است
که من اکنون
در تمامی سطوح پاکش
می شناسم خود را
و صداقت صفت ناچیزی است
بر آنچه که در قلب تو جریان دارد
چشمهایت مثل یک پنجره می ماند
که در آن خط افق را تا صبح
می توان پیدا کرد
و مرا ازشب غمگین وجودم با خویش
می برد خانۀ خورشید به مهمانی روز
در زمانی کوتاه
یافتم واژۀ کمیاب صمیمیت را
در گرمی انگشتانت
با تو
من
در شب تاریک و سیاهی که کنون
سایه گسترده بر این دشت بزرگ
تا فلق می رفتم
***
حال اینجا تنها
در غروبی دلگیر
که تمام اشیاء رنگ غربت دارد
به تو می اندیشم
به قفس ها
و به پرواز قناری در صبح
و گل سرخ
که بار دیگر
در باغچۀ خانه ما می شکفد.
***