Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


مفاهيم دگرگون شونده‌ي تجارت

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[22 Sep 2004]   [ دانیل بل]

مفاهيم دگرگون شونده‌ي تجارت توسعه‌ي جامعه‌ي پساصنعتي ما را وادار مي‌سازد تا به بسياري از مفاهيم اصلي در هر تجارت نگاهي تازه بيفكنيم. ويژگي‌هاي مميز چشم‌انداز تجارت شكل تازه‌اي يافته‌اند و بر همين اساس مهارت‌هاي مورد نياز براي موفقيت دگرگون شده‌اند. درك «اقتصاد دانش» اطلاعات و دانش، نيروهاي استراتژيك و تحول‌زا در جامعه‌ي معاصر هستند. گفتن اين كه ما در چارچوب يك اقتصاد دانش زندگي مي‌كنيم، توضيح واضحات است. امروز همه‌ي اهل تجارت به ضرورت فراگيري دست كم مهارت‌هاي حداقلي براي كاربرد تكنولوژي اطلاعات واقفند. با وجود اين، عجيب است كه معناي واقعي اصطلاحاتي چون «اطلاعات»، «دانش»، يا «داده‌ها» براي بيشتر مردم كاملاً مبهم و گنگ باقي مانده است. شماري از مردم بر اين باورند كه چون فقط انبوهي از اطلاعات و داده‌ها به دست آورده‌اند بسيار مي‌دانند. در عين حال احساس مي‌كنند كه «عصر اطلاعات» آنان را سراسيمه كرده است زيرا مي‌انديشند كه صرفاً براي همپايي با مردمان ساير نقاط جهان بايد اطلاعات و داده‌هاي هرچه بيشتري انباشته كنند. اما تنها داشتن اطلاعات خام به اين معنا نيست كه بيشتر «مي‌دانيد». دانش با داوري درباره‌ي اطلاعات موجود و سازماندهي دوباره‌ي آن حاصل مي‌شود. مثالي كه من اغلب براي نشان دادن تمايز ميان داده‌ها، اطلاعات و دانش مي‌زنم نمايه‌اي است كه در پايان اكثر كتاب‌هاي دانشگاهي ديده مي‌شود. همه‌ي مدخل‌هاي نام اشخاص در اين نمايه كه به صورن الفبايي تنظيم شده است، داده‌هايي بيش نيستند. اطلاعات نمايه‌اي موضوعي است كه در آن نويسنده موضوعات معيني را تحت عناويني كه به دقت انتخاب شده‌اند، تنظيم كرده تا نوعي ساختار يا خصلتي راهنما به نمايه بدهد. اما قضاوت‌هايي كه درباره‌ي چگونگي دسته‌بندي اين موضوعات متفاوت مي‌شود يعني سازماندهي مجدد اطلاعات است كه دانش محسوب مي‌شود. نكته‌ي اساسي اين است كه شما اطلاعات متناسب با هدف‌ها و نيازهايتان را از نو سازماندهي، طراحي و تنظيم كنيد. بنابراين دانش عبارت است از هنر سازماندهي مجدد و انجام قضاوت‌هاي درست. توده‌ي عظيم اطلاعات موجود، نه تضميني است براي موفقيت و نه يك تهديد، بلكه توانايي بالقوه‌ي محض است. مسأله مهم شناخت اهداف و پس از آن قضاوت معقول براي دسته‌بندي و سازماندهي مجدد اطلاعات است تا گرهي از كار شما بگشايند. در اينجاست كه پا را از قلمرو تكنولوژي فراتر مي‌گذاريم. تكنولوژي اطلاعات مي‌تواند كارآمدي ايجاد كند و طيف گسترده‌اي از فرصت‌ها پديد آورد، اما حتي پيشرفته‌ترين تكنولوژي ديجيتالي هم نمي‌تواند به شما بگويد كه تصميم عاقلانه چيست يا چگونه مي‌توان قضاوت‌هاي صحيح انجام داد. عقل عنصري است كه به طور دقيق در طرح داده‌ها ـ اطلاعات ـ دانش نمي‌گنجد، شايد به دليل جنبه‌هاي ذهني آن است كه عقل را معمولاً چيزي پيچيده و مبهم تلقي مي‌كنند كه در كارهاي پژوهشگرانه بهترين كار اين است كه از آن اجتناب ورزيده شود. با وجود اين، وقتي از توانايي انجام قضاوت‌هاي معقول سخن مي‌گوييم، عقل امروز درست مانند هر روزگار ديگري اهميت مي‌يابد. عقل پاي درك شهودي از پديده‌ها، فهم آنچه در سرشت آدمي جاودانه است، داوري‌هاي اخلاقي يا وجداني را به ميان مي‌كشد. اينها در چارچوب داده‌ها ـ اطلاعات ـ دانش كه به قلمرو پديده‌هاي ابزاري تعلق دارد يافت نمي‌شود، در حالي كه عقل در قلمرو ارزش‌ها و اخلاق جاي دارد. در آغاز و پايان كلاس‌هايم در دانشگاه، درباره‌ي عقل سخن مي‌گفتيم. عقل چيزي نيست كه به آساني به دست بيايد، خاصه در جهان امروز كه كشيشان و پيشگوياني كه زماني به دليل عقلشان از آنان پيروي مي‌شد، اقتدار اخلاقي پيشين خود را از دست داده‌اند. مسأله‌ي ماهيت عقل يا چگونگي انجام قضاوت‌هاي معقول پرسشي ديرينه است. ارسطو بيش از دو هزار سال پيش اين پرسش را در اثر خود بوطيقا مطرح كرد و افلاطون مي‌گفت كه «دولت خوب» را تنها با كساني كه از عقل بهره‌ دارند، مي‌توان ايجاد كرد. البته عقل آسان به دست نمي‌آيد؛ بايد آن را از طريق فرايند طولاني آموزش آكادميك و نيز تجربه‌ي دست اول به دست آوريد. براي قضاوت ارزشمند، في‌المثل درباره‌ي كيفيت يك اثر هنري، لازم است قدري تاريخ هنر بدانيد. مي‌بايست با صرف هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها در بازديد از موزه‌ها، گردآوري آثار هنري و تجربه‌ي دست اول هنر، نگاه خود را دقيق كنيد. فقط وقتي مي‌توانيد داور خوبي درباره‌ي هنر باشيد كه در مورد مواد، تكنيك‌ها و تاريخ آن آموزش كافي ديده باشيد ـ و حتي در اين صورت هم آن گاه كه قوه‌ي ادراك خود را پرورش داده باشيد قادر به چنين كاري خواهيد بود. آن چه درباره‌ي هنر گفتيم در مورد كار و بيشتر جنبه‌هاي ديگر زندگي نيز صدق مي‌كند. داستان جالبي درباره‌ي يك خاخام عاقل، دشواري كسب عقل را نشان مي‌دهد. يكي از مريدان اين خاخام از او مي‌پرسد «خاخام، شما آدم عاقلي هستيد. چگونه مي‌توان عاقل شد؟» خاخام پاسخ مي‌دهد «مطالعه كن و سخت بكوش» «اين را مي‌دانم، خاخام، اما بسيارند كساني كه در مطالعه و كار سخت مي‌كوشند، اما باز خيلي عاقل نيستند.» خاخام جواب مي‌دهد «بله درست مي‌گويي. بايد در مطالعه و كار سخت كوشيد و تجربه‌ي فراوان به دست آورد.» «اين را مي‌دانم خاخام، اما بسيارند كساني كه در كار و مطالعه سخت مي‌كوشند و تجربه‌ي فراوان به دست مي‌آورند و با اين حال چندان عاقل نيستند.» خاخام در ادامه مي‌گويد «ببين، بايد سخت كار و مطالعه كني، تجربه‌ي فراواني به دست آوري و توان قضاوت خوب را در خود بپروري». «اما خاخام، چگونه قضاوت خوب را در خود مي‌پروري؟» و خاخام سرانجام پاسخ مي‌دهد «با از سر گذراندن تجربيات بد.» ما بايد از تفاوت‌هاي زندگي و خصوصاً از اشتباهات و شكست‌هايمان درس بگيريم. در واقع به نظر مي‌رسد كه اين كار تنها راه عاقل‌تر شدن است. سرشت دگرگون شونده‌ي كار تكنولوژي‌هاي پساصنعتي بازتعريف بنيادين معنا و شيوه‌ي انجام كار را ايجاب كرده‌اند. به لحاظ مادي اكنون با استفاده از تكنولوژي‌هاي مخابراتي امكان انجام توأمان چندين كار از فاصله‌ي دور فراهم گرديده است. مردم مي‌توانند اداره‌ي كوچك، اداره‌ي فرهنگي (SOHO) باز كنند و بدون مشكل در يك اقتصاد بزرگ فعاليت كنند. اكنون اگر بخواهيد مي‌توانيد يك شركت جهاني يك نفره باشيد. پيداست كه تقاضا براي كارگران غيرماهر يا نيمه ماهر در حال كاهش است، در حالي كه تقاضا براي كارگراني كه از لحاظ تكنولوژيك ماهرند، روبه افزايش است. بخش بزرگي از طبقه‌ي كارگر ديگر جزء لايه‌هاي «زيرين» جامعه نيستند بلكه در شمار نخبگاني فني و حرفه‌اي جديد محسوب مي‌شوند. در واقع، كل مسأله‌ي «طبقه» در جامعه‌ي پسامدرن دارد از نو تعريف مي‌شود. احتمال اين كه كارگران عرصه‌ي دانش، يا اگر خوش داريد، نخبگان عرصه‌ي دانش به يك «طبقه» منسجم با منافعي جمعي مشترك تبديل شوند كم است، به اين دليل ساده كه اين گروه بيش از اندازه بزرگ و پراكنده‌اند. از لحاظ اقتصادي يا منزلت اجتماعي احتمال خيلي كمي هست كه مجموعه‌اي از منافع جمعي بتواند تا آن حد گسترش يابد كه كارگران متكي به دانش را در يك طبقه‌ي جديد گرد آورند. محل كار در جامعه‌ي مدرن در مقايسه با گذشته آزادتر شده و كمتر مستعد تضاد طبقاتي است. از آنجا كه دانش و توان فني به معيارهاي تعيين‌كننده‌ي جايگاه نخبگان تبديل شده‌اند، پس اين نظام آموزشي است كه به نحوي فزاينده تعيين مي‌كند كه چه كسي برگزيده مي‌شود و بر ديگران پيش مي‌گيرد. اگر شخصيت افراد را عمدتاً كاري كه انجام مي‌دهند شكل مي‌دهد، پس تغييرات در سرشت كار نيز عميقاً بر كل ساختار اجتماعي تأثير مي‌گذارد. چنان كه پيش‌تر اشاره كردم، تجربه‌ي انسان در جامعه‌ي پساصنعتي را اين واقعيت شكل مي‌دهد كه كار او «بازي ميان افراد» است. در جامعه‌ي پيش ـ صنعتي انسان به دنبال همزيستي با طبيعت يا از نو ساختن آن بود. وابستگي به طبيعت در حكم سر فرود آوردن به بوالهوسي‌هاي طبيعت و تصديق بيدادگري‌ها و كاهش بازده آن بود. از سوي ديگر دستكاري در طبيعت، ساخت اشياء و مواد، قدرت آدمي را افزايش داد. انقلاب صنعتي اساساً كوششي بود براي نشاندن يك نظم فني بر جاي نظم طبيعي، براي ايجاد يك مفهوم مهندسي از كارآمدي به منظور جايگزيني توزيع طبيعي بي‌نظم منابع و اقليم. در جامعه‌ي صنعتي، كار و به طور كلي زندگي، بازي در برابر طبيعت مصنوع بود. جامعه‌ي پساصنعتي به هر دوي اينها پشت مي‌كند. در محيط كاري جديد، زندگي مردم نه تنها از طبيعت دورتر مي‌شود، بلكه تماس مستقيم آنها با ماشين‌آلات و ابزارها نيز كمتر مي‌شود. در اقتصاد مبتني برخدمات، مردم با هم كار مي‌كنند و با هم روبه‌رو مي‌شوند. البته مشكل زندگي گروهي يكي از كهن‌ترين معضلات بشر است كه قدمت آن به عصر قبيله و غار مي‌رسد. اما بافت زندگي گروهي دگرگون شده است. كهن‌ترين شكل‌هاي زندگي گروهي براي بقا در طبيعت پديد آمد و چيرگي بر طبيعت هدفي مشترك و بيروني به زندگي انسان‌ها داد. زندگي گروهي در جامعه‌ي صنعتي، كه به اشيا و ماشين بسته بود، يك حس شگرف قدرت به انسان‌ها داد، چرا كه آنان مصنوعات مكانيكي را براي دگرگوني جهان ابداع كردند. اما اكنون هر دوي اين كهن الگوها به امري پيش پا افتاده تبديل و در واقع تقريباً از ميدان ديد انسان ناپديد شده‌اند. در جريان كار روزانه، انسان‌ها ديگر با طبيعت به مثابه‌ي يك بيگانه يا بخشنده روبه رو نمي‌شوند، اكنون شمار كمتري از انسان‌ها در كار روزانه‌ي خود با مصنوعات و اشياء در تماسند. جامعه‌ي پساصنعتي اساساً يك بازي ميان افراد است. در بيشتر دوره‌هاي تاريخ انسان، واقعيت طبيعت بود و آدمي، در شعر و در خيال، به دنبال آن بود تا خويشتن را به جهان طبيعي مرتبط سازد. پس از آن واقعيت به فنون، ابزارها و چيزهايي تبديل شد كه انسان‌ها ساخته بودند، اما به آنها يك هستي مستقل از انسان داده شده بود. اكنون در اقتصادي كه خدمات بر آن سلطه دارد، واقعيت در درجه‌ي اول جهان اجتماعي ـ نه طبيعت و نه ماشين، بلكه انسان ـ است كه از طريق آگاهي دوجانبه‌ي خويشتن و ديگران تجربه مي‌شود. شرايط كار به عنوان يك بازي ميان افراد نمودار مي‌شود، آشكارا پرسش‌هاي هرچه بيشتري درباره‌ي برابري و ارزش قياس‌پذير مطرح مي‌سازد. معيارهاي كهنه‌ي سلسله مراتب در محل كار هر روز بيش از پيش مورد چند و چون قرار مي‌گيرد و نظام‌هايي مانند ژاپن كه بر ارشديت و سلسله مراتبي سني تأكيد مي‌ورزد، مورد چالش قرار خواهند گرفت. تغييرات شگرفي در ساختار سازماني روي خواهد داد كه با الگوهاي قديمي‌تر كه در كارخانه‌ي صنعتي يا ارتش ديده مي‌شود متفاوت خواهد بود. از بازار به مثابه‌ي محل به بازار به مثابه‌ي شبكه «بازار» شايد از جمله واژگاني باشد كه اهل تجارت بيشترين حساسيت را به آن نشان مي‌دهند. هر روز چيزهاي بي‌شماري درباره‌ي بازار گفته و نوشته مي‌شود و همگان مي‌پذيرند كه ما در يك اقتصاد بازار زندگي مي‌كنيم. با اين همه، بازار ديگر آن چيزي نيست كه قبلاً بود؛ تكنولوژي باعث گذار از بازار به مثابه‌ي يك محل به بازار به مثابه‌ي يك شبكه تشكيل شده است. البته اين تغيير براي راهبردهاي جمعي بازاريابي حياتي است، چرا كه بازاريابي اساساً عمل عرضه‌ي محصولات يا خدمات به نقطه‌اي است كه مشتريان بتوانند آنها را بخرند. در سراسر تاريخ، بازار محلي بوده است كه جاده‌ها يا رودخانه‌ها به شكل مفيد با هم تلاقي مي‌كردند و كاروان‌هاي بازرگانان در آنجا رحل اقامت مي‌افكندند، كشاورزان متاع خود را براي فروش مي‌آوردند و پيشه‌وران خدمات خود را عرضه مي‌كردند. افراد براي خريد يا فروش وسايل خود به بازار مي‌رفتند. در حالي كه اين گفته كه هنوز هم در مورد بازارهاي محلي مانند بازار ماهي‌فروشان توكيو يا بازارهاي بزرگ مواد غذاي شهرهايي در گوشه و كنار دنيا صدق مي‌كند، تغييري ناگهاني در كالاها در مقياس جهاني رخ داده است. هنوز هم بازار را يك محل به شمار مي‌آورند، غالباً به اين دليل كه بازار نام‌هاي ديرينه‌اي همچون «بازار نقدي» نفت رتردام را در يادها زنده مي‌كند. نفت‌كش‌هاي بزرگ حمل نفت به فروش نرفته به روتردام ـ بندر بزرگ حفاظت‌ شده‌اي با تسهيلات نگهداري مناسب ـ سفر مي‌كنند تا محموله‌ي خود را نقداً به دلالان بين‌المللي بفروشند. امروز نيز اين بازار به بازار نقدي روتردام معروف است، گرچه محل آن ديگر در رتردام نيست. محل آن كجاست؟ همه جا، يك شبكه‌ي مخابراتي دو سويه‌ي جهاني كه از طريق راديوها، ماهواره‌ها، فكس و غيره به هم متصل شده است. دلالان در سراسر جهان مستقيماً با هم ارتباط برقرار مي‌كنند و در همان حال كه نفت‌كش‌ها در آب‌هاي بين‌المللي هستند، معاملات انجام مي‌گيرد. همزمان با انجام معاملات كشتي‌ها در نيمه‌ي راه به مقصدهاي جديد فرستاده مي‌شوند. بازار ديگر نه يك محل بلكه يك شبكه است. اين گفته در مورد ديگر بازارهاي عمده نيز صدق مي‌كند. بازارهاي سرمايه و ارز نيز تحول مشابهي را از سر گذرانيده‌اند. امروز مي‌توان مظنه‌ي «زمان واقعي» را براي تمام ارز‌هاي مهم در توكيو، سنگاپور، هنگ كنگ، نيويورك، فرانكفورت، پاريس، لندن و بسياري ديگر از مراكز مالي به دست آورد. پول به سرعت مرزهاي ملي را درمي‌نوردد. سرمايه جريان مي‌يابد و سراسر بازار مالي تقريباً به طور كامل از زندان محل جغرافيايي رهايي مي‌يابد. اينترنت روند گذار به بازار به مثابه‌ي شبكه را شتاب مي‌بخشد. با وجود اين، درباره‌ي بسياري از تحولات جديد، به ويژه تحولي كه همپاي اينترنت رشد كرده است، گزافه‌گويي و هيجان‌زدگي ناموجهي صورت مي‌گيرد. در عنوان مقاله‌اي در شماره‌ي 26 ژانويه‌ي 1998 در مجله‌ي بيزنيس ويك چنين آمده است: «انتظار مي‌رود كه در سال 1998 خريد در اينترنت به مرز 8/4 ميليارد دلار برسد، شبكه شايد اكنون همان جايي است كه خرده فروشان بايد باشند.» آفيس دپوت، فروشگاه زنجيره‌اي بزرگ لوازم اداري، يك فروشگاه شبكه‌اي افتتاح كرده است و از ديلبرت، شخصيتي كارتوني كه علامت تجاري فروشگاه است، به عنوان فروشنده استفاده مي‌كند و او مشتري را در خريد شبكه‌اي راهنمايي مي‌كند. در سه ماهه‌ي پاياني سال 1997، شبكه نوردان (نامي كه بر مشتريان شبكه‌اي نهاده‌اند) كالاهايي به ارزش حدود يك ميليارد دلار خريداري كردند كه دو برابر ارزش كالاها در دوره‌ي مشابه سال پيش بود. رشد فزاينده‌ي خريداران شبكه‌اي و سرعت واكنش به اين رشد به افزايش تعداد سايت‌هاي حراج منجر شده است، جايي كه خريداران بالقوه براي خريد كامپيوترهاي شخصي، اشياي گران قيمت، عتيقه يا هر چيز ديگر مورد علاقه‌شان روي دست يكديگر بلند مي‌شوند. مقاله‌اي در نيويورك تايمز به تاريخ مارس 1998 بيش از 150 سايت حراج مستقيم در شبكه‌ي جهاني اينترنت را برشمرده است. اما از ديدگاه جامعه‌شناسي، نامحتمل است كه خريد شبكه‌اي جاي مراكز خريد را بگيرد. وقتي خانواده‌ها در روزهاي يكشنبه به مراكز خريد ـ بازار به مثابه‌ي يك محل ـ مي‌روند و از ده‌ها فروشگاه و چيزهاي مورد علاقه‌ي كودكان ديدن مي‌كنند، اين كار نه تنها براي خريد مايحتاج است بلكه يك گردش خانوادگي نيز هست. اين كاركردي است كه اينترنت نمي‌تواند جايگزين آن شود. همچنين مي‌دانيم كه براي مثال ديدن برنامه‌هاي ورزشي تلويزيوني مثل فوتبال يا بسكتبال نه تنها حضور در ورزشگاه‌ها را كم نكرده بلكه باعث تشويق آن نيز شده است. مردم مي‌خواهند چيزهاي واقعي را لمس كنند و در «همهمه‌ي جمعيت» شريك باشند. آن چه به نظر درست مي‌نمايد اين است كه وقتي به محصول خاص نياز هست و وقتي عواملي چون راحتي و قيمت مناسب باشد، مردم در خريد از شبكه درنگ نخواهند كرد. امروزه در ايالات متحده سالانه حدود شصت هزار عنوان كتاب چاپ مي‌شود. كساني كه به دنبال كتاب خاصي هستند يا فقط مي‌خواهند تورقي در كتاب‌ها بكنند، مي‌توانند به راحتي خدمات خوبي در شركت‌هاي شبكه‌اي مثل آمازون بيابند كه سايت شبكه‌اش حدود 5/2 ميليون كتاب عرضه مي‌كند، كه بيش از عنوان‌هاي هر كتاب‌‏فروشي در جهان است. سيستم سفارش آسان آن در سال 1997 بيش از 32 ميليون دلار نصيب اين شركت كرد. اين رقم در سال ماقبل آن 15 ميليون دلار بود. رشد سالانه‌ي بيش از 100 درصد. اين شركت 600 هزار مشتري دارد و نيمي از فروش آن سفارش‌هاي تكراري است. نام «آمازون دات كام» تصاوير آمريكاي جنوبي را به ياد مي‌آورد اما محل واقعي شركت اصلاً براي مشتري اهميتي ندارد. كساني كه به دنبال خانه مي‌گردند مي‌توانند گزينه‌هاي خود را با جست‌وجو در شبكه محدود كنند. كساني كه مي‌خواهند خودرو بخرند به جاي اينكه راه بيفتند و به سراغ يك واسطه بروند، مي‌توانند به راحتي از اينترنت خريد كنند. بسياري از نمايندگي‌هاي خرده‌فروشي در ايالات متحده مانند گپ بلومينگديل اكنون سايت‌هاي ديگري براي خريد شبكه‌اي به سايت‌هاي خود افزوده‌اند. اينترنت خريد بليت را آسان كرده است، در سل 1998 فورستر، يكي از شركت‌هاي بزرگ پژوهش بازار، مي‌گويد كه پيش‌بيني مي‌شود در سال 1999 مسافرت بزرگ‌ترين مقوله‌ي تجارت الكترونيكي با مجموع 8/2 ميليارد دلار فروش باشد. چالش‌هاي جديد در بازاريابي در بازاري كه ديگر محل واقعي يك شركت و دسترسي عملي به منابع بخت‌هاي موفقيت آن را تعيين نمي‌كند، بازاريابي كارآمد نيز در حال دگرگوني است. شركت‌هاي پيشرو در صنايع اطلاعات قرن بيست‌ويكم لزومي ندارد درباره‌ي نزديكي به هر يك از بازارهاي خاص چندان نگراني به خود راه دهند. بلكه نزديكي به دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشي است كه براي شركت‌هايي كه محصولات پيشرفته‌ي تكنولوژيك را توليد مي‌كنند اهميت مي‌يابد، چنان كه استقرار صنايع اطلاعات در طول جاده‌ي شماره‌ي 128 در حوالي بوستن يا دره‌ي سيلكين در كاليفرنيا، از سان‌فرانسيسكو تا سن هوزه، نشان دهنده‌ي اين اهميت است. افزايش خريد در شبكه ممكن است پيش‌بيني تغييرات در پسند و سليقه‌ي مشتريان را براي شركت‌ها هر چه بيشتر دشوار كند. بيش از چهل سال پيش جامعه‌شناساني با نام‌هاي لازارسفلد و كتس در كتابي راهگشا به نام نفوذ شخصي مفهوم «گزينشگر» را مطرح كردند، يعني اين واقعيت را كه بسياري از انتخاب‌هاي مصرف‌كنندگان «الگويي اجتماعي» دارد و براي انواع مختلف محصولات سليقه‌شناسان و گزينشگراني به ويژه در ميان گروه همتايان وجود دارد كه انتخاب‌هاي اوليه را انجام مي‌دهند و پيشرو تعيين گرايش‌هاي خريد هستند. با توجه به ماهيت اينترنت و افزايش فوق‌العاده‌ي گروه‌هاي همانند كه اعضاي آن ديگر يكديگر را رودررو نمي‌بينند، اين مسأله كه چه كسي حال و هواي سليقه‌ها و انتخاب‌ها را تعيين مي‌كند بيش از پيش دشوار مي‌شود. اين يكي از چالش‌هاي اصلي بازاريابي در جامعه‌ي پساصنعتي است. شناخت سليقه‌هاي متنوع مصرف‌كنندگان هر روز بيش از پيش دشوار مي‌گردد، اما مي‌توانيم بين تغييرات جامعه‌شناختي گسترده كه بر انتخاب‌ها و لذا بر روش بازاريابي تأثير مي‌گذارد تمايز قائل شويم. مصرف‌كننده‌ي جديد تحول جامعه شناختي جامعه‌ي مدرن با پيدايش طبقه‌ي متوسط ايجاد شده است. از سال 1950 تا 1970، جمعيت طبقه‌ي متوسط در ايالات متحده و اروپاي غربي از 200 ميليون نفر به 500 ميليون نفر رسيد. در ژاپن اين تحول در حدود سال 1965 رخ داد. منظور ما از طبقه‌ي متوسط كمابيش افرادي هستند كه در زندگي‌شان كارهاي شاق و كمرشكن پيشين، يا حذف شده يا كاهش يافته است و در آن بر وسايل آسايش مدرن مانند ماشين لباسشويي، يخچال، تلويزيون، راديو، تلويزيون و حتي اتومبيل تأكيد مي‌شود. اين كالاها، كالاهاي يك جامعه‌ي توليدكننده‌ي انبوه و بنيان‌هاي يك فرهنگ مصرف هستند كه اقتصادهاي پس از جنگ را متحول ساخته و شالوده‌ي اقتصادهاي پايدار را پي‌ريزي كرده‌اند. در حدود سال 1990، شاهد تحول شرق آسيا و آسياي جنوب شرقي به جوامع طبقه‌ي متوسط بوديم. ايجاد طبقه‌ي متوسطي كه 15 درصد جمعيت را تشكيل دهد، حتي اگر اين اقليت كوچك در كشوري مثل هند باشد، برابر است با حدود 135 ميليون نفر، يا بيش از جمعيت ژاپن، حتي با سقوط مالي اخير در شماري از اين كشورها، اندازه‌ي كلي طبقه‌ي متوسط در كشورهايي مثل تايلند، مالزي، كره‌ي جنوبي و غيره چشمگير است. در دوره‌ي پس از جنگ جهاني دوم، جوامع مدرن از نردبان تكنولوژي بالا رفته‌اند، تحولي كه بر انتخاب مصرف‌كننده نيز تأثير مي‌گذارد. نردبان تكنولوژي 1ـ متكي به منابع: صنايع كشاورزي و استخراجي. 2ـ توليد سبك: منسوجات، كفش، غيره. 3ـ صنايع سنگين: فولاد، كشتي‌سازي، خودروسازي، مهندسي. 4ـ تكنولوژي پيشرفته: ابزارها، اپتيك، ميكروالكترونيك، كامپيوتر، مخابرات و غيره. 5ـ متكي به علوم آينده: بيوتكنولوژي، علم مواد، فضا و ماهواره. ژاپن نمونه‌ي تمام عيار بالا رفتن از نردبان تكنولوژي در پنجاه سال گذشته است. اين كشور كار خود را با صنايع سبك آغاز كرد. آن گاه كه كشورهاي ديگري كه سطح دستمزد آنها پايين بود رفته رفته اين تكنولوژي را به دست آوردند، ژاپن به فولاد و كشتي‌سازي روي آورد و عنوان پيشتازي را در هر دو رشته از چنگ بريتانياي كبير درآورد. اما اينها صنايعي بودند كه مصرف انرژي در آنها بسيار بالا بود، پس از شوك نفتي 1973، ژاپن به توليد و ابزار و اپتيك، الكترونيك، با تكنيك‌هاي جديد توليد به كمك كامپيوتر، به صنعت خودروسازي روي آورد. در اصل، سه قابليت ملت‌ها را قادر مي‌سازد از نردبان تكنولوژي بالا بروند: دوره‌ي آرامش و ثبات داخلي كه سرمايه‌گذاران را به بازگشت سرمايه دلگرم مي‌سازد؛ گروه بزرگ كارآفرينان، مهندسان و كارگران فني ماهر كه محصولات را ابداع و توليد مي‌كنند؛ به ويژه امروز، يك نظام آموزشي كيفي براي تربيت افراد در زمينه‌ي خواندن و نوشتن و رياضي كه هر دو براي درك تكنولوژي‌هاي جديد ضروري است. در كنار نردبان تكنولوژي مي‌توان يك «نردبان مصرف‌كنندگان» را كه با آن مرتبط است تشخيص داد ـ پيشرفت استاندارد جوامع در حال توسعه. اين مراحل به اجمال عبارتند از: نردبان مصرف‌كنندگان 1ـ معيشت 2ـ نيازها 3ـ خواسته‌ها 4ـ درآمد آزاد 5ـ تجملات. جوامعي كه در سطح معيشتي زندگي مي‌كنند (مانند بنگلادش، اتيوپي و غيره) جوامعي هستند كه بيشترين بخش درآمدشان صرف خريد قوت روزانه از قبيل برنج، ماكاروني، نان و غيره مي‌شود. غالباً تا نيمي از درآمد روزانه صرف غذا مي‌شود. قانون انگلس ـ برگرفته از نام آمارگر آلماني قرن نوزدهم، كريستيان انگلس، كه نسبتي ميان درآمد خانوار و هزينه‌هاي مايحتاج ضروري برقرار كرد ـ تغييرات خريد را روي منحني صعودي درآمد نشان مي‌دهد. نيازها پيش نيازهايي با ريشه‌هاي بيوتكنولوژيك براي بقا كه در ميان همه‌ي مردم مشترك است. اين نيازها به غير از غذا شامل پوشاك و سرپناه حتي در پايين‌ترين سطح مي‌شود. با ثروتمندتر شدن جوامع، مسأله نيازها جاي خود را به خواسته‌ها مي‌دهد. خواسته‌ها منشأ روانشناختي دارند و در ميان افراد خواسته‌ها متفاوت است و خود فرد نيز سليقه‌هايش تغيير مي‌كند. بسياري از سليقه‌هاي بسيار متداول متكي است بر همذات پنداري با انگاره‌هايي كه از ادبيات داستاني (چنان كه در قرن نوزدهم) يا امروزه از سينما، تلويزيون و تبليغات برگرفته شده است. «مد روز» بودن آرزويي پرشور مي‌شود، به ويژه در ميان نوجوانان، در اينجا تأكيد «غالب» بر تخيل است. درآمد آزاد آن مرحله‌اي است كه پس از برآورده ساختن نيازها و خواسته‌ها، پول را اكنون مي‌توان براي طيف گسترده‌اي از اهداف غيرضروري صرف كرد: براي سرگرمي، سفر، خريد جواهرات و لوازم فرعي، هديه، تفريحات و نظاير آن. تجملات پديده‌اي جامعه‌شناختي است. تجملات سبكي از زندگي را پديد مي‌آورد كه علامت مميزه‌اي است در خور توجه و مايه‌ي رشك ديگران. تجملات براي فرد معيارهايي براي مقايسه با ديگران تعيين كرده و تصديق ديگران را طلب مي‌كند: اتومبيل‌هاي مجلل، خانه‌هاي پرزرق و برق، نقاشي‌هاي اصيل، غيره. هيچ كدام از تعاريف بالا ثابت نيست زيرا جوامع سطوح مختلف را پيوسته بازتعريف مي‌كنند. آن چه زماني خواسته تلقي مي‌شد، اكنون غالباً نيازي اساسي است كه براي سبكي از زندگي كه شخص مي‌خواهد در جامعه‌ي مدرن در پيش گيرد ضروري است. در واقع، صفت بارز طبقه‌ي متوسط امروز گذار از «استاندارد زندگي» است. حتي اگر مصرف‌كنندگان از نردبان مصرف‌كنندگان بالا رفته باشند، باز هم مصرف انبوه ركن اصلي جامعه باقي مي‌ماند. اما با بالا رفتن درآمد، افراد طبقه‌ي متوسط و بالا بيش از پيش به شكل دادن به سبك زندگي متمايز خود مي‌پردازند. افزايش شمار سبك‌هاي زندگي فردي تقاضاي بيشتري براي كالاهاي