تحولات سوریه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[16 Mar 2016]
[ فرهاد یزدی]
- شانزدهم مارس 2016
روسیه بدون مقدمه از فرآیند خروج نیروهای نظامی خود از خاک سوریه، اطلاع داد. پوتین بهمان سرعت که وارد جنگ شد، بنظر می رسد بهمان سرعت نیز عزم کشور را برای خروج از سوریه اعلان کرد. البته چنین سرعت در عمل و بدون توضیح به ملت، در امر حیاتی مانند جنگ که چرا وارد شدیم و چرا اکنون ناگه تصمیم به خروج گرفتیم، از امتیازهائیست که تنها حکومت های غیر دمکرات از آن برخوردار هستند. در مورد کریمه هم بدون در جریان گذاردن ملت، اشغال سرزمین انجام گرفت. البته هنوز نه روسیه و نه دیگر رقبا در درگیری سوریه اضهار نظر رسمی در باره دلایل آن نکرده اند. استثنا ایران است که دو مورد آن قابل توجه است. فرمانده سپاه قدس، حتا پیش از اعلان خروج سربازان روسیه از خاک سوریه، در کرمان اضهار داشت که ما جان خود را در سرزمین های عربی، فدای حفظ حقوق سنی ها کرده ایم. شاید این نخستین گفته ی مقام رسمی نظام اسلامی در مورد نقش آنان در سرزمین های عربی باشد که هدف را نه گسترش کمربند شیعی در منطقه، بلکه حفظ ثبات و حفظ حقوق همگی حتا رقبا باشد. به احتمال زیاد اضهارات ملایم وی، اعلان سیاست جدید نظام در سرزمین های عربیست که تلاش شده با سابقه پیشین گره زند. البته با در نظر گرفتن دخالت های نظام اسلامی در سرزمین های عربی، جای تردید بسیار در درستی این گفتار موجود می باشد. اما همزمان می تواند روزنه ای به سوی نقش آینده نیروهای سپاه در سرزمین های عربی را بگشاید. در واکنش به سخنان پوتین، ظریف نیز از آن استقبال کرده و آن را حرکت مثبتی در راه حفظ آتش بس نیم بند برقرار شده دانسته است. البته دبیر شورای امنیت ملی، از آگاهی ایران و به احتمال حتا هماهنگی، اطلاع می دهد.
اگر اعلان خروج نیروهای سپاه قدس از سوریه که وسیله ی آمریکا فاش شد را در نظر گیریم، خروج روسیه خیلی ناگهانی بنظر نمی رسد. با در نظر گرفتن تحولات دو سال گذشته در منطقه، می توان دلیل اصلی برای اقدام روسیه را احتمال داد. عزم کشورهای عرب به رهبری عربستان و همراهی ترکیه و اسرائیل برای ارسال جنگنده سنی مذهب و شرکت مستقیم در نبردهای زمینی، دستکم در سوریه را می توان ذکر کرد. این برنامه که دارای گستردگی بالقوه اعزام نیروهای مزدور از دیگر سرزمین های سنی نشین مانند پاکستان، طالبان افغانستان و حتا آسیای میانه می باشد، برای روسیه و به طور حتم ایران، زیان بیش از سود ببار خواهد آورد:
الف – خطر وارد شدن به جنگی بزرگ تر با شرکت کنندگان متعدد و حتا درگیری مستقیم ایران با عربستان و شاید هم ترکیه، خارج از ذهن نیست. ترکیه با هدف قرار دادن جنگنده روسیه، از مدت ها پیش آشکار کرده بود که به از دست دادن منافع خود در آن سرزمین، حتا با گزینه ی جنگ با روسیه، آماده نمی باشد. روسیه با در نظر گرفتن، اوضاع داخلی ترکیه و شرایط سخت اردوغان در داخل کشور که او را به سوی پیروزی خارجی هل می دهد، خروج از سوریه را به ویژه اگر با ادعای رسیدن به هدف باشد، در برابر احتمال افزایش درگیری با ترکیه، ترجیح می دهد. تضمینی وجود ندارد که آتش برخورد را حتا بتوان تنها به این سناریوهای ذکر شده در بالا محدود کرد. حکومت روسیه برای مقاصد داخلی می تواند ادعا کند که به هدف اولیه خود یعنی تحکیم موقعیت اسد در برابر مخالفان (به ویژه غیر داعش) اسد رسیده است.
