موازنه قدرت
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[11 Jul 2017]
[ فرهاد یزدی]
- یازدهم ژوئیه 2017
روحانی که از انتصاب – انتخاب خود برای دومین بار (با تائید سپاه) به عنوان رئیس جهمور ایران مطمئن بود، بایستی هیئت وزرا را از پیش تعیین کرده بود. اکنون چگونه است که با تاخیر، هنوز نتوانسته وزرا را تعیین کند؟ این تاخیر تنها می تواند در مبارزه پشت پرده در راستای جنگ قدرت توجیه شود. به احتمال زیاد وزیران در فرآیند "زور گیری" که یک سوی آن عملگرا ها به سرکردگی روحانی، در برابر دو نیروی دگر یعنی محافظه کاران و سپاه، منصوب خواهند شد. محافظه کاران و سپاه، با تمام تلاشی که گروه نخست برای نشان دادن همبستگی و هماهنگی میان آنان، بعمل می آورند، مدت هاست که راه خود را جدا کرده اند. سپاه از لاک ایدئولوگ خود خارج شده و، پس از گذشت نزدیک به چهل سال، مانند هر نهاد منطقی دیگر در جهان، در پی پایداری و افزایش نفوذ می باشد. شکست های پی در پی و انجام وظیفه در نقش عامل ظلم نظام، دیگر برای سپاه کافی نیست. سپاه از ماجراجوئی در خارج و بی ثباتی داخلی، فرسوده شده و در انتظار فرصتی است که نقش خود را دگرگون نموده و خود را به عنوان عاملی سازنده معرفی نماید. از سوی دیگر، محافظه کاران گرد آمده بدور رهبر نظام که شاهد فرود سریع نفود خود در سیاست ایران هستند، آماده نیستند که بدون مبارزه، دستکم مناصب کلیدی مانند امنیت، دفاع، نفت، کشور، دادگستری و خارجه را به سادگی از دست دهند. همزمان مناصب دیگری در این آش شله قلمکار نظام اسلامی مانند "مجمع تشخیص مصلحت نظام" ، شورای نگهبان، شهرداری تهران و ریاست دستگاه تبلیغاتی رژیم نیز وجود دارد که باید پر شوند. مهم تر از همه گزینش فرمانده جدید سپاه و دبیر شورای امنیت ملی هستند که بنظر می رسد مبارزه بر سر آن در جریان است. با وجودی که فرمانده سپاه از تمدید سه ساله مدت ماموریت خود سخن می گوید، هنوز از دفتر رهبر نظام که باید حکم را صادر کند خبری در دست نیست. می توان گفت که به احتمال زیاد، بیش از دیگران، نهاد سپاه در گزینش این دو مقام یعنی فرمانده سپاه و دبیر شورای امنیت ملی (همچنین دفاع) حرف آخر را می زنند و رهبر و رئیس جمهور با وجود تاثیر گذاری، تعیین کننده نهائی نیستند.هر سه گروه در حالیکه در رقابت با یکدیگر هستند و هواداران آنان با تمام قوا در بلندگوها می دمند، در موارد و مواقعی نیز با یکدیگر همپوشانی منافع دارند.