انحصاري ايجاد مي‌كند. نمونه‌ي بارز آن پوشاك است كه در آن مد عالي، برخلاف اقلامي كه به شكل انبوه توليد مي‌شود، به گونه‌اي فزاينده بر امضاي اشخاص مشهور و طرح‌هاي سفارشي تأكيد مي‌كند، هر چند كه توليدكنندگان پوشاك انبوه به سرعت از سبك‌هاي مد عالي تقليد مي‌كنند. به تعبير جامعه‌شناختي، جامعه‌ي پساصنعتي گذار از طبقه به منزلت اجتماعي را با خود همراه آورده است. طبقه را به طور كلي تبار و خانواده تعيين مي‌كرد، در حالي كه منزلت اجتماعي در دسترس همگان قرار دارد. طبقه اساس جامعه‌اي با توليد انبوه و مصرف انبوه بود كه در آن براي دستيابي به سطح مطلوب «استاندارد زندگي» كه نيازها و خواسته‌ها را برآورده مي‌سازد، تلاش مي‌شد. اما چنان كه پيش‌تر شرح آن رفت، مسائل طبقاتي دارد به سرعت اهميت خود را در جامعه‌ي پساصنعتي از دست مي‌دهد، منزلت اجتماعي اكنون به عامل تعيين‌كننده براي مصرف‌كنندگان تبديل شده است. جامعه‌ي مبتني بر منزلت اجتماعي جامعه‌اي فردگراست، گاه مبتذل، گاه فرهيخته؛ نوعي فردگرايي كه، به گونه‌اي متناقض‌نما، بر مقايسه با ديگران متكي است. منزلت اجتماعي در سراسر تاريخ دغدغه‌ي جوامع انساني بوده است؛ آن چه امروز تفاوت كرده است شمار بسيار زيادي از مردماني است كه از نردبان مصرف‌كنندگان بالا رفته‌اند، كه با صرف برآورده ساختن نيازهاي اساسي و خواسته‌ها فرق بسيار دارد. بازاريابي اساساً با رشد اين گروه از مصرف‌كنندگان طبقه‌ي متوسط پديدار مي‌شود. پرسش پيچيده درباره‌ي آينده‌ي بازاريابي اين است كه عصر اطلاعات چگونه عرصه‌ي تعامل ميان افراد را در جوامع و فرهنگ‌هاي مختلف گسترده مي‌كند. چندان كه سليقه‌ها و انتخاب‌ها افزايش مي‌يابند و با يكديگر درمي‌آميزند، چندان كه منزلت اجتماعي جايگزين طبقه مي‌گردد و با تبديل بازار از محل به شبكه (بازارهايي كه اغلب از طريق الكترونيكي با يكديگر در ارتباطند)، بازاريان در سراسر جهان با چالش‌هاي جديد روبه‌رو مي‌شوند. مديريت زمان در جامعه‌ي صنعتي توليد‌كننده‌ي كالا، يكي از مشكلات اساسي شركت‌ها مديريت موجودي انبار است. اگر موجودي انبار شركتي بسيار زياد باشد، شركت مي‌بايست پيشاپيش هزينه‌ي توليد و استهلاك مازاد توليد را بپردازد. اگر موجودي انبار شركت به هنگام افزايش تقاضاي مصرف‌كننده بسيار كم باشد، شركت فرصت فروش به مشترياني را از دست خواهد داد كه منتظر نمي‌مانند و ممكن است به سراغ رقيبي بروند كه كالاهاي مشابه را دم دست دارد. هر چه مديريت انبار بهتر باشد، سود بيشتري عايد شركت مي‌شود. در جامعه‌ي پساصنعتي مشكل اصلي مديريت زمان است. يك چرخه‌ي شبانه‌روزي بر انسان‌ها حكومت مي‌كند، هر شبانه روز بيست و چهار ساعت بيشتر ندارد. در سراسر كره‌ي زمين مناطق زماني‌اي وجود دارد كه به طور تقريبي براساس حركت خورشيد تقسيم شده‌اند. از روزگاران كهن زندگي بيشتر بر محور روابط كشاورزي سامان مي‌يافت كه در آن افراد با دميدن آفتاب بيدار مي‌شوند و با غروب خورشيد به خواب مي‌رفتند. اختراع روشنايي مصنوعي الگوهاي شب و روزها را دگرگون ساخت و امروزه اطلاعات و فعاليت‌ها در سراسر كره‌ي زمين در «زمان واقعي» حركت مي‌كند (واژه‌اي عجيب، گويي زمان قبلي «غيرواقعي» بوده است) به اين معنا كه اطلاعات تقريباً بلافاصله انتقال داده مي‌شود، به گونه‌اي كه مثلاً در گفت‌وگوي تلفني از توكيو با بوستن بلافاصله صداي يكديگر را مي‌شنويم. تجارت ارز و بازار سهام هميشه در جايي روي كره‌ي زمين در جريان است و مردم شايد يك روز صبح در توكيو از خواب بيدار شوند و ببينند كه با سقوط بازار سهام در آن سوي زمين چشم‌انداز تجارت را يك شبه از بيخ و بن دگرگون ساخته است. جدايي مكان و زمان، دو عنصر همبسته‌اي كه واقعيت را آنها سامان مي‌دهيم، يكي از دگرگوني‌هاي عمده‌اي است كه با آمدن جامعه‌ي پساصنعتي با آن روبه‌رو بوده‌ايم. اين دگرگوني در قالب مشكلات بسيار عملي و مبرم براي اكثر شركت‌ها جلوه‌گر مي‌شود. توليد ممكن است در سراسر كره‌ي زمين پراكنده شود، مانند مشتريان، امروز مي‌بينيم كه توليدكنندگان نرم‌افزار هنگام روز به وقت آمريكا روي نرم‌افزار خاص جديدي كار مي‌كنند و سپس آن را براي مثال به بمبئي مي‌‏فرستند تا شب هنگام به وقت آمريكا برنامه‌نويسي را ادامه دهند. مصرف‌كنندگاني كه به نحوي فزاينده از محدوديت يك منطقه‌ي خاص جغرافيايي رهايي مي‌يابند، محصولاتي را تقاضا مي‌كنند كه اين جابه‌جايي را آسان‌تر كند. در كشورهاي توسعه‌يافته، ديگر محدوديت‌هاي زمان و مكان افراد را پايبند نمي‌كند؛ آنان به نحو فزاينده‌اي زمان و مكان را در جهت اهداف خود از نو سازماندهي مي‌كنند. يك كامپيوتر كيفي كوچك و يك نشاني پست الكترونيكي به شما امكان مي‌دهد تا با رابط شركت‌ها و افراد ديگر در شبكه‌ي شخصي‌تان ارتباط برقرار كنيد، بي‌آنكه كسي از طرفين مجبور به دانستن محل ديگري باشد يا درباره‌ي تفاوت‌هاي زماني نگراني به خود راه دهد. مديريت و سازماندهي دوباره‌ي زمان عرصه‌ي ظهور شمار زيادي از محصولات و خدمات جديد شده است. شهرت تازه‌ي «مديريت زمان» و برنامه‌ريزان الكترونيك بازتاب تأكيد بيشتر بر «زمان» در دنياي تجارت امروز است. محصولات، از ساخت تا ابداع در صحبت از محصولات يا خدمات، تمايز ميان ابداع و ساخت بسيار مهم است. ابداع محصولات از تحقيق علمي و توسعه حاصل مي‌شود. ساخت محصولات مستلزم دو چيز است: پيشرفت كيفي محصولات قبلي و استاندارد كردن توليد بر مبناي هزينه‌ي نيروي كار. در نيم قرن گذشته، ژاپن پيشرو پيشرفت‌هاي كيفي در جهان بوده است: در خودروسازي، در وسايل الكترونيكي مصرفي و غيره كه بيشتر به دلايل مهارت‌هاي سطح بالا در مهندسي و يك فرهنگ كاري متعهدانه بوده است. با وجود اين، بيشتر كالاهايي را كه در ژاپن ساخته، خود آنها را ابداع نكرده است. ويدئو (VCR) در ايالات متحده اختراع شد، اما كيفيت آن در ژاپن بهبود يافت، در كامپيوتر، اتومبيل و غيره نيز وضع بر همين منوال بوده است. اما وقتي محصولي ارتقاء مي‌يابد، معمولاً روند توليد استاندارد مي‌شود. وقتي روند استاندارد شدن آغاز مي‌شود، هزينه‌ي نيروي كار و توليد اهميت مي‌يابد و به همين دليل در دهه‌هاي اخير شاهد انتقال توليد وسايل الكترونيكي و ديگر كالاهاي استاندارد از ژاپن به كشورهاي ارزان‌تر مانند كره، هنگ كنگ و امرزوه حتي چين هستيم. اگر امروز يك راديوي سوني «ژاپني» بخريد، احتمالاً روي آن نوشته «ساخت چين». اين روند استاندارد شدن در صنعتي از پي صنعتي ديگر رخ مي‌دهد. اكنون توسعه‌ي تكنولوژي تقريباً همان كيفيت توليد را در هر نقطه‌اي از جهان امكان‌پذير مي‌سازد و به همين دليل توليدكنندگان پيشرو جهان براي بقا به طور فزاينده‌اي به آنچه پيش‌تر «توليد پراكنده» ناميدم روي مي‌آورند. وقتي روند استاندارد شدن اتفاق مي‌افتد، كشورهايي كه هزينه‌ي نيروي كار در آنها زياد است، رقابت را بيش از پيش دشوار مي‌يابند. در سال‌هاي اخير ژاپن در همان رشته‌هايي كه خود سابقاً پيشرو جهان بود از جانب بسياري از «ببرهاي» آسيايي تحت فشار قرار گرفته است. پس چگونه به پيش مي‌رويد؟ چگونه مي‌توانيد در جريان رقابت باقي بمانيد؟ كليد آن، نوآوري در توليد محصولات است زيرا امتياز اساسي پيشگام بودن از اين طريق به دست مي‌آيد. ابداع هميشه حياتي است، اما شمار اندكي از كشورها، امروز اين توانايي را دارند ـ و چالش اصلي در آغاز قرن بيست و يكم پرورش قوه‌ي ابتكار و توانايي ابداع محصولات و تكنولوژي‌هاي كاملاً جديد خواهد بود. همان گونه كه در اين كتاب تأكيد كرده‌ام، به يك نظام دانشگاهي و پژوهشي قدرتمند نياز هست، به يك فرهنگ تجاري كه مشوق كارآفريني و مخاطره‌جوي حساب شده باشد. اختراع، نوآوري و رواج متغير ديگر مربوط به اين بحث خط سير محصولات از زمان اختراع (ابداع) تا مقبوليت گسترده‌ي آن (رواج) در بازار است. اين روزها اعلام [ظهور] يك تكنولوژي جديد يا محصولي جديد غالباً با تحسين روبه‌رو مي‌شود و فرض بر اين است كه هر گاه چيز جديدي ظاهر مي‌شود، بي‌درنگ خط توليد يا كل يك صنعت «دستخوش انقلاب خواهد شد»؛ (انقلاب، واژه‌اي كه بيشترين استعمال را در تكنولوژي و بازاريابي دارد). حقيقت اين است كه بسياري از محصولات يا اختراعات جالب كه با الم شنگه‌ي بسيار اعلام مي‌شود نمي‌توانند به خانه‌هاي مصرف‌كنندگان راه يابند. نمونه‌ي جالب آن هولوگرام است كه دنيس گابور در دهه‌ي 1960 آن را اختراع كرد، يا تلفن تصويري كه انتظار مي‌رفت به سرعت متداول شود. در واقع، تاريخ تكنولوژي مدرن پر است از ادعاهاي گزافه‌گويانه در اين باره كه چگونه وسيله‌اي خاص زندگي همگان را يكسره دگرگون خواهد ساخت. اما تأثير واقعي فكر يا محصولي جديد غالباً نه در هنگام اختراع، يا حتي نوآوري و ارتقاي آن، بلكه هنگام رواج گسترده‌ي آن نمايان مي‌شود. اجازه بدهيد منظور دقيق هر يك از اين اصطلاحات را به اختصار شرح دهم: 1ـ اختراع اختراع زاييده‌ي علم است و امروزه نهايتاً از رمزگذاري دانش نظري و آشكار شدن منطق تكنولوژي يعني مينياتوري شدن، سرعت بيشتر، كاربرد و سازگاري آن با مواد جديد و غيره ناشي مي‌شود. 2ـ نوآوري با وجود اين، هيچ تضميني نيست كه اختراعي تازه به نوآوري و پيشرفت‌هاي كيفي بينجامد. نوآوري عمدتاً زاييده‌ي سازمان است و از ظرفيت يا انعطاف‌پذيري سازمان براي كاربرد اختراعات جديد و ارتقاي آنها ناشي مي‌شود. مي‌دانيم كه آي بي ام، از آنجا كه به كامپيوترهاي بزرگ سودآورش سخت دلبسته بود، توسعه‌ي كامپيوترهاي شخصي را كنار گذاشت، اين ترديد سازماني يا ناتواني در كاربرد اختراعي جديد در بازار، رهبري بازار كامپيوترهاي شخصي را دو دستي تقديم شركت‌هاي ديگر كرد. 3ـ رواج عامل رواج محصول، بازار است. كاربرد و فروش محصولات به دليل كاهش هزينه‌ها (براي مثال، دستگاه فكس، تلفن همراه، كامپيوتر شخصي و غيره) يا مهم‌تر از آن وقتي كه يك محصول به اندازه‌اي كاربر پسند شود كه به دليل افزايش كارايي يا اطمينان جايگزين محصول قبلي شود، گسترش مي‌يابد. در اينجا تنها به ذكر مثالي بسنده مي‌كنم. دستگاه فكس بيش از سي سال پيش اختراع شد، اما قبل از اواخر دهه‌ي 1980 و اوايل دهه‌ي 1990 در دفاتر بيشتر شركت‌ها يافت نمي‌شد. تنها هنگامي كه اندازه‌ي دستگاه فكس كوچك‌تر شد و هزينه‌ي آن كاهش و سرعت انتقال آن افزايش يافت، امكان بازاريابي آن به عنوان يك ابزار كار اجتناب‌ناپذير و بعدها حتي به عنوان محصولي براي مصرف در خانه فراهم گرديد. پيداست كه در اقتصاد پساصنعتي براي ماندن در كوران رقابت مجبوريد سه مرحله‌ي اختراع، نوآوري و رواج را دوباره بررسي كنيد. بايد دقيقاً آگاه باشيد كه نيروهاي محرك متفاوتند؛ محرك اختراع علم است، محرك نوآوري عوامل سازماني و محرك رواج بازار است. كشورهايي كه از ابداع يا اختراع تكنولوژي‌ها و محصولات كاملاً جديد ناتوانند، نمي‌توانند به اقتصادهاي پيشروي پساصنعتي تبديل شوند. البته براي برخي از كشورها امكان پيشرفت و رونق اقتصادي عمدتاً با تكيه بر ساخت و ارتقاي محصولات وجود دارد، اما براي كشوري چون ژاپن كه سطح هزينه‌ها در آن بالاست، اين گزينه‌ي سنتي به نحو فزاينده‌اي مشكل‌زا مي‌شود. ژاپن مي‌بايست انرژي بيشترين صرف اختراع و نوآوري بكند. براي پرداختن به اين موضوع كه به تازگي مورد توجه قرار گرفته، شايد لازم باشد كه در ساختار شركت‌ها و فرهنگ شركت‌ها تجديدنظر كلي انجام دهيم تا بلكه بهتر بتوانيم از تحولات تكنولوژي آگاهي يابيم و سپس آنها را جذب كنيم و از اختراعات جديد بهره‌مند شويم. در اينجا براي آگاه شدن از وظايف و چالش‌ها بايد به سراغ مديريت و رهبري رفت، نه تكنولوژي. سرانجام اين كه كاركنان بخش بازاريابي و فروش مي‌بايست مهارت‌هاي خود را براي درك بازار و عرضه‌ي كالايشان بالا ببرند تا در بازاري كه دارد جهاني مي‌شود باعث رواج اين كالاها شوند و اين همواره وظيفه‌ي بازاريان بوده است. اما امروز چالش جالب اين است كه چگونه اين كار را در زماني كه مفاهيم «بازار» يا «مصرف‌كننده» و ديگر مفاهيم اساسي تجارت در حال دگرگوني است انجام دهيم. چنان كه پيش‌تر ديديم، در جهان جديد كه بنيان آن بازار شبكه‌اي است با اين كه همه‌ي چالش‌ها زاييده‌ي تكنولوژي نيستند، كاربرد مؤثر تكنولوژي همچنان عامل اصلي موفقيت همه‌ي شركت‌ها است، چه شركت‌هاي بسيار بزرگ و چه شركت‌هاي كوچك كارآفرين.

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶ آوریل ۲۰۲۴

اندیشمندان آینده‌نگر

+ جعبه ابزاری برای پیشبینی تام استندیج

+ ملافات با اَبر فن آوری  دانیل فراکلین

+ مشاغل آینده تا افق ۲۰۳۰ --

+ دغدغه زندگي خوب دکتر شهیندخت خوارزمی

+ نگاهی به جنبش روسری­ سوزان یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ فکر کردن به آینده، آینده نگری نیست! رضاش

+ آن سوی سرمایه‌داری و سوسیالیسم الوین تافلر

+ هندبوک آینده پژوهی و جمع آوری کمک مالی برای موسسه آینده پژوهی در واشنگتن دی سی وحید وحیدی مطلق

+ آیا دموکراسی آینده ای دارد؟ ترجمه ویکتور وحیدی

+ بیانیه ماموریت و هواداری اندیشکده آینده های سیاره ای https://www.apfi.us

+ نقد کتاب فراسوی دانش: چگونه فنآوری، عصر آگاهی را به پیش می برد  وحید وحیدی مطلق

+ آینده ممکن و مطلوب سال 2050 وحید وحیدی مطلق

+ عقب ماندگی اجتماعی ایرانیان، دلایل و مسائل فرنود حسنی

+ جنگ اوکراین و آینده مشترک ما وحید وحیدی مطلق

+ مدل سازی ریاضی آینده تمدنی به طور کلی و بویژه انسان شناسی پیش نگر‎‎ وحید وحیدی مطلق

+ مهارت‎ های آینده و ضروری که باید داشته باشیم 

+ مقدمه ای بر آینده نگری مهندسین مشاور

+ شناسایی و درک نیروهای کلیدی تعیین کننده در مسیر رویدادهای آینده وحید وحیدی مطلق

+ نقد کتاب هلال، ویلیام،2021 ، فراسوی دانش چگونه فنآوری، عصر آگاهی را پیش می برد. وحید وحیدی مطلق

+ حکایت گربه‌ و سوسیس و سازمان‌های نوآور فرنود حسنی

+ برای مراسم روز جهانی آینده رضا داوری اردکانی؛

+ انسان خردمندتر می‌شود، پوپولیست‌ها بازندۀ اصلی بحران کرونا خواهند بود ماتیاس هورکس

+ سیاست در هیچ جای جهان مبتنی بر علم نیست  رضا داوری اردکانی

+ جامعه شناس دنیای جدید 

+ تکنولوژی‌های نوین و سرنوشت بشر دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی چیست و آینده های متفاوت کدام اند؟ وحید وحیدی مطلق

+ تحلیل محتوا و آینده نگری 

+ نگاهی به سوداگری با تاریخ محمد امینی دکتر شیرزاد کلهری

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی. دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ماهیت و میراث فکری «آلوین تافلر» در گفت‌وگو با دکتر شهیندخت خوارزمی دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دانایی به مثابه قدرت .خرد آینده‌نگری 

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی  شهیندخت خوارزمی

+ انقلاب چهارم و کار ما هرمز پوررستمی

+ خوارزمی: تافلر کمک می‌کند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فناوری راهی برای رهایی از جنسیت؟ مریم یوسفیان

+ آشتی دادن جامعه با آینده، رسالت اصلی آینده پژوهی دکتر محسن طاهري

+ چهارمین موج تغییر  علی اکبر جلالی

+ در جست‌وجوی یحیی-- پیشگفتاری از دکتر شهیندخت خوارزمی 

+ برنامه حزب مدرن و آینده نگر – بخش دوم احمد تقوائی

+ ⁠⁠⁠به بهانه ی قاعدگی دکتر محسن طاهری

+ مهم ترین مولفه های برنامه یک حزب سیاسی مدرن کدامند ؟  احمد تقوائی

+ علت‌های اجتماعیِ استبداد و فساد نازنین صالحی

+ سخنراني پروفسور شهرياري و دكتر شهين دخت خوارزمي 

+ ظهور جامعه پساصنعتی دانیل بل

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم 

+ خردِ پیشرفت و توسعه رضا داوری اردکانی

+ آینده پژوهی و دغدغه هایش دکتر طاهری دمنه

+ تافلر:نگاه تازه به آينده 

+ سرمایه‌گذاری 80 میلیون دلاری بیل گیتس برای ساخت شهر هوشمند حمید نیک‌روش

+ آینده پژوهی و انواع آینده محسن گرامی طیبی

+ کتاب آینده پژوهی، پارادایمی نوین در برنامه ریزی، با تاکید بر برنامه ریزی شهری و منطقه ای علی زارع میرک آباد

+ اجتماع علمی قدرتمند مهمترین نیاز آینده پزوهی در ایران است احد رضایان قیه باشی

+ ایرانی‌ها و فقدان وجدان آینده‌نگر اجتماعی احد رضایان قیه‌باشی

+ ديدگاه‌های سه گانه درباره محركهای آينده نگاری. حسن کریمی فرد

+ استانداردهاي سواد اطلاعاتي. دكتر عشرت زماني

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات. دکتر امین گلستانی

+ خرد آینده نگری 

+ آینده نگری, برترین مزیت انسانی عباس سید کریمی

+ روش پس نگری در آینده پژوهی دکتر محسن طاهری دمنه

+ جان نقّاد و چشم باز مردم رضا داوری اردکانی

+ واقعیت مجازی و آینده آموزش دکتر محسن طاهری دمنه

+ اقتصاد به مثابه قلب تپنده مریم یوسفیان

+ قدرت تکنیک؛ آینده هم منم رضا داوری اردکانی

+ میل ذاتی تجدد به زمان آینده رضا داوری اردکانی

+ درگاه تخصصی آینده 

+ نسل جدید با بی وزنی مواجه است/ پیاده راه شهر رشت با نگاه آینده پژوهی ساخته شده است 

+ اساتيد ارتباطات:دكتر علي اسدي /بنيادگذاري سنجش افكار در رسانه ملي  

+ در عید نوروز، آینده را هدیه دهید  Vahid Think Tank

+ بسترهای فراگیر شدن طراحی صنعتی در ایران بر پایه الگوهای الوین تافلر 

+ روش‌های پیش‌بینی فناوری.  اندیشکده وحید

+ تاریخ تکرار نمی شود. الوین تافلر

+ آینده کسب و کار در سال 2030 - کتاب صوتی فارسی وحید وحیدی مطلق

+ سندروم یخچال فرنود حسني

+ هفت سازمان آینده پژوه ایرانی در سال 2016 

+ آينده‌پژوهي برآيند پيش‌بيني‌ناپذيري محيط است گفت‌وگو با دکتر سعید خزایی آینده‌پژوه و مدرس دانشگاه

+ آينده پژوهي: از قابليت فردي تا اجتماعي ياورزاده محمدرضا,رضايي كلج فاطمه

+ مبانی نظری و مورد کاوی های مختلف و متنوع  

+ اخذ مدرک حرفه ای آینده پژوهی به صورت حضوری و غیر حضوری از معتبرترین سازمان بین المللی  

+ آزمون های اندیشه ورزی در جهان حسین کاشفی امیری

+ دمینگ و ما صلاح الدین همایون

+ روش آﯾﻨﺪه ﭘﮋوه ﺷﺪن  ﺳﻌﯿﺪ رﻫﻨﻤﺎ

+ نقش هنر در آینده پژوهی الهام سهامی

+ الوین تافلر را بهتر بشناسیم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آیند هنگاری ملی جانشین برنامه های توسعه پنج ساله در علم، فناوری و نوآوری امیر ناظمی

+ پیشگفتار شوک آینده دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی کلید تحول درنقش های توسعه محور و راهبردی مدیریت منابع انسانی دکتر سید اکبر نیلی پور

+ نشست اندیشه 

+ آیا فناوری‌های همگرا آینده را تضمین می‌کنند؟ دکترمحسن رنانی

+ جامعه ای می‌تواند بحران‌هارا پشت سر بگذارد که دو وزیر آینده نگر «آموزش و پرورش» و «ارتباطات» آنرا اداره می‌کنند/ امروز «دانایی» است که قدرت می‌آفریند. جامعه شناسی هنر

+ گزارش برگزاری نشست «تاملی در ایده‌های آینده‌نگرانه تافلر» در گروه افواج 

+ دانایی به مثابه قدرت عاطفه شمس

+ فهم جامعه به کمک ژورنالیسم/ آثار تافلر نوعی جامعه‌شناسی مترویی‌ست 

+ خانیکی: نگاه تافلر نگرانی از آینده را کم کرد 

+ ‍ خلاصه سخنرانی جدید وحیدی مطلق درباره آینده قدرت ایران مدرس بین المللی فدراسیون جهانی آینده‌پژوهی  وحیدی مطلق

+ «آینده نگری» مهارتی سودمند برای مدیران 

+ پیش‌بینی‌های درست و نادرست آلوین تافلر کدام‌ بودند؟ BBC

+ الوین تافلر،آینده‌پژوه و نویسنده سرشناس آمریکایی در سن ۸۸ «‌۸۷»سالگی در گذشت. BBC

+ آینده جهان ، آینده زنان « مجله زنان امروز » مریم یوسفیان

+ آن سوی سرمایه داری و سوسیالیسم الوین تاقلر

+ سیر تحول مطالعات و تحقیقات ارتباطات و توسعه درایران دکتر کاظم معتمد نژاد



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995