ب – جمهوری اسلامی نه از نظر مالی، نه از نظر موقعیت داخلی و حتا موقعیت خارجی، قادر به ادامه عملیات در سطح اثر گذار در سوریه به بهانه دفاع از حرم، بیش از این دیگر نیست. مدت هاست که شهیدان در جنگ داخلی سوریه با تشریفات به ایران منتقل نمی گردند. اخبار "پیروزی" با هیاهو انتشار نمی یابد. شعار اگر در دمشق نجنگیم باید در خاک ایران با استکبار جنگ کنیم، از زبان مسئولان شنیده نمی شود. یا بی شرمانه تر از همه، گفته فرمانده عماریون که آماده بود خوزستان را بدهد تا دمشق سقوط نکند، از رده خارج شده اند. در خارج از کشور نیز، متاع نظام اسلامی خریداری ندارد. شاید تنها حزب الله که هنوز ممر درآمد اصلی آن رژیم اسلامی است، هنوز به عنوان متحد باقی مانده باشد. حماس یکبار دیگر اعلان کرد که از نظام اسلامی دور شده است. عربستان + متحدین پول بیش تر دارند که در اختیار حماس بگذارند و هم بهتر از نظام اسلامی قادر است که مهار آن گروه را حفظ کند. در هر حال، نقش نظام اسلامی در سوریه هم بخاطر دگرگونی سیاسی داخلی و هم کمبود منابع مالی و امکانات، و شاید بالاتر از همه درک فرماندهان نظامی از حقایق، در سوریه مجبور به کم رنگ شدن بود. روسیه که آماده ورود در جنگ پیاده در سوریه نمی باشد، در نبود سپاه قدس که این وظیفه را انجام می داد، آماده نیست که تمامی بار مداخله در سوریه را بدوش کشد.
پ – وضعیت مالی ایران و روسیه تا مقدار زیاد در دست عربستان می باشد. عربستان و متحدین تنها قدرتی در جهان می باشند که بر اصلی ترین منبع درآمد ارزی، هم روسیه و هم ایران می توانند اثر تعیین کننده بگذارند. چرا اینقدر به درازا کشید تا رهبران این دو کشور، به چنین واقعیت ساده ای پی برند، خارج از تصور است. شاید به خاطر درآمد بی سابقه سال های گذشته، چنان مست شده بودند که چنین امکانی را حتا به مخیله خود راه نمی دادند. روبل روسیه بخاطر سقوط قیمت نفت و تحریم اروپا بشدت سقوط کرده است. برآورد می شود که هزینه عملیات نظامی روسیه در سوریه بیش و کم یک میلیارد دلار در سال می باشد که در شرایط کنونی، برای روسیه بسیار سنگین است.
ت – همانگونه که مدت هاست اشاره شده، شکست داعش تنها با سپاهی متشکل از سنی ها قابل دسترسی است. مداخله ایران و روسیه تنها به گستردگی شکاف میان سنی و شیعه و دشمنی اکثریت بزرگ سنی با این دو قدرت، خواهد انجامید.
ت – شاید از همه مهم تر، درک این واقعیت است که یکپارچگی سرزمینی سوریه با دولت فراگیر، دیگر امکان پذیر نیست. همبستگی ملی که بتواند تمامی سرزمین را بدورهم گرد آورد و آینده مشترکی در اختیار همه قرار دهد، وجود ندارد و یا آن چنان ضعیف است که در برابر وفاداری قومی و مذهبی تاب توان ندارد. از این رو، به احتمال نوعی تفاهم در باره آینده سوریه، با شرکت تمامی قدرت های درگیر که از آن میان ایران ضعیف ترین می باشد، صورت گرفته است. به احتمال می توان گفت که روسیه پایگاه خود را در کرانه مدیترانه حفظ خواهد کرد و بخش کوچکی به علوی ها نیز واگذار خواهد شد. می توان تصور کرد که درگیری برای تقسیم سوریه سال ها بدرازا بکشد. به احتمال زیاد، روسیه با مشخص کردن وضعیت خود، آماده درگیر شدن بیش از این در تحولات آینده سوریه را ندارد. این باتلاقی است که غرب و اعراب منطقه سال ها درگیر آن خواهند شد، که مجبور است با مساله داعش در لیبی و جنگ داخلی یمن را نیز در بر گیرد.
با درک این موضوع روشن که پیش بینی در باره آینده در بهترین حالت، بیش از گمان برمبنای داده های کنونی نمی باشد، به پیشواز ترسیم تحولات آینده، می رویم. در مورد مساله سوریه، وضع ترکیه شاید بیش از همه روشن باشد. ترکیه شمال سوریه کنونی و منطقه کردنشین آن سرزمین را همچنان در اشغال خود نگاه خواهد داشت. افزون برآن با اتحاد استراتژیک که با عربستان از یکسو و از سوی دیگر با ناتو دارد، به بازیکن اصلی در آینده و به ویژه بخش سنی نشین آن منطقه بدل خواهد شد. افزایش قدرت عملیاتی ترکیه در آن سرزمین، اشتهای ترکیه برای اعمال نفوذ بیش تر در عراق و منطقه کرد نشین و فشار بر ایران، را تحریک خواهد کرد. غرب در برابر گسترش نفوذ ترکیه و عربستان توان واکنش زیادی را ندارد. اروپا خواهان متوقف شدن هرچه فوری هجوم پناهندگان به آن قاره می باشند که تنها در سایه ادامه آتش بس امکان پذیر است. ترکیه از این حربه استفاده خواهد کرد. اگر بهای مهار پناهندگان، باز گذاردن دست ترکیه در سوریه و عراق می باشد، به ویژه در میان افکار عمومی اتحادیه اروپا با استقبال روبرو خواهد شد. از سوی دیگر افزایش درگیری سیاسی و اقتصادی ترکیه در خاورمیانه به معنای کاسته شدن از فشار بر عضویت آن کشور در آن اتحادیه می باشد که آنهم مورد پسند اروپاست. آمریکا، با در نظر گرفتن دخالت عربستان + متحدین، اسرائیل و ترکیه و با تکیه بر منابع نفتی خود در خاک آمریکا، خواستار کاستن از تعهدات خود در این منطقه از جهان و تمرکز بر خاوردور می باشد. به احتمال زیاد، مخالفت صریحی و آشکاری با توسعه طلبی ترکیه نخواهد کرد. آمریکا، نقش خود را به عنوان بازیگر اصلی در تعیین مرزهای آینده این سرزمین، با شباهت زیاد با نقش انگلستان و فرانسه در پایان جنگ نخست جهانی، و تعیین مناطق نفوذ دیگر کشورها، بازی خواهد کرد.
برنده اصلی تحولات آینده منطقه، به احتمال زیاد ترکیه خواهد بود که با بهره برداری از سم پاشی های نظام اسلامی و ایجاد جنگ داخلی در سوریه، به گسترش سرزمینی و افزایش موقعیت نفوذی خواهد پرداخت. برنده دیگر غرب و اسراییل (شاید هم چین) است که مدتهاست پروژه سرزمین های کوچک خاورمیانه را در راستای منافع خود می دانند. به احتمال زیاد پس از گذر اندی، این پروژه به عربستان نیز سرایت خواهد کرد که تهدید جدیدی خواهد بود بر امنیت ملی ایران. تا آن هنگام، عربستان از پیروزی که در سوریه بدست آورده یعنی توانسته حکومت علوی ها را ساقط و ایران را تا مقدار زیاد از خاک سوریه دور کند، برنده دیگر خواهد بود. روسیه دستکم می تواند ادعا کند که موفق به حفظ یگانه پایگاه خود در مدیترانه گردیده است.
اما بازنده اصلی ملت سوریه است که با کشته شدن بیش از 250 هزار نفر تاکنون (برمبنای برآورد سازمان ملل)، زخمی و معلول شدن یک و نیم میلیون نفر، ویرانی سراسری، پناهنگی به کشورهای مختلف ، از دست دادن سال ها سازندگی و نامعلوم بودن آینده رو به رو گردیده. تا چند سال وضعیت بهمین ترتیب یعنی عدم امکان بازسازی و آنهم در کدام مرزها ادامه خواهد داشت، کسی نمی داند.
جنگ خانگی سوریه، عراق، لبنان، لیبی، یمن، افغانستان، آشوب و بی ثباتی در تمامی سرزمین های عرب، هزینه ی دهشتناک تحمل خودکامگان در قدرت را در سده بیست و یکم روشن کرد. درست است که در بسیاری از این سرزمین ها، در نبود ملت و آمادگی فرهنگی، امکان برقراری ملی بسیار سخت است، اما گزیدار دیگر یعنی خودکامگی برای ملت، منطقه و جهان هزینه بسیار بالایی دارد و خواهد داشت. همه ی جهان هزینه ی خودکامگی را می پردازند زیرا، بی ثباتی و خلاء قدرت، تاب ادامه را نداشته و به زودی دیگران نیز به نوعی وارد جدل خواهند شد. هزینه ی تحمل خودکامگی با گسترش تکنولوژی و نزدیک شدن بشر بیکدیگر و اشتراک منافع که در سطح گیتی به وجود می آید، برای جهان نزدیک به غیرممکن می گردد.
با اختلاف بسیار زیاد پس از سوریه، ایران نیز بازنده جنگ داخلی در آن کشور می باشد. سرمایه گذاری میلیارد دلاری ایران، فدا کردن نیروهای نظامی، هدر دادن انرژی، وقت و سرمایه ی دیپلماتیک برای حمایت از رژیمی که نه تنها خودکامه و خون آشام است بلکه در اقلیت بسر می برد و توان حفظ خود را با نیروی نظامی، که آنهم تا مقدار بسیار زیاد به توان اقلیت برپا ایستاده، گره زده است. نیروی خارجی هوادار رژیم سوریه یعنی ایران و روسیه، دو نظام لاف زن با حکومت های عقب افتاده و قدرت اجرایی بسیار پایین تر از نقشی که بعهده گرفته اند، محدود می باشد. چون هردو حکومت بسیار از دمکراسی دور هستند، لاجرم خود بزرگ بین و دچار توهم می باشند. رژیم اسد با طناب پوسیده آنان به چاه رفت و تصور کرد که در عوض یک حکومت ائتلافی، می تواند حکومت را در پناه پشتیبانی روسیه و ایران حفظ کند.
روسیه با پرداخت هزینه ی اقتصادی، نظامی و سیاسی بسیار پایین تری در مقایسه با ایران، بسیار زودتر موقعیت خود را درک کرده و آماده خروج می باشد. نظام اسلامی مانند همیشه هم دیر درک می کند و هم به لجبازی، بخاطر نداشتن انعطاف زیرا لوای "پایداری انقلابی"، ادامه می دهد.
امروز بر عهده ملت ایران و همه ی نهادهای آن چه نظامی، چه دیوان سالاری آن و چه جامعه مدنی و حتا هواداران و بهره مندان از نظام اسلامی که سیاه چال پیش رو را می بینند، در گذر هرچه فوری تر از این رژیم، بکوشند. هزینه ی حفظ خودکامگی در قدرت، منحصر به سرزمین های عربی نمی گردد . ایران هم تا سال های دراز در آینده مجبور به پرداخت هزینه ی سنگین ویرانی های نظام اسلامی خواهد بود. به سخن دیگر نسل های آینده باید تاوان اشتباه تاریخی سال 1357 را بپردازند. هرچند امکان جنگ داخلی در ایران در ابعاد سوریه بسیار ضعیف است، اما غیر ممکن نیست. هر روز در قدرت ماندن نظام اسلامی ما را به آن سوی رانده و هزینه ی نسل های آینده را افزایش خواهد داد.
-------------------------------------------
۱ - تارنمای تابناک، چهاردهم مارس 2016
۲ - سنگر سیاسی "مردانه" پرقدرت رهبر نظام یعنی شورای نگهبان، پس از آخرین انتخابات و شکست سخت تندروها، برابری دیه میان زن و مرد را تصویب کرد. عقب نشینی مهمی تندروها به شرطی که نهاد شورای نگهبان پابرجا ماند، بدون تردید ادامه خواهد داشت.
۳ - برآورد سازمان ملل: نزدیک به 3 میلیون در ترکیه که ثبت نام کرده اند، دومیلیون و دویست هزار نفر به لبنان، نزدیک دویست هزار نفر به اردن، کمابیش نیم میلیون نفر به آلمان، بیش از چهارسد هزار به یونان، نزدیک به ششسد هزار نفر به مقدونیه، مجارستان و صربستان، بیش از نیم میلیون نفر به ممالک عربی (عربستان، امارات، عراق، کویت، قطر) و چند سد هزار نفر دیگر به دیگر سرزمین های اروپا و کانادا.
۴ - در حال حاظر مهار 25 تا 30% سرزمین و 66% جمعیت در اختیار اسد می باشد. 35 تا 45% سرزمین و 10 تا 15% در اختیار داعش. 20% سرزمین در اختیار گروه های مخالف جدا از داعش و 11 تا 17% سرزمین در اختیار کردها قرار دارد. البته مرزها، مانند هر جنگی به سرعت دست به دست می گردند.
۵ - نگاه کنید به هزینه ای که ملت های شمال اروپا برای جنگ افغانستان و سوریه و عراق، با هزاران کبلومتر فاصله می پردازند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: