دویست و بیست و ششمین شب بخارا، پنجشنبه یکم بهمن 1394 ساعت پنج عصر در کانون زبان فارسی، به معرفی و رونمایی از مجموعه چهار جلدی «سفر به ایران»، نوشته منوچهر طیاب اختصاص یافته بود. چهار جلد این مجموعه با نامهای «باد در دل تنهایی کویر»، «البرز، زادگاه فرهنگی به قدمت تاریخ، «زاگرس: گاهواره تمدنی کهن» و «دریای پارس»، هر کدام به همراه یک فیلم مستند حرفهای عرضه شده است.
منوچهر طیاب (مستندساز و نویسنده این مجموعه)، خسرو سینایی (فیلمساز)، اسعد نقشبندی (عکاس)، مسعود کازری (مدیر انتشارات خورشید) و اسماعیل میرفخرایی (گوینده فیلمهای این مجموعه)، پروفسور چرتی* (ایران شناس ایتالیایی و مسئول فرهنگی سفارت ایتالیا در ایران) از مهمانان ویژه این نشست بودند.
علی دهباشی در آغاز یادی از زندهیاد ایرج افشار کرد که اگر زنده میبود، بهواسطه علاقه و عشقش به سفر، حتما در این برنامه شرکت میجست. وی همچنین با انتقاد از مدیریت دولتی که صرفاً در زمینه گسترش فرهنگ ایرانی شعار میدهند، اما کمترین یاریای نمیرسانند، از تلاشهای آقای طیاب و ناشرانی که در این زمینه ریسک میکنند، سپاسگزاری کرد. وی خرید چنین مجموعههایی را از سوی علاقمندان، یکی از راههای یاری رساندن به زنده نگه داشتن فرهنگ ایرانی و تشویق نویسندگان و ناشران به ادامه دادن این راه عنوان کرد.
منوچهر طیاب متولد 1316 مستندساز و منتقد فیلم، مترجم، عضو هیئت تحریریه نشریه ستاره سینما (بهعنوان نخستین مجله سینمایی ایران)، معماری را در دانشگاه فنی وین اتریش خواند و دانشآموخته کارگردانی سینما و تلویزیون از دانشکده سینمایی آکادمی دولتی سینما و موسیقی وین شد. او کارگردان و نویسنده بیش از یکصد فیلم مستند و مدرس سینما و... است.
اما آنچه شب یادشده را برجسته میکرد، معرفی مجموعه چهار جلدی «سفر در ایران» بود به همراه چهار فیلم مستند. در این مجموعه، آقای نقشبندی عکاس و مدیر تولید این فیلمها بودند. این کتابها را انتشارات کتاب خورشید به مدیریت مسعود کازری و انتشارات فرهنگسرای میردشتی به مدیریت مهدی میردشتی منتشر کرد.
نخستین سخنران، آقای خسرو سینایی بود که پشت تریبون رفت. وی پس از سپاسگزاری از برگزارکنندگان این مراسم، خودش را یک کارگردان دانست و گفت که کارگردانها اهل سخنرانی نیستند، بلکه اهل عمل و فیلم ساختناند. او رابطه دوستیاش با منوچهر طیاب را دارای سابقهای شصت ساله میداند. بنابراین اگر از او بپرسند که طیاب کیست، بر پایه همین دوستی دیرینه خواهد گفت: «طیاب فیلمساز برجستهای است که بر فیلمسازی تسلط دارد. جهاندیده است و فرهنگ شرق و غرب را خوب میشناسد و بر این اساس از روزنهای تنگ به جهان نمینگرد. سرزمینش و مردمان آنرا عمیقاً دوست دارد و بیش از پنجاه سال از عمرش را صرف آن کرده که از طریق ابزار کارش، یعنی سینما، سرزمینمان و مردمانش را به خودمان بشناساند و برای آیندگان حفظ کند». او گفت به آنچه که درباره طیاب گفته باور دارد. چرا که طیاب همه جوانی و عمرش را در راه شناساندن این سرزمین گذرانده؛ به گونهای که او را کمتر میشد در خانهاش دید. او همیشه یا در کویر بود و یا کوه و بیابان.
سینایی با اشاره به اینکه خودش هم بهعنوان کارگردان، سفرهای زیادی در ایران انجام داده است، اعتراف کرد که نه به اندازه یک سوم طیاب در ایران سفر کرده و نه کارگردان دیگری را میشناسد که به اندازه طیاب سفر کرده باشد. همه اینها برای این بود که طیاب بتواند ایران زمان معاصر را برای خودمان و برای آیندگان نگه دارد. وی گفت شاید در همین سالن، بیش از هشتاد درصد حاضران، ایران را نمیشناسند. از هر کدام که بپرسید آیا ایران را دوست دارید، خواهند گفت که البته، ایران را خیلی دوست دارند. اما اگر پرسیدیم ایران چیست؟ مردمانش کیستند؟ آنگاه پاسخ میشنویم که تنها چند شهر محدود را رفتهاند و مردمان چند نقطه محدود را میشناسند. اما طیاب در این کتابها تلاش کرده حاصل برخی از سفرهایش به چهارگوشه ایران را برای دوران معاصر و آیندگانی که با اطمینان خاطر میتوان گفت کمتر سند و مدرکی درباره دوران ما و اینکه ایران در این دوره چگونه بود، در اختیار خواهند داشت. همانگونه که ما درباره گذشته ایران سند و مدرک اندکی داریم. به قول فیلسوفی بزرگ، سده بیست و یکم سده تصویر است. طیاب در کنار فیلمهایی که ساخت و تصویر است، کتابهایش نیز پر از تصویر است. به گونهای که پس از خواندن این کتابها، تصویر روشنی از ایران را مجسم میکند که پیش از آن نمیشناخته است.
سینایی برای اثبات این مدعایش، نمونههایی چند از تجربیات خودش را مثال زد و نشان داد که مردم بسیاری از شهرهای ایران، حتی درباره بناهای تاریخی شهرشان و یا مجسمههای بزرگان شهرشان که در میدانهای همان شهر نصب شده است هم اطلاع و خبر ندارند. به باور سینایی، سادهها را مشکل بیان کردن کار سادهای است، اما مشکلات را به زبان ساده بیان کردن، کار دشواری است که طیاب در این کتاب از پس آن به خوبی برآمده است و سپس نمونههایی از این ساده بیان کردنها را برای شنوندگان خواند.
سپس بخشهای کوتاهی از فیلمهای مستند سفر در یاران پخش شد.
علی دهباشی دوباره پشت تریبون رفت و به مهمانان خارجی، پروفسور کارلو چرتی و دکتر مایکل هوپ که از ایرانشناسان بهنام هستند و نیز پیشکسوت پیرایش و نشر، جعفر رازی نیز خیر مقدم گفت.
اسعد نقشبندی، سخنران بعدی بود. او به بیست سال همراهیاش با طیاب اشاره کرد. او که رشته عکاسی خوانده و سی و پنج سال عکاسی حرفهای کرده، دوره کار حرفهایاش را به دو دوره پیش و پس از آشنایی با طیاب بخشبندی کرد. او از فیلم مستند «همراه باد» طیاب که در سال 1375 کارگردانی شد، بهعنوان نخستین سابقه همراهیاش با او اشاره میکند. او طیاب را فیلمسازی میداند که به عکاسی هم علاقمند بوده و خودش هم عکاسی میکند. طیاب به باور نقشبندی کارگردانی است که در خلال فیلمش، به گونهای نامحسوس به بیننده آموزش میدهد. نقشبندی که در فیلمهای بسیاری همراه با طیاب بوده، ویژگیهای شخصیتی مثبت طیاب و تواناییاش در فیلمسازی را در هنگام ساختن فیلم توصیف کرد. به باور نقشبندی، این نخستین بار است که یک کتاب به همراه یک فیلم جدی و حرفهای منتشر میشود. این دو آنچنان مکمل یکدیگرند که هر آنچه نمیتوان در فیلم دید، در کتاب میتوان خواند و آن بخشی که در کتاب نمیتوان تصویر کرد، در فیلم میبینیم.
از میرفخرایی بهعنوان سخنران بعدی دعوت شد. میرفخرایی گوینده این فیلمهای مستند بوده است. او در سخنانی کوتاه ضمن بیان خاطراتی از آشناییاش با طیاب و گویندگی فیلمهای وی که برایش افتخار بود، بخشی از ارزش کارهای طیاب را در نشان دادن چهره واقعی ایران میداند. ایرانی که از یک سو «عربی» نشان داده میشود و از یکسوی دیگر «بوتیکی». او اظهار امیدواری کرد صدا و سیمایی داشته باشیم که فیلمسازانی مانند طیاب و سینایی در آن فیلم بسازند نه فیلمسازان بوتیکی.
سپس از کازری دعوت شد تا فرایند انتشار کتابها را شرح بدهد. وی ضمن بیان چگونگی آغاز همکاریاش با طیاب، به برخی مشکلات کار همچون هماهنگی کامل بین نسخههای فارسی و انگلیسی (که البته نسخه انگلیسی هنوز منتشر نشده) کتابها و زیرنویس فیلمها اشاره کرد. همچنین وی از همکارانی که در انتشار این کتابها یاری رساندند سپاسگزاری نمود.
نهایتاً آقای طیاب پشت میکروفن قرار گرفت. وی گفت که شاگرد منوچهر ستوده در دبیرستان البرز بوده و مشوقاش وی بوده است. استاد ستوده به آقای طیاب و دیگر دوستان فعالش سفارش میکند که «شما باید ایران را بشناسید. کسانی از بیرون از ایران میآیند و بهعنوان ایرانشناس، کشور ما را به خوبی میشناسند. شما هم باید بهعنوان یک ایرانی کشورتان را بشناسید». طیاب در کلاس دوم دانشگاه در وین، به پیشنهاد استادش روی اسنادی کار کرد که از اتریش که در جریان جنگ جهانی به آلمان رفته بودند و حالا که اتریش کشوری جدا از آلمان شناخته میشد، داشت آن اسناد را باز میگرداند. بنابراین باید ساختمانهایی مناسب برای بایگانی میداشت. طیاب به زیرزمینی رفت که تعداد بسیاری فیلم مستند درباره اتریش داشت و در آنجا بود که او با نقش و اهمیت سینما در نشان دادن واقعیات و داشتهها آشنا شد. همانجا وی تصمیم میگیرد که کارش را با سینمای مستند ادامه بدهد. به باور طیاب، بیشتر کسانی که تا آن موقع در زمینه فیلم مستند در ایران کار کرده بودند، از ادبیات وارد سینما شده و نگاهشان ادبی بود. بنابراین طیاب به فکر ساختن ژانری از فیلم مستند میافتد که در آن داستانسرایی نکرده باشد، بلکه خواننده این آزادی داشته باشد که تخیل خود را به کار انداخته و آنچه کارگردان میسازد را خودش در تخیلش ببیند. بنابراین در این راه تلاشش را کرد و میزان موفقیتش را دیگران باید بسنجند. اما مثلا با خسرو سینایی در این باره بسیار به گفتگو مینشست.
طیاب گفت زمانی که یک کار پژوهشی انجام میدهد، تنها میتواند یک سوم یا یک چهارم آنرا در قالب فیلم بگنجاند. بخشی از آنرا بهتر است در کتاب بیان کند و بنابراین کتاب و فیلمهایش را از یکدیگر تفکیک نمیکند. او این کاربرد را به شیوههای گوناگون دیده است. برای نمونه بسیاری از اوقات در دانشگاهها و همایشها و...، فیلم را بهعنوان یاریرسان به فهم کتابها به کار میبرند و او نیز همین کار را کرد. وی در این کار، به جز کتابها و فیلمهای ارائه شده، بیش از دو هزار عکس هم تهیه کرد که امیدوار است بتواند آنها را بهصورت نمایشگاهی جدا به نمایش در آورد.
وی در آخر سخنرانیاش اشاره کرد که به هر ترتیب این کار، یک کار گروهی است که چه آنها که کمک فکری کردند، چه آنها که کمک مالی کردند و چه معنوی، سهم و ارزش کارشان نباید فراموش شود.
در پایان، جلسه رونمایی کتابها بود، پروفسور چرتی و آقای طیاب همزمان رونمایی از کتابها را انجام دادند. سپس نخستین نسخه کتابها به خانم مشایخ (مترجم کتابها به انگلیسی) و آقای راسی (ویراستار کتاب) اهدا شد. تعدادی از نسخههای کتاب هم برای فروش به علاقمندان، در محل پذیرایی قرار گرفت.
* پینوشت: کارلو چرهتی در 1960 در ایتالیا متولد شد. فوق لیسانسش را در دانشگاه ناپل ایتالیا درباره مطالعات ایرانی و هندی دریافت کرد. مطالعاتش بیشتر درباره فارسی میانه و آیین زرتشت است. وی معتقد است در ایتالیا بیش از سایر نقاط اروپا به ایرانشناسی توجه می شود و بیشترین تعداد ایرانشناسان در این کشورند و بنابراین بیشتر بحثش را به تاریخ روابط ایران و ایتالیا، ایرانشناسان و مراکز ایرانشناسی ایتالیایی اختصاص می دهد. وی در دانشگاه رم به عنوان استاد تمام، تاریخ زبان و زبانشناسی فارسی درس می دهد (به نقل از علی اکبر عبدالرشیدی (1387)، گفتگو با ایرانشناسان، تهران : اطلاعات. صص: 96-89).