Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


تیرباران چائوشسکو و همسرش انسان گرگ انسان است

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[24 Dec 2013]   [ همنشین بهار]

 




حدود سی سال پیش در ایام کریسمس زمامدار پیشین رومانی نیکلای چائوشسکو و همسرش «الِنا» (که شیمیدان بود)، در پی یک به اصطلاح محاکمه، طناب‌پیچ و تیرباران شدند.

آنچه در آن به اصطلاح دادگاه گذشت اگرچه در گرد و غبار رویدادها گم و گور شده و ظاهراً به کشور رومانی مربوط می‌شود اما براستی عبرت‌انگیز است.

 

انسان گرگ انسان است

آخرین صحنه های زندگی چائوشسکو و همسرش نشان داد، براستی انسان گرگ انسان است و برای رفتار سبعانه، حتماً نباید ریش و سبیل و تسبیح داشته باشد.

چائوشسکو زاده فقر و فرزند کار بود. سوءنیت هم نداشت، مال و مکنتی هم نیاندوخت، و بعدها اسناد نشان داد که آنچه به او و همسرش نسبت دادند واقعی نبود، اما به کبر و غرور افتاد. به غضب بارک‌الله گرفتار شد و اسیر به‌به و چه‌چه مریدانش بود. به قدرت که رسید و میخش را کوبید، آزادی را ممیزی کرد و به هر مخالف و منتقدی نسبت‌های ناروا داد و آنان را پست و رذل معرفی نمود.

مسئولین «سکوریتاته» Securitate یعنی بخش استخبارات و اطلاعات برای بدنام کردن مخالفین، دوستان و خویشاوندان آنان را علیه‌شان برمی‌انگیخت و چائوشسکو خط می‌داد برای اوت کردن مخالفین، هر ترفند و هر تهمت و هر وسیله‌ای مجاز است و همین او را بر زمین کوبید.

آنقدر هوادارانش او را باد کردند و هورا و مورا کشیدند تا هوا برش داشت تا آنجا که توهمات خودش را واقعیت جا می‌زد و آنچنان با شور و حرارت از آن سخن می‌گفت که انگار آیه آسمانی است و مو هم درزش نمی‌رود.

 

چائوشسکو، فقط در رومانی نبود

هر کدام ما بالقوه یک چائوشسکو هستیم هرچند مثل او فرزند رنج و کار بوده، زندانی و دربدری کشیده باشیم و از عدالت اجتماعی و حق و حقیقت دفاع کنیم. گاه همانند او به استبداد رأی می‌افتیم و بی آنکه متوجه باشیم «الینه» شده، از رخت خود بیرون می‌رویم.

...

چائوشسکو چهار سال در زندانهای «ژیلاوا» و «تیرگوژیو» به سر برد و خیلی هم آزار دید. نقاط مثبت کم نداشت. بارها در بخارست و در شهرهای دیگر رومانی، شنیدم مردم از او تعریف می‌کردند. می‌گفتند در مورد وی و همسرش عدالت زیر پا گذاشته شد. از اول معلوم بود می‌خواهند هر دو را بکشند. حتی «وکیل مدافع» چائوشسکو و همسرش، طرف قاتلان بود.

با تیرباران آن دو، تحولات خونین و درگیری های خیابانی در کشور ما اوج گرفت و کشته و زخمی بسیار (به مراتب بیش از زمان چائوشسکو) بر جای گداشت.

چائوشسکو اگرچه به اعتقادات دینی مردم بی‌توجهی کرد و اکثر کلیساها و مساجد عملاً بسته بود. با اینکه به چاپلوسان میدان داد و «سکوریتاته» یعنی سازمان اطلاعات و امنیت، امان همه را برید، اما برای کشور ما زحمت کشید.

خانه خلق=پارلمان (دومین ساختمان اداری جهان پس از پنتاگون)، همچنین کانال ۷۰ کیلومتری دانوب که در عین کوتاه کردن مسیر دانوب به دریای سیاه نقش مهمی در سیستم آبیاری بخشهای وسیعی از رومانی داشت و کشتی‌ها تا سه هزار تن در آن تردد دارند، و نیز مترو بخارست که به طول ۶۵ کیلومتر در پایتخت کشور کوهستانی رومانی ساخته شده، و مثل خانه خلق و کانال دانوب، بدون کمک خارجی به سرانجام رسید به اندازه کافی گویاست.