سپاه که قدرت خود را بیش از هر زمان دیگر، در فراز می بیند در تلاش برای افزایش نفوذ سیاسی خود می باشد. بخش فاسد سپاه، خواهان از دست دادن امتیازات اقتصادی خود نیست. سپاه به طور کلی قدرت اقتصادی خود را به عنوان حربه ای موثر در راه افزایش نفوذ سیاسی برداشت کرده و آماده از دست دادن آن نمی باشد، گرچه این امر سبب چند دستگی در آن نهاد گردیده. البته باید در نظر داشت که سپاه مانند هر نهاد دگر در نظام اسلامی، شاید به استثنای ارتش، گرفتار چند دستگی شدید و برخورد منافع می باشد. این برخورد به ویژه در نقش اقتصادی و خارجی نیروی قدس و مداخله در سیاست های داخلی کشورهای دیگر که ایران را سال ها در لبه ی جنگ قرار داده، تمرکز یافته. روحانی به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم (در تعریف نظام اسلامی) از یک سو و همچنین به عنوان یگانه گذیدار سپاه برای این مسند ، نیز در تلاش افزایش نفوذ خود می باشد. روحانی نیک می داند که ماندن او در این مسند، در حالی که نمی تواند در کوتاه مدت به اقتصاد سروسامانی دهد، در گروی مقاومت او در برابر رهبر، قوه قضائیه و سپاه می باشد. روحانی و سپاه در حالیکه در حفظ آرامش داخلی و پرهیز از جنگ اشتراک منافع دارند، زیر فشار منافع نهادهای مربوط به خود، بدنبال افزایش نفوذ می باشند. برخورد روحانی و سپاه ناشی از این جنگ قدرت است، در حالی که رهبر نظام نیز با استفاده از بی ثباتی، می خواهد تا اندازه ممکن موقعیت خود را تثبیت کند. از سوی دیگر روحانی و هواداران، زمزمه نیاز به تغییر در قانون اساسی را آغاز کرده اند. در اینکه قانون اساسی نظام اسلامی ناهنگامی تاریخی است و باید به دور انداخته شود، بحثی نیست. اما به میان کشیدن این بحث (1) به خودی خود باعث تضعیف مقام رهبر می گردد و (2) در دورانی که ولی فقیه به شدت قدرت اثر گذاری خود را از دست داده و بن بست جانشینی، بنظر غیر قابل حل می باشد، نمی توان تردید کرد که نیروهای هوادار روحانی، دنبالگر این بحث با هدف مشخص کاستن از قدرت رهبری از طریق قانون، می باشند. تمامی این تحولات در حالی انجام می گیرد که تهدیدهای خارجی و صف آرائی در برابر ایران، می تواند در هر زمان به جنگی ناخواسته بدل گردد.
عربستان و آمریکا، دو دشمن سرسخت نظام، دارای رهبرانی هستند تندرو و غیرقابل پیش بینی. حال براین حالت قابل انفجار، نظام اسلامی که هم تندروست و هم غیرقابل پیش بینی را بی افزائیم، فوریت مساله آشکار می گردد. بنظر نمی رسد که فوریت و ابعاد فاجعه ای که هر لحظه می تواند شکل گیرد، در داخل نظام درک گردیده باشد. سه خطر فوری ایران را تهدید می کند: الف - جنگ خارجی، ب - انفجار سیاسی – اجتماعی داخلی و پ - از هم پاشیدگی اقتصادی - مالی. آنچه از ظاهر وقایع و سخنان در داخل کشور می تواند درک کرد، این است که، اولویت با جنگ قدرت داخلی است و تهدیدات دیگر در درجات پائین تر توجه و تمرکز قرار دارد.
الف - با آزاد شدن سرزمین های بیش تر از مهار داعش، هر روزه رقابت بر سر افزایش دایره نفوذ گروه های رقیب به سطح بالاتر می رسد. همزمان با این تحولات، به برگزاری همه پرسی در اقلیم کردستان برای اعلان کشور مستقل نزدیک می گردیم. وارد این بحث که آیا همه پرسی برای تجزیه رسمی بخشی از یک واحد سیاسی مستقل قانونی است یا خیر نمی گردیم. نتیجه این همه پرسی از هم اکنون در بخشی که سال ها به صورت عملی از کشور جدا شده، روشن است. این همه پرسی بر بی ثباتی وضعیت عراق و سوریه خواهد افزود. زیرا : (1) ترکیه و ایران که با همه پرسی مخالف هستند، هریک در حالی که با هم بر سر حیطه نفوذ در بقیه عراق و سوریه رقابت می کنند، واکنش متفاوت در مورد همه پرسی از خود نشان خواهند داد. ترکیه با عزم بیش تر، مناطق اشغالی عراق و سوریه را حفظ کرده و حتا به احتمال، بر گسترش آن اصرار خواهد ورزید. برای ایران و امنیت این کشور در حال و آینده، هم گسترش ترکیه و هم اعلان همه پرسی، هردو تهدید دراز مدتی می باشند. (2) چنین همه پرسی و پشتیبانی قدرت های بزرگ از آن، سابقه مورد نیاز "قانونی" کردن تجزیه در دیگر سرزمین ها مانند، سوریه، یمن، لیبی و در آینده عربستان را فراهم خواهد کرد. (3) سنت تنفر آور پاکسازی قومی، مذهبی و زبانی در سرزمین های فاقد پدیده ملت، مشروعیت "قانونی" پس از همه پرسی را بدست آورده و از این رو تلاش خواهند کرد که تا اندازه ممکن در مناطق زیر نفوذ خود، غیر "خودی ها" را از سرزمین حذف کنند.
احتمال برخورد نظامی میان ایران با دیگر رقبا مانند عربستان + متحدان، ترکیه و آمریکا، تک به تک و یا در اتحاد بایکدیگر، احتمالی است فوری و جدی. عملیات نظامی ایران در سوریه و عراق در مبارزه با داعش، دستکم وسیله ی بقیه رقبا تحمل می شد. هرچه از نیاز به ایران برای ریشه کردن داعش کاسته شود، نیاز به ایران کاسته و این خطر افزایش می یابد. به ویژه عربستان + متحدین و اسرائیل، (با موافقت ضمنی غرب) پافشار می کنند که بموازات و همزمان با سقوط داعش در منطقه، با درگیری نظامی، دستکم ایران را به اندازه ای تضعیف کنند که تا سال ها در آینده توان ظاهر شدن به عنوان رقیب در کشاکش های منطقه را نداشته باشد. بنا براین دید، حال اگر در این درگیری نظامی، رژیم اسلامی نیز سقوط کند و یا از آن بالاتر، ایران تجزیه گردد، چنین برنامه ای به موفقیت کامل رسیده است. بخشی از تندروهای نظام نیز خواستار درگیری نظامی محدود برای منحرف کردن افکار عمومی از مسایل داخلی می باشند.
ب- خطر فوری دیگری که ایران را تهدید می کند، انفجار سیاسی – اجتماعی است. روحانی دارای این قابلیت می باشد که بتواند انفجار سیاسی – اجتماعی ایران را هرچه بیش تر به تاخیر اندازد. سه رقیب او در انتخابات گذشته از چنین قابلیتی برخوردار نبوده و از روز نخست بختی برای پیروزی نداشتند. او در این مدت کوتاه پس از انتخابات نشان داد که از اعتماد بنفس و قدرت بیش تری در مقایسه با دوره پیشین برخوردار است و آمادگی بیش تر در چالش پیش رو از خود نشان داده است. هرچه او به این جبهه گیری ادامه دهد، یعنی هرچه در برابر "رهبر نظام" از خود ایستادگی نشان دهد، موقعیت خود را نزد ملت تثبیت کرده و از این رو، بخت بیش تر بر پیروزی بر رقبا را دارد. او اکنون حساب می کند که بخاطر ترس از خیزش یک پارچه عمومی نه رهبر نظام و نه سپاه، چاره ای جز پذیرش خواسته های او ندارند. درک واقع بینانه از موقعیت ایران و سرخوردگی ملت از دوران نکبت بار نزدیک به چهل سال رژیم اسلامی، دو شاخه مشخص نظام یعنی ریاست جمهوری و سپاه را به این نتیجه رسانده است که رهبر نظام بیش از آنکه یکی از ستون های حفظ رژیم باشد، به خطری شدید برای همه ی آنان بدل شده است. بنظر می رسد که بسیاری از قدرت های خارجی نیز با اطلاع از تحولات ایران، تلاش می کنند که حساب مردم را از حکومت جدا کنند. با تمام تلاشی که ریاست جمهوری و سپاه برای افزایش نفوذ می کنند، هردو درک کرده اند که به وجود یکدیگر برای گذشتن از بحران نیاز دارند. همزمان ملت ایران نیز به این باور رسیده است که باوجود سابقه ی ضد ایرانی هردو نهاد، برای گذر "مسالمت آمیز" از این بحران، از اتحاد آن دو در این برهه باید پشتیبانی بعمل آورند. عابد و زاهد شدن آنان براثر درک موقعیت، یعنی ایستادن بر لبه تیغ بوجود آمده است که بازهم باید مورد استقبال قرار گیرد.
پ – واژگونی اقتصادی – مالی خطریست که تنها در درآزمدت وسیله ی حکومت اراده ملی می تواند به تدریج رفع گردد. اقتصاد ایران از هر جهت درهم شکسته شده است و فساد نهادینه شده در همه ارکان، امکان حل مسایل اقتصادی و از آن میان مرگ اعتماد و سرمایه گذاری، شیوع بیکاری، تورم و تمرکز بر راه های خلاف مانند قاچاق و مواد مخدر، بدون وجود دولتی که مشروعیتی ملی داشته باشد و آنهم در سایه ثبات در درازمدت ممکن نخواهد بود. ورشکستگی نظام بانکی و براثر آن کل نظام مالی ایران، دیگر قابل پرده پوشی و شاید هم جلوگیری، نیست. شورش های سیاسی - اجتماعی با پیوستن انگیزه های اقتصادی، گروه بسیار بزرگ تری را در بر خواهد گرفت که آن را مقابله ناپذیر خواهد کرد.
سرنوشت ایران که همه ما بنوعی در آن سهم گذار بودیم، شوربختانه در چنین برهه ی دشوار که نظام اسلامی خود بزرگ ترین سهم گذار سختی ها بوده است، به دست افراد و نهادهائی که از نظر ملت مشروعیت و لیاقت نجات کشور که کاریست کارستان را ندارند، افتاده است. بازهم شوربختانه این تنها گذیدار موجود می باشد: اگر با هدف حفظ یکپارچگی سرزمینی و کم ترین آسیب و خون ریزی بسنجیم، برای گذار از این رژیم می باشد. ما به عنوان ملت چاره ای نداریم که برای ماندگاری، دنبال برقراری اراده ملی باشیم و بازهم چاره ای نداریم که برای رسیدن به این مهم، کم هزینه ترین راه ممکن که به احتمال زیاد خوش آیندترین نیست، را برگزینینم
/////////////////////////////////////////
۱ - گرچه پس از خارج شدن رفسنجانی از صحنه، این نهاد من درآوردی هیچگاه اهمیت خود را باز نخواهد یافت.
۲ - سپاه خواستار پرهیز از جنگ خارجی و بی ثباتی داخلی است. در میان نامزدهای دست چین شده نظام برای انتخابات سال 96، روحانی بیش از دیگران شایسته این مقام بود و از این رو سپاه او را منصوب کرد.
۳ - همه پرسی برای جدائی بخشی از سرزمین، پس از طی مراحل قانونی داخلی و شرایط دقیق آن و پس از تائید مجلس، باید در تمام آن واحد سیاسی، و نه تنها در بخشی از آن انجام گیرد تا قانونی باشد.
۴ - سخنان اخیر فرمانده نیروی قدس که بر نقش تعیین کننده آن نیرو در نجات موصل تاکید می کرد، را باید در این رابطه دید. به سخن دیگر، در تعیین مناطق نفوذ ما فراموش نگردیم. هم زمان طی همین سخنان او اشاره براین نکته داشت که در سیاست خارجی با دیپلماسی به تنهائی همه کار را نمی توان انجام داد (که سخن تازه ای نیست). اما اشاره او دال بر تاکید نقش سپاه در سیاست منطقه عربی خاورمیانه می باشد.
۵ - نه می توانند او را حذف فیزیکی کنند و نه می تواند از به قدرت رسیدن او جلوگیری نمایند. کابوس رژیم باید استعفای ناگهانی روحانی از این مقام باشد، که بدون تردید تظاهراتی به مراتب بزرگ تر از سال 88 را سبب خواهد شد.
۶ - تمامی حاظران در صحنه سیاسی ایران با درجات مختلف، در جنایات نظام اسلامی شریک هستند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: