سوریه، کره شمالی و نظام اسلامی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Apr 2017]
[ فرهاد یزدی]
- هشتم آوریل 2017
بار دیگر در برهه ای حساس که خطر تجاوز نظامی خارجی در حال اوج گیری بود، بخت با ایران همراه شد و مرکز توجه به دیگر واحدهای سیاسی منتقل گردید: کره شمالی و استفاده از گاز سمی و سپس حمله موشکی آمریکا به سوریه. رئیس جمهور پوپولیست آمریکا که بخاطر مسایل داخلی در حال عقب نشینی و از دست دادن محبوبیت خود در جامعه و مجلس بود، در جستجوی پیروزی خارجی برای تقویت پایه های خود در داخل کشور می گشت، به سه جبهه توجه داشت که ایران نیز در سیاهه قرار گرفته بود.
کره شمالی با حکومت عقب افتاده و بدون مسئولیت در برابر منافع ملی و ملت ، با ایجاد ماجراجوئی های جدید نظامی، به مرکز توجه جهانی بدل شد. پائین آوردن تنش در کره برای بزرگ ترین قدرت های اقتصادی و نظامی جهان یعنی آمریکا و چین به اولویت نخست بدل شده است. برخلاف خاورمیانه که آمادگی برای عملیات نظامی به جنگ افزار سنتی محدود می شود، در کره حتا آمادگی هسته ای نیز باید مورد توجه قرار گیرد. در کره سخن از میان رفتن دستکم یک میلیون نفر تنها در کره جنوبی در جنگی غیر هسته ای به میان می آید. سی هزار سرباز آمریکائی در خط مقدم مستقر شده اند که تلفات حتمی جانی آن، به معنای حمله متقابل آمریکا به کره شمالی می باشد. در صورت جنگ غیر هسته ای، آیا چین و روسیه نیز دخالت خواهند کرد؟ یا اجازه خواهند داد که کره شمالی با اتحاد و یا بدون آن، زیر نفوذ کره جنوبی و آمریکا قرار گیرد؟ چین که سال ها از حربه کره شمالی بعنوان تنها قدرت مهار کننده آن رژیم، برای امتیاز گرفتن از آمریکا استفاده می کرد، چه واکنشی می باید و می تواند از خود بروز دهد؟ مساله در صورت استفاده از جنگ افزار هسته ای بسیار پیچیده خواهد شد. تاکنون هیچ موسسه ای شجاعت اعلان برآورد آمار جنگ هسته ای حتا محدود به کره را نداشته است تا چه رسد دخالت دیگر کشورها. کره شمالی و پاکستان بیش از دیگر کشورهای هسته ای قابلیت و امکان بکارگیری این جنگ افزار را دارند. دلیل اصلی این امکان، بخاطر عدم قابلیت برابری نیروی نظامی سنتی در برابر رقبا می باشد. در صورت برخورد، امکان استفاده از جنگ افزار هسته ای برعلیه کره جنوبی، پایگاه های آمریکا در منطقه و ژاپن قطعی بنظر می رسد. جنگ هسته ای در این منطقه می تواند پای چین و حتا روسیه را نیز به میان کشد.