 

چاپلوسان و مداحان دور برداشتند

اگر واقعیت دارد که چائوشسکو، برای کشورش زحمت ‌کشید این هم واقعی است که در دوران وی با کبر و غرور و خود‌فقط‌بینی، فاصله نیروی رهبری کننده با مردم و با واقعیتهای جامعه بیشتر و بیشتر می‌شد و به‌همین دلیل فرهنگ ورزانی که با چاپلوسی و مدح رهبری میانه نداشتند، دَک می‌شدند.
در دوران وی جزمیت فلسفه حزبی، نظام پلیسی و انحصار قدرت، حقوق شهروندان را محدود کرد و رهبران سیاسی و فرهنگی مخالف یکی بعد از دیگری از صحنه اوت ‌شدند و چاپلوسان و مداحان دور برداشته، در وصف رهبر -که تافته جدابافته و هدیه تقدیر و تاریخ است - درود و سرود سر دادند و به منتقدان، حتی در داخل حزب کمونیست، برچسب نفوذی و مزدور و خائن زدند.

آنچه در زمانه وی گذشت نشان داد که هیچ «چائوشسکو»یی در هیچ کجای عالم، بدون کسانی که او را عَلم می‌کنند و مدح و ثنا گویند موضّوعیت نمی‌یابد.

 

محاکمه چائوشستکو در پایگاه نظامی

۲۵ دسامبر ۱۹۸۵ (چهارم دی ماه سال ۱۳۶۸) آخرین روز حیات چائوشسکو و همسرش النا بود. چائوشسکو تازه از تهران باز گشته بود.

او و همسرش را (پس از دستگیری) در پایگاه نظامی «تارگو ویسته» بعد از یک محاکمه شتابزده، طناب پیچ و تیرباران کردند. (در ویدیوی ضمیمه دیده می‌شود که او با استواری و غرور، با مرگ روبرو می‌شود.)

به گفتگوی دادستان با چائوشسکو و همسرش توجه کنیم.

ـــــــــــــــــــــــــــ

نیکولای چائوشسکو: من تنها مجمع بزرگ ملی را به رسمیت می‌شناسم و در آنجا صحبت خواهم کرد. 

دادستان گیگا پوپا: او (چائوشسکو) همانطور که با مردم حرفی نزد، با ما هم صحبت نمی‌کند. او همیشه مدعی بود که از طرف مردم حرف می‌زند و عمل می‌کند تا به چهره محبوبی نزد آن‌ها تبدیل شود. اما در تمامی این مدت تنها بر مردم مستبدانه حکومت کرد. تو هزینه‌های بسیار زیادی را صرف برگزاری جشن‌ها و مهمانی‌های مجلل و باشکوهی می‌کردی که در ایام تعطیل در خانه‌ات برگزار می‌شد. جزئیات برگزاری تمامی این مهمانی‌ها در اختیار ماست. این دو نفر (چائوشسکو و همسرش) بهترین لباس‌ها و مواد غذایی را از دیگر نقاط دنیا برای خود تهیه می‌کردند. آن‌ها حتی بد‌تر از شاه سابق رومانی بودند. در مقابل، مردم تنها اجازه دریافت ۲۰۰ کیلوگرم گندم در ماه را داشتند. این‌ها از سهم مردم می‌دزدیدند. حالا امروز حتی نمی‌خواهند حرفی بزنند. آن‌ها بزدل و ترسو هستند. ما مدارک موثقی علیه آن‌ها داریم. من از دادستان کل می‌خواهم تا اجازه قرائت متن کیفرخواست را صادر کنند.

دادستان کل: با احترام به رییس دادگاه، ما امروز باید حکم متهمان نیکلای چائوشسکو و النا چائوشسکو را به اتهام ارتکاب جرایم ذیل صادر کنیم: 

جنایت علیه مردم، آن‌ها مرتکب اقداماتی کاملا مغایر با اصول انسانی و تفکر اجتماعی شده‌اند. کاملا مستبدانه با مردم رفتار کرده‌اند. جالب است که این دو اقدام به نابودی مردمی کرده‌اند که خود را رهبر آن‌ها می‌دانند. به دلیل تمامی جنایات و ستم‌هایی که این دو در مقابل مردم کشورشان کردند، من به نمایندگی از تمامی قربانیان جنایاتی که این دو نفر عامل آن‌ها بودند، تقاضای اعدام می‌کنم. در سند کیفرخواست نیز به نکاتی اشاره شده است: قتل‌ عام، حمله مسلحانه علیه مردم، تخریب ساختمان‌ها و موسسات دولتی و تباهی اقتصاد ملی، آن‌ها مانع سیر روند طبیعی اقتصادی کشور شدند.

دادستان: آیا اتهامات را شنیدید؟ متوجه شدید؟ 

چائوشسکو: من هیچ جوابی به شما نخواهم داد. تنها در مقابل مجمع بزرگ ملی صحبت خواهم کرد. من این دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسم. اتهامات نادرست هستند. حتی به یک سوال کوچک هم در اینجا پاسخ نخواهم داد. 

دادستان: یادداشت شود، او اتهامات وارده در سند کیفرخواست را به رسمیت نمی‌شناسد.

چائوشسکو: من هیچ چیزی را امضا نمی‌کنم. 

دادستان: همه چیز واضح است. شرایط مصیبت‌بار کشور برای همه دنیا آشکار است. اگر از هر شهروند صادقی سوال کنید که تا پیش از ۲۲ دسامبر چه شرایطی در کشور حکم‌فرما بوده است، به راحتی پاسخ شما را می‌دهد. ما هیچ تجهیزات پزشکی در اختیار نداشتیم. شما دو نفر، فرزندان ما و دیگر مردم را کشتید. هیچ چیزی برای خوردن نداریم. گرما نداریم. برق نداریم. چه کسی فرمان تیراندازی به مردم را در شهر «تیمی‌شوارا» و یا «بخارست» صادر کرد؟

چه کسی فرمان داد تا به مردم تیر اندازی کنند؟ بگو...

(در همین زمان النا چائوشسکو به همسرش می‌گوید: ولشان کن. می‌دانی که صحبت کردن با این جور آدمها هیچ فایده‌ای ندارد.) 

دادستان: نمی‌دانی چه کسی فرمان تیراندازی به مردم را صادر کرد؟ تیراندازی‌ها هنوز هم ادامه دارد. آدم‌های متعصبی که شما آن‌ها را اجیر کرده‌اید، همین حالا هم در حال شلیک به سمت کودکان ما هستند. به آپارتمان‌ها شلیک می‌کنند. آن‌ها از کجا آمده‌اند؟‌‌ همان افرادی که شما به آن‌ها بابت این کار پول داده‌اید.

چائوشسکو: من پاسخ نمی‌دهم. به هیچ سوالی پاسخ نخواهم داد. حتی یک گلوله هم در اطراف کاخ شلیک نشد. حتی یک گلوله. به هیچ‌ کس تیر‌اندازی نشد. 

دادستان: اما تا حالا که ۳۴ نفر کشته شده‌اند. قتلعام شده.

 النا: نگاه کن. به کشته شدن ۳۴ نفر (تازه به فرض که کشته شده باشند) می‌گویند قتل عام. 

دادستان: در تمامی مناطق تیراندازی ادامه دارد. مردم تبدیل به برده شده‌اند. تمامی روشنفکران از کشور گریخته‌اند. هیچ کس دیگر دلش نمی‌خواهد برای شما کاری انجام دهد.

یک فرد نا‌شناس: آقای رییس من تنها یک چیز را می‌خواهم بدانم: متهمان باید اسامی سربازان مزدورشان را، اسامی تمامی افرادی که اجیر کرده‌اند را بگویند و اینکه چه کسی به آن‌ها پول می‌داد؟ چه کسی آن‌ها را به کشور آورده بود؟ 

دادستان: بله. متهمان جواب بدهند. 

چائوشسکو: من هیچ چیز دیگری نمی‌گویم. تنها در مجمع بزرگ ملی حرف خواهم زد.

دادستان: النا علی‌رغم اینکه چندان بارش نبوده اما همیشه پر حرف بوده است. من حتی شاهد این بوده‌ام که او نمی‌تواند به درستی بخواند. با این وجود خود را فارغ‌التحصیل دانشگاهی می‌داند. روشنفکران این کشور باید در مورد شما و همکارانتان شنیده باشند. 

(دادستان شروع به خواندن عناوین تمامی مدارکی می‌کند که النا مدعی دریافت آن‌ها شده بود.) 

النا: روشنفکران کشور اتهاماتی را که شما به ما وارد کرده‌اید، خواهند شنید. 

دادستان: نیکلای چائوشسکو باید بگوید که چرا جواب سوالات ما را نمی‌دهد. چه چیز مانع پاسخ دادن تو به ما می‌شود؟ 

چائوشسکو: من به هیچ سوالی جز در مجمع بزرگ ملی که نمایندگان طبقه کارگر نیز در آن حضور داشته باشند، پاسخ نخواهم داد. به مردم بگویید که من به سئوالات آن‌ها پاسخ خواهم داد. تمامی دنیا باید بدانند که اینجا چه می‌گذرد. من تنها طبقه کارگر و مجمع ملی را به رسمیت می‌شناسم. 

دادستان: دنیا قبلا فهمیده که چه اتفاقاتی اینجا افتاده است. 

چائوشسکو: من جواب تو را نمی‌دهم توطئه‌چی. 

دادستان: مجمع ملی منحل شده است. 

چائوشسکو: چنین چیزی هرگز امکان‌پذیر نیست. هیچ کس نمی‌تواند مجمع بزرگ ملی را منحل کند. 

دادستان: ما اکنون ارگان پیشروی دیگری داریم، ‌جبهه نجات ملی. 

چائوشسکو: هیچ کس آن را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل است که مردم در همه جای کشور با هم درگیر هستند. این گروه جنایتکار نابود خواهند شد، آن‌ها برای براندازی حکومت توطئه کردند. 

دادستان: مردم در مقابل شما می‌جنگند و نه در مقابل فضای جدید. 

چائوشسکو: نه مردم برای آزادی و در مقابل شما می‌جنگند. من این دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسم. 

دادستان: چرا چنین فکری می‌کنی؟ واقعا چه فکر می‌کنی؟ 

چائوشسکو: همان‌طور که قبلا گفتم مردم برای آزادی می‌جنگند، در مقابل توطئه‌گران. توطئه از خارج از کشور سازماندهی شده است. من نه این دادگاه را به رسمیت می‌شناسم و نه دیگر پاسخ شما را می‌دهم. من در حال حاضر با تو به عنوان یک شهروند ساده صحبت می‌کنم. امیدوارم که راست گفته باشی و برای خارجی‌ها کار نکنی. امیدوارم با هدف نابودی کشور رومانی از سوی آن‌ها اجیر نشده باشی. 

(دادستان می‌خواهد از چائوشسکو سوال شود آیا می‌داند که دیگر رئیس‌جمهور نیست. اینکه النا چائوشسکو هم دیگر هیچ سمتی ندارد و اینکه آیا خبر دارد که حکومت او منحل شده است؟ در همین زمان وکیل مدافع که از سوی دادگاه برای این دو تعیین شده است از موکلان خود سوال می‌کند که آیا از حقایقی که گفته شد، خبر دارید؟) 

چائوشسکو: من رییس‌جمهور رومانی هستم. من فرمانده ارتش رومانی هستم. ‌هیچ کس نمی‌تواند مرا از این دو سمت عزل کند. 

دادستان: اما فرمانده ارتش ما نیستی. تو رییس ارتش ما نیستی. 

چائوشسکو: من تو را به رسمیت نمی‌شناسم. تو یک شهروند ساده هستی. به تو گفتم که من رییس‌جمهور رومانی هستم. 

دادستان: تو فکر می‌کنی واقعا چه کسی هستی؟ 

چائوشسکو: تکرار می‌کنم. من رییس‌جمهور رومانی هستم. فرمانده کل ارتش رومانی هستم. من با تو و هیچ توطئه‌گر دیگری صحبت نخواهم کرد. نه با تو و نه با هیچ مزدور و توطئه‌گر دیگری. من هیچ کاری با شما ندارم. 

دادستان: بله ولی این شما هستید که آدم اجیر کرده‌اید و به آن‌ها پول می‌دهید. 

النا: این چیزهایی که این‌ها از خودشان ساخته‌اند باورنکردنی است. باورنکردنی. 

دادستان: لطفا یادداشت کنید. چائوشسکو ساختار قانونی جدید حکومت را به رسمیت نمی‌شناسد. او خود را رییس‌جمهور کشور و فرمانده کل ارتش می‌داند.

چرا کشور را به ویرانی کشاندی؟ چرا همه چیز را به خارج از کشور صادر کردی؟ چرا روستا‌ها را به قحطی کشاندی؟ تولیدات کشاورزان و روستاییان را به خارج صادر کردی و آن‌ها مجبور شدند حتی برای خرید یک نان به بخارست و دیگر شهر‌ها بیایند. آنها کشت می‌کردند برای تامین سفارشات شما و خود چیزی برای خوردن نداشتند. چرا باعث قحطی و گرسنگی شدی؟ 

چائوشسکو: من به این سوال جواب نمی‌دهم. به عنوان یک شهروند عادی به تو می‌گویم که من برای اولین بار کاری کردم که هر روستایی سهم ۲۰۰ کیلوگرم گندم داشته باشد. این میزان برای هر خانواده تعیین نشد، بلکه برای هر فرد تعیین شد. این دروغ است که من باعث فقر و گرسنگی شدم. یک دروغ، یک دروغ آن هم در مقابل چشمان من. این نشان می‌دهد که حس وطن‌پرستی شما چه قدر کم است و همین حالا چه قدر توطئه در حال شکل گرفتن است. 

دادستان: تو مدعی هستی که برای هر روستایی سهمیه ۲۰۰ کیلوگرم گندم تعیین کرده بودی. پس چرا آن‌ها برای خرید نان به بخارست می‌آمدند؟ چرا برنامه‌هایت را به مرحله اجرا در نیاوردی؟ تو روستاهای رومانی را نابود کردی. به عنوان یک شهروند ساده چه چیزی برای گفتن داری؟ 

چائوشسکو: به عنوان یک شهروند. یک شهروند ساده علی‌رغم اینکه به هیچ یک از کارهای من برای کشور اشاره نشد ولی باید بگویم که کارهای زیادی را برای رومانی انجام دادم. برای هر روستا، مدرسه و بیمارستان ساختم. شرایط ایده‌آلی را برای مردم کشور فراهم کردم. کاری که در هیچ کشور دیگری انجام نشد. 

دادستان: ما در مورد برابری صحبت می‌کنیم. همه ما با هم برابریم. همه باید بر اساس میزان کارشان مزد بگیرند. این در حالی است که ما ویلای شما را در تلویزیون می‌بینیم. بشقاب‌های ساخته شده از طلا، غذاهایی که همه از مواد غذایی وارداتی تهیه شده‌اند و میهمانی‌های مجلل. 

النا: باورنکردنی‌ است. ما در یک آپارتمان عادی زندگی می‌کنیم، درست مثل دیگر شهروندان. ما مطابق قانون برای هر شهروند یک آپارتمان تامین کرده‌ایم. 

دادستان: شما کاخ داشتید.

چائوشسکو: نه ما کاخ نداشتیم. کاخ متعلق به شهروندان بود. 

دادستان: کودکان حتی توانایی خرید یک آب نبات را هم نداشتند، آن وقت شما در کاخ مردم زندگی می‌کردید. اجازه بدهید در مورد حساب‌های شما در بانک‌های سوئیس صحبت کنم. آقای چائوشسکو در مورد این حساب‌ها چه طور، حرفی ندارید؟ 

النا: حساب در بانک‌های سوئیس؟ ثابت کنید. 

چائوشسکو: ما هیچ حسابی در سوئیس نداریم. هیچ کدام هیچ حسابی باز نکرده‌ایم. این موضوع باز هم نشان می‌دهد که تمامی اتهامات دروغین است. چه تهمتی! این یک کودتا بود. 

دادستان: خب. بنابراین اگر حسابی در بانک‌های سوئیس ندارید، آیا حاضر هستید تا نوشته‌ای را امضا کنید تا در صورت اینکه حسابی با نام شما در بانک‌های سوئیس بود به حساب دولت رومانی منتقل شود؟ 

چائوشسکو: ما در مورد این موضوع در مجمع ملی صحبت خواهیم کرد. من در اینجا هیچ چیزی نخواهم گفت. این اقدام شما یک تحریک مبتذل است. 

دادستان: حاضر هستید امضا کنید یا نه؟ 

چائوشسکو: نه. من هیچ چیزی را امضا نخواهم کرد. من به هیچ کس امضا نخواهم داد. 

دادستان: یادداشت کنید: متهم از دادن امضا در این مورد خاص امتناع کرد. متهم ما را به رسمیت نشناخته است. او حتی محکمه ما را هم به رسمیت نمی‌شناسد. 

چائوشسکو: من این محکمه جدید را به رسمیت نمی‌شناسم. 

دادستان: پس تو می‌دانی در چنین محکمه‌ای حضور داری. 

(النا و چائوشسکو همزمان می‌گویند: تو درباره آن به ما گفتی.) 

چائوشسکو: هیچ کس قادر به تغییر ساختارهای دولت نیست. این امکان ندارد. تاریخ یک قرن اخیر رومانی نشان می‌دهد که غاصبان سخت مجازات شده‌اند. هیچ کسی حق انحلال مجمع بزرگ ملی را ندارد. 

دادستان: النا تو همیشه عاقل‌تر بودی و آماده حرف زدن. یک دانشمند! تو بزرگ‌ترین کمک‌کار کابینه بودی. نفر دوم کابینه. چیزی در مورد قتل عام «تیمی‌شوارا» می‌دانی؟ 

النا: چه قتل عامی؟ من به هیچ سوالی پاسخ نخواهم داد. 

دادستان: چیزی راجع به این قتل‌ عام می‌دانی؟ یا اینکه به عنوان یک شیمیدان سر و کارت تنها با مواد شیمیایی است؟ تو به عنوان یک دانشمند، اطلاعی از این قتل ‌عام داری؟ 

چائوشسکو: مقالات علمی او در خارج از کشور منتشر شده است. 

دادستان: چه کسی این مقالات را برای تو نوشته است النا؟ 

النا: چه گستاخی. من عضو و رییس آکادمی علوم رومانی بودم. تو نمی‌توانی با من این‌گونه حرف بزنی. 

دادستان: اینجا گفته شده که شما معاون نخست‌وزیر بودید. به عنوان معاون نخست‌وزیر از این قتل‌ عام اطلاعی نداشتید؟ 

چائوشسکو: او معاون نخست‌وزیر نیست. او معاون اول نخست‌وزیر است. 

دادستان: چه کسی فرمان تیراندازی را صادر کرد؟ به این سوال پاسخ دهید. 

النا: من پاسخ نخواهم داد. از‌‌ همان اول هم گفتم که به هیچ سوالی پاسخ نخواهم داد. 

چائوشسکو: شما که خود مامور هستید به این موضوع آگاهی دارید که حکومت نمی‌تواند فرمان تیراندازی را صادر کند. این تروریست‌ها بودند که به جوانان شلیک کردند. 

النا: تروریست‌هایی از درون نیروهای امنیتی. 

دادستان: از درون نیروهای امنیتی؟

النا: بله. 

دادستان: خب بنابراین چه کسی به آن‌‌ها دستور داده است. لطفا از النا و چائوشسکو بپرسید که آیا مشکل و یا بیماری ذهنی دارند؟ آیا شما مشکل مغزی دارید؟ 

چائوشسکو: چه قدر وقیح! 

دادستان: این موضوع به شما کمک خواهد کرد. اگر مشکل ذهنی داشته باشید می‌توانیم بپذیریم که مسئول رفتار‌هایتان نیستید. 

النا: چه طور می‌توانی یک چنین چیزی را به ما بگویی؟ چه طور؟ 

چائوشسکو: من این دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسم. 

دادستان: تو هیچ وقت قادر نبودی تا با مردم گفت‌وگو کنی. هیچ وقت با مردم صحبت نکردی. همیشه سخنرانی کرده‌ای و مردم مجبور بودند تا تو را تشویق کنند. حالا هم همین طور رفتار می‌کنی. ما یک فرصت دیگر به تو می‌دهیم. آیا حاضر هستی تا این حکم را امضا کنی؟ 

چائوشسکو: نه امضا نخواهم کرد و این دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسم. 

النا: ما این حکم را امضا نخواهیم کرد و در هیچ جا بجز مجمع بزرگ ملی صحبت نخواهیم کرد. چرا که ما در طول زندگی خود برای این مردم کارهای زیادی کرده‌ایم. ما زندگی خود را فدای این مردم کردیم و با تمام این اوصاف کاملا مشخص است که هیچ‌وقت به مردم خود خیانت نمی‌کنیم. 

دادستان: آقای رییس این دو بنا به مواد ۱۶۲، ۱۶۳، ۱۶۵ و ۳۵۷ قانون کیفرخواست گناهکار هستند و من خواستار اعمال مجازات مرگ بر این دو و توقیف تمامی دارایی‌های آن‌ها هستم. 

وکیل مدافع: چائوشسکو و همسرش خواهان دفاع از خود و صحبت در مجمع بزرگ ملی هستند. اگر آن‌ها در سمت قبلی خود قرار داشتند درخواست آن‌ها پذیرفتنی بود و این دادگاه غیر قانونی قلمداد می‌شد. اما از آنجا که حکومت کنونی منحل شده است و این دو هیچ یک نه در جایگاه ریاست‌جمهوری و نه معاونت نخست‌وزیری قرار ندارند، بنابراین خواسته آن‌ها پذیرفتنی نبوده و این دادگاه کاملا قانونی است. بنابراین عدم همکاری هر دو متهم به ضرر آن‌ها است. زمانی که از چائوشسکو در رابطه با بیماری ذهنی سوال شد، او این موضوع را توهین قلمداد کرد و مانع از معاینه روانی شد. 

دادستان: صدور حکم برای کسانی که حتی حاضر به پذیرش تخلفات خود، تخلفاتی که طی ۲۵ سال مرتکب شدند، آسان نیست. آن‌ها هیچ یک از جرائم خود در رابطه با قتل عام بخارست و تیمی‌شوارا را نمی‌پذیرند. این خود حاکی از عدم درک مناسب آن‌هاست. آن‌ها نه تنها مردم را از گرما، برق و مواد غذایی محروم کردند، بلکه به آن‌ها ستم نیز روا داشتند. آن‌ها کودکان و جوانان را در بخارست و تیمی‌شوارا قتل عام کردند. به نیرو‌های امنیتی اجازه دادند تا در لباس نظامی مردم را تحت فشار قرار دهند. آن‌ها می‌خواستند میان مردم و ارتش جدایی بیاندازند. شما گستاخانه با مردم رفتار کردید. اکسیژن را بر روی مردم در بیمارستان قطع کردید و به مردم در تخت‌های بیمارستان تیر‌اندازی کردید. نیروهای شما ذخایر غذایی را از مردم پنهان کردند. 

النا: آن‌ها در مورد چه کسانی صحبت می‌کنند؟ 

دادستان: آن‌ها مدام ادعا می‌کنند که این کشور را ساخته‌اند. آن‌ها کشور را به سمت سقوط و ویرانی سوق دادند و از پول‌های ما حساب‌های خود را پر کردند تا پول کافی برای فرار داشته باشند. جناب رییس‌جمهور نیازی نیست تا اشتباهات خود را بپذیرید. شرف میخاییل شاه در سال ۱۹۴۷ از شما بیشتر بود. شاید اگر گناهان خود را می‌پذیرفتید، نشان می‌دادید که مردم رومانی را درک کرده‌اید. آقای رییس‌جمهور، تو بهتر بود در‌‌ همان ایران می‌ماندی، جای تو‌‌ همان جا بود. 

(النا و چائوشسکو می‌خندند و می‌گویند ما در خارج از کشور نمی‌مانیم. اینجا خانه ماست.)

سربازان می‌آیند و آنها را طناب پیچ کرده به رگبار می‌بندند.

ابتدا تعجب می‌کنند و داد می‌زنند این بازیها دیگه چیه؟ طناب برای چیست؟ اما بزودی پی می‌برند قرار است کشته شوند. النا همسر چائوشسکو میگه، اگه می‌خواین ما را بکشین باهم بکشین نه جدا جدا. با هم با هم باهم...

ماموران دستش را می‌پیچانند و او داد میزند ولم کن. آزارم دیگه نده، دستما شکستی. من جای مادر شما هستم. آزار ندین.

دقایقی بعد هردو را به رگبار می‌بندند.





آدرس ویدیو



سایت همنشین بهار


ایمیل


 

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۶ آوریل ۲۰۲۴

ستون آزاد

+ "زدن سر هشت پا" و حکایت "ببر کاغذی" رضا علوی

+ جهانِ پس از جنگ غزه  رضا علوی

+ آیا اسراییل بر نفت و گازغزه چیره خواهد شد ؟ رضا علوی

+ توتالیتریسم چیست؟ حسین مولا

+ گفتگو بارد هوش مصنوعی با حسین مولا حسین مولا

+ تفاوت مبارزه جوانان در زمان حکومت شاه ایران برای آزادی و دمکراسی با مبارزه جوانان کنونی برای آزادی و دمکراسی علیه جمهوری اسلامی چیست؟ گفتگو حسین مولا با بارد بزرگترین هوش مصنوعی گوگل

+ دو حادثه مهم  رضا علوی

+ جوانانیکه در جنبش زن زندگی آزادی شرکت کردن در چه سنینی بودند؟ Bard هوش مصنوعی

+ خود آموز دیکتاتورها رندال وود کارمینه دولوکا

+ موانع توسعه دموکراسی در خاورمیانه  دکتر امیر ساجدي

+ راز یک کشتار  رضا علوی

+ آیا غول خفته بیدار می شود ؟  رضا علوی

+ ریزش مداحان در این عاشورا رضا علوی

+ رهبر نقاب دار!  رضا علوی

+ بخش سوم : "لاریجانی ها " ؛ مردانی برای تمام فصول رضا علوی

+ حقوق زنان - کانون درگیری. فرهاد یزدی

+ آمریکا ؛ به کجا چنین شتابان ؟ رضا علوی

+ جهان و ایران در آغاز سال نو خورشیدی. فرهاد یزدی

+ نبرد برای نامزدی  رضا علوی

+ . 

+ ایران لیبرال فرهاد یزدی

+ روز جهانی زنان گرامی باد  گیتی پورفاضل

+ سالروز حمله روسیه به اوکراین فرهاد یزدی

+ کالبد شکافی" پرویز ثابتی" رضا علوی

+ سقوط محسن رنانی

+ فشار برملت ایران از دو سو. فرهاد یزدی

+ نشست واشنگتن – تلاش در راه ذلیل کردن جنبش ملی ایران فرهاد یزدی

+ الگوی روسی چپاول اموال ملی فرهاد یزدی

+ امنیت ملی – بخش دوم فرهاد یزدی

+ امنیت ملی در دهه سوم سده بیست و یکم فرهاد یزدی

+ آیا روسیه، جمهوری اسلامی را به عنوان متحد استراتژیک خود محسوب می کند؟ رضا علوی

+ منافع ملی و استقلال فرهاد یزدی

+ نقش "طنز" و شعار های "کاف دار" در جنبش انقلابی ایران رضا علوی

+ قشر میانه ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر

+ دیگر چین به ایران اهمیت نمی‌دهد ! رضا علوی

+ نقش توازن قوا در جهان در خیزش ملی فرهاد یزدی

+ نیروهای مسلح در دو مقطع تاریخی فرهاد یزدی

+ تراژدی جمهوری اسلامی با مهسا امینی آغاز و با محسن شکاری پایان می‌یابد!  دکتر شیرزاد کلهری

+ دستاوردهای جنبش انقلابی ایران یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ از خیزش اجتماعی تا انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ پایان کار رژیم، تکیه بر عصای سلیمان شیرزاد کلهری

+ انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ انقلاب مدرن ایران شیرزاد کلهری

+ ادامه خیزش اجتماعی – سیاسی ایران فرهاد یزدی

+ بیانیه شماره ۱ لیدرهای میدانی  لیدرهای میدانی

+ خیزش اجتماعی نسل جوان ایران فرهاد یزدی

+ اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران فرهاد یزدی

+ با کمال تاسف و تاثر از در گذشت دوست نازنین مان محمد امینی .

+ اعتراضات مردم و راهکار های روی میز حکومت یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ تعلل نیروهای مسلح فرهاد یزدی

+ آینده در کوتاه مدت فرهاد یزدی

+ سپاه پاسداران و نجات ایران فرهاد یزدی

+ رسالت انسان در برابر آزادی سعیده امین‌زاده

+ ایران – روسیه - اوکراین فرهاد یزدی

+ نیاز به زمان فرهاد یزدی

+ مبارزه مدنی و چرائی آن کیومرث صابغی

+ دو بازنده – یک برنده. فرهاد یزدی

+ نظام سیاسی در ایران آینده فرهاد یزدی

+ آیا بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ کاندید خواهد شد ؟ رضا علوی

+ اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین پرفسورجیم دیتو

+ اسطوره جدید و آینده سیاسی عربستان سعودی -

+ فرمان فرمایی روسیه بر نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ دگرگونی قدرت در کانون نظام فرهاد یزدی

+ برجام در تاریکی رضا علوی

+ برای مام زمین در روز زمین فرهاد یگانه‌

+ تکرار تاریخ، نابودی محتوم دیکتاتورهای بزرگ به دست خودشان است فرهاد یگانه‌

+ چرا رابطه کشورهای غربی و روسیه پس از پایان جنگ سرد، به چنین کابوسی برای اردوگاه کشورهای غربی ختم شد؟ فرهاد یگانه‌

+ تاثیر جنگ اوکراین فرهاد یزدی

+ نوروزتان مبارک .

+ چیرگی «جبهه موافقت» بر «جبهه مقاومت» رضا علوی

+ نخبه گان یا پخمه گان در حکومت اسلامی  رضا علوی

+ رویا یا کابوس ؟ رضا علوی

+ خودکامگی  تیموتی اسنایدر

+ نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه فرهاد یزدی

+ در باره انتخابات ۱۴۰۰ مجید / ایران

+ حسن هم از میان ما رفت گروهی از یاران دیروز، امروز و فردای حسن

+ در باره ظریف ... و میدان  مجید / ایران

+ نظام اسلامی و اردوی خاور بر علیه باختر فرهاد یزدی

+ چرا سازمانهای اطلاعا تی معتقدند که آینده جهان تیره و تار است ترجمه: کیومرث صابغی

+ تضمین حداقل درآمد یکسان برای تمام شهروندان. فرهاد طالع

+ قرار داد ۲۵ ساله ؛ ماندگاری حکومت یا ترکمانچای ؟ رضا علوی

+ سخنی با آقای مهاجرانی. محمد امینی

+ مذاکره غرب با نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ هنر فاشیست نبودن ترجمه ناصر فکوهی

+ با ناسيوناليسم راه به جايي نمي‌بريم عظيم محمودآبادي

+ در آستانه چهل و دومین سالگرد انقلاب فرهادی یزدی

+ روز سياه  رضا علوي

+ مصباح یزدی ؛ معمار خشونت مقدس و طرا ح "کادرسازی " رضا علوی

+ حمله به ایران و یا حزب الله؟ فرهاد یزدی

+ تهدید از سوی قفقاز فرهاد یزدی

+ بهار آن سال و «بهار هر سال...» محسن یلفانی

+ بحران امنیتی و حکومت نظامیان فرهاد یزدی

+ جستجوی کار در ایران امروز 

+ سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه فرهاد یزدی

+ اوباما برجام را آورد و ترامپ آنرا پاره کرد- چرا؟ مجید / ایران

+ ارزش های اندیشه های دکتر فاطمی  رضا علوی

+ مرگ نهائی رژیم  فرهاد یزدی

+ آتش افروزی در قفقاذ فرهاد یزدی

+ اندیشه چپ ، خادم غرب مهندس صلاح الدین همایون

+ تنگ تر شدن حلقه فشار فرهاد یزدی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995