چین به ویژه می خواهد با تمام قوا از چنین برخوردی استفاده کند. برخلاف رژیم شکننده کره شمالی که آن را بخودی خود مهاجم می کند، چین از اعتماد بنفس در مورد ثبات رژیم برخوردار است و تاکنون نیز با وجود جایگاه بالائی که در اقتصاد جهان کسب کرده است، تا مقدار زیاد از ماجراجوئی و تهاجم حذر کرده و خویشتن داری از خود نشان داده است. فرمان حمله موشکی به سوریه در زمانی داده شد که رئیس جمهور چین میهمان شام ترامپ بود. همزمانی این اقدام به احتمال نمایش آمادگی آمریکا برای استفاده از نیروی نظامی می باشد که می تواند به کره شمالی نیز اخطاری باشد. چین، اکنون احساس می کند که چاره ای بجز افزایش فشار به کره شمالی ندارد. البته تهدید آمریکا به نیروی نظامی محدود نمی شود. شاید حساس و موثرترین فشار بر چین، تهدید کاهش همکاری اقتصادی باشد که شراکت متحدین آمریکا را نیز همراه دارد. بقای حزب "کمونیست" چین، و اولویت آن سرزمین و ملت کهنسال، توسعه اقتصادیست که بتواند اشتغال ایجاد کند. سیاست چین در جهان و رابطه آن سرزمین با با دیگر کشورها، براین اولویت شکل گرفته است. البته ممکن است که آمریکا، کره جنوبی و ژاپن نسبت به نفوذ چین در کره شمالی اغراق می کنند. در هر صورت، با بمباران موشکی سوریه، چین احساس می کند که مسئولیت کاهش تنش در کره تنها به عهده آن کشور گذارده شده است.
عامل دیگری که تا اندازه زیادی تمرکز برایران را کم کرده است، استفاده از گاز سمی در سوریه و متعاقب آن حمله موشکی آمریکا می باشد. ایران که خود قربانی گاز سمی بوده است، باید در خط مقدم محکوم کردن استفاده از گاز قرار داشته باشد. وظیفه ی ایران محکوم کردن بی قید و شک چنین عملی از سوی هرکس و هر گروه می باشد. حمله بدون تاخیر آمریکا به پایگاه هوائی اسد و پشتیبانی غرب از آن، مساله ای ثبوت خاطی را تا مقدار زیاد از خاطره ها برد. حال که انگشت اتهام به سوی بشار اسد دراز شده است، هم روسیه و هم نظام اسلامی کم تر برای ماندن او در قدرت اصرار خواهند کرد. همزمان سخنان چند روز پیش آمریکا که دیگر حل مساله ای سوریه را در گرو رفتن اسد نمی دیدند، مجبور است که بار دیگر عوض شود. هنوز روشن نیست که حمله موشکی آمریکا در همین اندازه باقی خواهند ماند و یا حملات دیگری نیز انجام خواهد شد. در هر صورت، ترامپ اعلان کرد که از خشونت و قدرت نمائی ابائی ندارد، حتا به احتمال زیاد بدون تفکر در نتیجه درازمدت آن. هرچند روسیه به حمله موشکی آمریکا اعتراض کرده است، ترامپ از این موضوع که باور همراهی روسیه با او در دوران انتخابات را کم رنگ تر کرده و رو به فراموشی خواهد گذارد، استقبال خواهد کرد. واکنش نظام اسلامی خوشبختانه تا این لحظه با درایت غیر قابل انتظار همراه بوده است. نظام اسلامی چون زور را خوب درک می کند، تنها به توجیه اسد و نکوهش آمریکا بدون شعارهای معمول و تظاهرات "خودجوش" و فریاد مرگ بر آمریکا ی بسیجیان جان برکف همراه بوده است.
برای روسیه اکنون روشن شده که اگر بدنبال راه حل فوری سیاسی مساله ای سوریه می گردد، که بنظر می رسد در این راه گام بر می دارد، ماندن اسد در قدرت نزدیک به غیر ممکن می باشد. حنای نظام اسلامی که دیگر رنگی ندارد، عامل تعین کننده نیست. روسیه با امکان گسترش عملیات آمریکا، حاضر نیست با حمایت از نظام اسلامی، روابط خود را با آمریکا بیش از این تیره کند. هرچه دخالت نظام اسلامی در سوریه محدودتر باشد، امکان دست یابی به راه حل سیاسی میان روسیه و آمریکا بیش تر می گردد. برنده اصلی، ترکیه و عربستان می باشند که دخالت حتا بیش تر آمریکا در جنگ داخلی سوریه را به سود خود پیش بینی می کنند. البته حمله ی آمریکا به پایگاه اسد در زمانی انجام گرفته که داعش دست به عقب نشینی نظامی زده است. روسیه اکنون در جنگ با داعش، رقیب پیدا کرده که خواستار کنار گذاردن اسد می باشد که مورد تائید عربستان و ترکیه نیز هست.
در رابطه با ایران، حتا پیش از حمله به سوریه، آمریکا بر قراری تحریم های بیش تر را به پس از انتخابات ایران موکول کرده است. بن بستی که نظام در آن گرفتار است همراه با امکان بسیار بالای بالقوه شورش و خیزش ملت، انگیزه کافی برای دگرگونی سترگ سیاسی در ایران را فراهم آورده است که همه ناظران در جهان از آن آگاه هستند. در انتخابات پیش رو، اگر در بخواهد بر همان پاشنه چرخد، نه مساله نظام و نه مساله ایران حل نخواهد شد. نظامی که در سراشیبی تند گرفتار است، تلاش خواهد کرد که ایران را نیز با خود همراه برد، مانند کره شمالی و سوریه. البته نظام اسلامی چنین استدلال خواهد کرد که تعویق تحریم های جدید بر علیه ایران، برای تسهیل انتخاب گروه عملگرای نظام و بر ضد تندروها می باشد. پس از این رو، به طور حتم باید برخلاف منافع ایران (بخوانید نظام) نیز باشد. این استدلال پیش درآمدی برای توجیه مداخله در انتخابات است.
در این انتخابات تاکنون سه گروه که با درجات مختلف تمامی پرورش یافته نظام می باشند، خود را معرفی کرده اند که هیچکدام شایستگی اداره کردن بدون فساد مسجدی را ندارند، تا چه رسد به کشوری مانند ایران و آنهم در این شرایط. توجه شود که هر سه گروه خواستار ادامه رانت خواری خود می باشند و هیچیک را توانائی مقابله با فساد و ازهمپاشی اجتماعی را ندارند. تندروها و گروه به اصطلاح "محافظه کار" که با محافظه کاران مدهبی سنتی پیش از انقلاب سنخیتی ندارند، به ناچار بدور رئیسی و پدر زنش خیمه زده اند. گروهی که با زاده شدن از دل قوه قضائیه نظام اسلامی، کم ترین ارزشی برای ایران و منافع ملی قایل نبوده و همزمان آمادگی دست زدن به هر جنایتی برای ماندن در قدرت را دارا می باشند. این گروه بدنام که بخت بسیار کمی برای ریاست جمهوری دارند، بر روی حمایت رهبر نظام نیز حساب باز کرده اند. اما باید دقت کنند که با شرکت در انتخابات و در صورت شکست، تمامی مزایای غصبی خود را به احتمال زیاد از دست خواهند داد. هزینه ی چنین شکستی تنها آنان را در بر نمی گیرد، بلکه منشاء قدرت و ریشه آنان که در قوه قضائیه (فاسدترین نهاد یک نظام بشدت فاسد) قرار دارد، از تیغ تصفیه در پس از انتخابات در امان نخواهد بود. رهبر نظام نیز به احتمال زیادی بختی برای پیروزی آنان تصور نمی کند و بنظر می رسد تنها برای داغ کردن تنور انتخابات و تشویق ملت به شرکت برای جلوگیری از گزینش بدتر در مقابل بد، با چنین وضعی موافقت کرده است. بدون دستکاری اساسی در نتیجه انتخابات، نمی توان روی پیروزی این گروه حساب کرد.
دارودسته احمدی نژاد ایران ویران کننده، باردیگر وارد صحنه شده اند. او که با حمله به "سلطنت" بی پروائی و غیر قابل کنترل بودن، خود را از رهبر نظام نشان داد، به احتمال زیاد با گذشت زمان به حملات تندتر خود خواهد افزود. با جنایاتی که او در حق ایران روا داشته، در سایه ی جسارت شخصی و پرده دری با استقبالی بسیار بیش تر از آنچه حق تاریخی اوست روبرو خواهد شد. پیکان حمله او، بر هر سوی خواهد بود، اما رهبر نظام و دارو دسته وی، از اولویت ویژه برخوردار خواهند شد. او بت نیمه شکسته رهبری را نشانه رفته و باید انتظار افشاگری های بسیار از جانب او در آینده را داشته باشیم. دنیای پوپولیست ها شرایط رشد او را فراهم کرده است. با این حال او نیز بختی برای ریاست جمهوری نخواهد داشت و تنها بعنوان هیزمی، آنهم از نوع تر، که بر آتش انتخابات افکنده اند، عمل خواهد کرد.
این انتخابات بیش از هر دوران دیگر، حتا سال 88 دارای این توان است که به همه پرسی بدل شده و برای همیشه به زندگی نظام خاتمه دهد. درست در دورانی که کانون نظام بیش از هر زمان دیگر، نیاز به دستکاری در نتیجه انتخابات دارند، کم ترین توانائی را دارا می باشند. احتمال بسیار بالای ایجاد موج سهمگین در جامعه که بتواند به خیزش همگانی برای درهم پیچیدن تومار نظام بدل گردد، امکانی است بسیار بالا و فوری. نیروهای مسلح ایران که دستکم وقایع بسیار اسفناک سوریه و عراق را تا مقدار زیاد از چشم نظام می بینند و نزدیک شدن دشمنان به مرزها، و حتا بیش از آن رشد و پایه گیری تجزیه خواهان، ستون پنجم دشمنان یکپارچگی سرزمینی ایران را از نزدیک مشاهده می کنند، دیگر هر مقدار هم که خود فروخته فرض کنیم (که واقعیت ندارد به ویژه در مورد ارتش)، انگیزه ای برای دفاع از رژیم در خود نمی بینند. از این رو حساب باز کردن نظام بر روی این نهادها برای باقی ماندن در قدرت، ساده لوحانه می باشد. حتا اگر ما بخواهیم چنین القا کنیم که در نبود این رژیم، جایگزینی تثبیت شده ای وجود ندارد و در نتیجه خلاء قدرت می تواند بر بی ثباتی ایران بی افزاید، مدت هاست که این استدلال پوچی خود را ثابت کرده است. موثرترین و بالاترین عامل بی ثباتی ایران و تمام سیه روزی که براین سرزمین سایه افکنده است، تنها و تنها بخاطر نظام اسلامی است. همبستگی ملی در ایران و میان نهادهای مدنی و نظامی آن بیش از این گسترش دارد، که خلاء قدرت در کوتاه مدت بتواند تهدیدی بر کشور باشد. افزون برآن نیروهای مسلح، از مدت ها پیش، چنین امکانی را بر پوست و جان خود احساس می کردند و بایستی وظیفه نهائی خود را که احترام به اراده ملت و حفظ ایران است، را برآورد کرده و برنامه ریزی کرده باشند، حتا اگر برای دست یابی به چنین هدفی باید نامزد انتخاباتی خود (البته باید خوش نام، قاطع و وفادار به ملت) را معرفی کنند. ایران راهی بجز برقراری اراده ملی ندارد و هرچه زودتر، موهبتی برای کشور و جهان خواهد بود.
---------------------------------------------------
1 - تنها کافیست که به سطح درآمد، اشتغال، پیش رفت ها در تکنولوژی و مدیریت همراه با جایگاه کره جنوبی در جهان توجه کرده و آن را با وضعیت کره شمالی مقایسه نمائیم. تنها امتیاز کره شمالی جنگ افزار هسته ای می باشد که نه برای دفاع از کشوری که به طور عادی تهدیدی برآن نمی رود، بکار گرفته خواهد شد، بلکه تنها برای حفظ رژیم است. یکبار دیگر در حکومت خودکامه سرنوشت کشور با سرنوشت رژیم بهم گره زده شده است. گورباچف آن مقدار شجاعت و صداقت داشت که منافع ملت را مقدم بر منافع رژیم قرار دهد. ناسیونالیسم واقعی حرکت در راه منافع ملت می باشد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: