آنتوني گيدنز در سال 1938 در انگلستان به دنيا آمد وي دکتراي خود را در سال 1974 از دانشگاه کمبريج اخذ نمود و در سال 1987 در همين دانشگاه به درجه استادي رسيد. وي ابتدا به واسطه نظريه ساختارمندي شهرت پيدا کرد . در کارهاي اجرايي و مشاوره اي بسياري اشتغال داشته که از آن جمله مي توان به رياست دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبريج ، عضو شوراي مشورتي انستيتوي تحقيقات سياستهاي عمومي و مشاوري توني بلر نخست وزير سابق انگلستان اشاره نمود . در سال 2004 ملقب به بارون گيدنز گرديد. وي از مشهورترين و برجسته ترين جامعه شناسان حال حاضر دنيا به شمار ميرود و بيش از 34 عنوان کتاب و تعداد زيادي مقالات علمي به رشته تحرير درآورده که اغلب آنها به زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است .
گيدنز در کارهاي علمي خويش بيشتر معطوف به فضاي سياسي - اجتماعي و رخدادهاي اطراف خويش بوده است و لذا نظرياتي که ارائه داده به نوعي پويا و عملياتي مي باشند. مشهورترين نظريه اي که در سالهاي اخير ارائه داده نظريه راه سوم مي باشد. نقطه عزيمت گيدنز به راه سوم ، تحوالت نظام بين الملل در دهه 90 ) فروپاشي نظام دو قطبي ( مي باشد. نگاهي که گيدنز به اين تحوالت مهم دارد متفاوت با نگاه صرف روابط بين المللي است و بيشتر رنگ و بوي اجتماعي و رفاهي دارد . وي بر اين نظر است که فروپاشي بلوک شرق و در راس آن شکست سوسياليست ها زمينه را براي تسريع روند جهاني شدن فراهم آورده ، ولي متاسفانه به طور جامع از طرف تحليلگران سياسي مورد واکاوي قرار نگرفته است و در واقع اين رخداد و تغيير مهم بيشتر به عنوان شکست يک جهان بيني در نظر ً گرفته شده است و در نتيجه عمدتا به تقويت بينش سياسي مبتني بر آزادي بازار منجر گشته که در درون قطب غالب يعني ليبرال دموکراسي جاي مي گيرد .حال آنکه در نظر گيدنز فروپاشي بلوک شرق مي بايد بازتاب هاي عملي روشن تري در برنامه ها و خط و مشي هاي سياسي احزاب و سازمان هاي سياسي ايجاد کند. فروپاشي بلوک شرق جمله به معني خاتمه آن گفتارها و برنامه هايي در بلوک غرب است که موجوديت و مشروعيت خود را بر وجود يک دشمن خارجي بنا نهاده اند و اکنون که چنين تهديدي از بين رفته لزوم تغيير و برگزيدن رهيافت ها و رفتارهاي جديد احساس مي گردد . به طور کلي گيدنز معتقد است فروپاشي قطب رقيب نمي تواند قطب غالب را دست نخورده باقي بگذارد . انتخاب عنوان راه سوم براي نظريه گيدنز از همين تحليل ناشي مي گردد و راهي بين اين دو ايدئولوژي را براي برون رفت از وضعيت فعلي و رسيدن وضعيت مطلوب پيشنهاد مي کند . هم سوسياليسم و هم ليبراليسم را ناتوان از برآوردن نيازهاي امروز جامعه بشري مي داند
(سوسياليسم به عنوان نماد بلوک شرق و ليبراليسم به عنوان نماد بلوک غرب )
گيدنز مي گويد : امروز چنان مي نمايد که انديشه هاي سياسي توانايي الهام بخشي خود و رهبران سياسي توانايي رهبري کردنشان را از دست داده اند نگراني ها درباره انحطاط معيارهاي اخالقي ، شکاف فزاينده ميان غني و فقير و فشارهاي رواني ناشي از دولت رفاه بحث عمومي را به شدت تحت تاثير قرار داده است و ذهن عموم مردم را به خود مشغول کرده است تنها ً گروههايي که کامال خوشبين به نظر مي رسند گروههايي هستند که معتقدند تکنولوژي مي تواند مشکالت را حل کند اما دگرگوني تکنولوژيکي مشکالت مختص خودش را به بار مي آورد و در هر صورتي تکنولوژي نمي تواند اساسي براي يک برنامه سياسي فراهم بياورد . اگر بنا باشد تفکر سياسي ويژگي الهام بخشي خودش را ً به دست بياورد نبايد صرفا واکنشي و يا محدود به امور روزمره و تنگ نظرانه باشد . زندگي سياسي بدون آرمان هيچ است اما آرمان ها نيز اگر چنانچه با امکانات واقعي هيچ ارتباطي نداشته باشند پوچ و بيهوده اند .
وي معتقد است تدوين سياست هايي که بخواهند با وضعيت جديد جهان روبرو شوند و جوابگوي نيازهاي جديد باشند مستلزم اتخاذ موضع شفاف و روشن تري در قبال 5 مسئله اساسي است :
1) فهم دقيق از جهاني شدن و پيامدهاي آن
2) درک روشن و عملي از مفهوم فرد گرايي در جوامع مدرن
3) تدقيق و تصحيح مقوله چپ و راست
4) شفافيت فهم خود از سازمان سياسي
5) درک مسائل زيست محيطي
آنتوني گيدنز با بررسي نظام هاي مختلف سرانجام به اين نتيجه مي رسد که سوسيال دموکراسي ) نه سوسيال دموکراسي تجربه شده ( با چنين شرايطي سازگار مي باشد. سوسيال دموکراسي تلفيقي از ايدئولوژي قطب هاي غالب دوران دو قطبي يعني ليبراليسم و سوسياليسم مي باشد. راه سوم گيدنز مبين چنين رهيافتي است چنانچه اشاره گرديد سوسيال دموکراسي مد نظر گيدنز متفاوت با تجربه عملي احزاب و گروههاي سوسيال دموکرات در اروپا و بويژه در کشور خودش انگلستان مي باشد ً و نسبتا نزديک به سوسيال دموکراسي کشورهاي حوزه اسکانديناوي ً مي باشد که عمدتا روي مسائل اخالقي و رفاهي شهروندان شان تمرکز کرده اند. او اين امر را کتمان نمي کند که سوسيال دموکرات ها در بسياري از زمينه ها مانند بازدهي دستگاه دولت ، کارايي سرمايه گذاري هاي رفاهي و تشويق اراده هاي فردي هنوز بايد از بينش هاي متداول در انديشه راست سياسي درس هاي زيادي بياموزند. آنتوني گيدنز ضمن انتقاد از نظام هاي سوسيال دموکراسي پيشين ، آنها را با کمي اصالح به سوي راه سوم رهنمون مي سازد . در نظر وي سوسيال دموکراسي به دليل اهميت دادن به مسائلي همچون تعميم و تعميق دموکراسي به معني فراهم آوردن شرايط مشارکت وسيع و گسترده مردم در امور حکومتي و تالش مستمر براي ادغام اجتماعي افرادي که در شتاب هاي نظامهاي سرمايه مدار عقب مي مانند و نيز مقيد نبودن به فرهنگ سنتي بورژوايي در شرايط مناسب تري از ساير جريان هاي سياسي براي اتخاذ و هدايت راه سوم قرار دارند .
رهيافت گيدنز به مسائل رهيافتي است که از نگاه اقتصادي - اجتماعي وي نشات مي گيرد و هم رهيافت ليبرال ها که تنها بازار و اقتصاد را اساس مي دانند و هم رهيافت سوسيالها را که موضوعات اجتماعي را در نظر مي گيرند در بر مي گيرد به عنوان مثال نگاه گيدنز به دولت سلبي و مخالف نبوده بلکه گيدنز به حکمران خوبي معتقد است که مي تواند شرايط بهتري را براي شهروندان فراهم سازد و افسارگسيختگي بازار را کنترل کند. به طور کلي راه سوم گيدنز تلفيقي از اين دو ايدئولوژي مهم در غرب مي باشد نظريه وي هم فرد گرايي و هم جمع گرايي را در خود جاي داده و نه ليبرال محض است و نه سوسيال محض.
در فلسفه سياسي راه سوم نياز به اصلاح سيستم هاي رفاهي شهروندان در اولويت کار قرار دارد و گيدنز دليل آن را در 3 مورد خالصه مي کند :
1) وجود ساختارهاي رفاهي از حدي که با تغييرات اجتماعي و اقتصادي که در جهان وجود دارد پا فراتر مي گذارد نيازهاي جامعه امروزي گسترده تر و متفاوت شده و موضوعاتي همانند وارد شدن زنان به بازار کار بايستي مد نظر قرار گيرد.
2) در بسياري از کشورها دولت - رفاه دست نيافتني است و هنوز به آن حد نرسيده اند که از مسائل نظامي و سياست عالي به مسائل رفاهي برسند و لذا توجه به رفاه شهروندان نياز اساسي و بال شرط چنين نظام هايي مي باشد.
3) دولت رفاه محدوديت ها و تناقضات مختص خودش را دارد به طوري که نظام هاي سياسي در انتخاب چنين رهيافتي بايستي دقت نظر کافي داشته باشند .نظريه راه سوم درست در نقطه مقابل نظريه پايان تاريخ فرانسس فوکوياما قرار دارد که معتقد بود با فروپاشي بلوک شرق ، ايدئولوژي سوسياليسم - کمونيسم به آخر خط رسيده و تنها ليبرال دموکراسي پيروز ميدان است و بعد از اين بدون رقيب به حيات خود ادامه خواهد داد چون به نظر وي تاريخ اغلب ايدئولوژي ها را تجربه کرده و جنگ مستمري بين اين ايدئولوژي ها شکل گرفته و سرانجام غول قدرتمندي با عنوان ليبرال دموکراسي از خاکسترهاي چنين نبردي سر در آورده و بدون رقيب جدي پيش به سوي جلو خواهد تاخت . تنها وجه مشترک هر دو ً دموکراسي است ولي در پيشوند کامال متضاد هستند. بالعکس فوکوياما گيدنز معتقد است به آخر تاريخ نرسيده ايم و هنوز تا ايده آل سياسي فاصله زيادي داريم و در نظر او نيازهاي امروزين و مسائل و موضوعات جهان امروز نياز به راهکارها و روش هاي جديدي دارد که از عهده نظام هاي ليبرال دموکرات بر نمي آيد .
نتيجه گيري اصطلاح راه سوم اصطلاح جديدي نيست و توسط برخي از احزاب ً سياسي قبال به کار برده شده است که از آن جمله مي توان به گروههاي راست. گراي افراطي اشاره کرد هر چند که اين واژه اغلب توسط احزاب سوسيال دموکرات مورد استفاده قرار گرفته است. در اروپا توني بلر نخست وزير سابق انگلستان و گرهارد شرودر صدراعظم سابق آلمان سياستهاي خود را در راستاي راه سوم گيدنز تعبير مي کردند و حتي توني بلر آنتوني گيدنز را به سمت مشاوري خودش منصوب نمود . نظريه راه سوم آنتوني گيدنز از نگاه اجتماعي - اقتصادي وي به موضوعات سياسي نشات گرفته و بيشتر مسائل رفاهي و اخالقي شهروندان را مد نظر قرار مي دهد و نه تنها همانند ليبرال دموکرات ها از دولت سلب اختيار و وظايف نمي کند بلکه از حکمران خوبي سخن به مي آورد که با گستره اي از وظايف و اختيارات در مقابل شهروندان، مسئول و پاسخگو مي باشد. منابع 1( گيدنز ، آنتوني ؛ راه سوم : بازسازي سوسيال دموکراسي ؛ ترجمه منوچهر صبوري کاشاني - تهران : شيرازه 1388 2( گيدنز، آنتوني ؛ راه سوم و منتقدان آن ؛ ترجمه مريم پاشنگ ؛ تهران : همشهري 1380 3( گمپل ، فيليپ؛ چکيده آثار گيدنز؛ ترجمه حسن چاووشيان ، تهران : ققنوس 1383 4( پيرسون ، کريستوفر ؛ معناي مدرنيت : گفتگو با گيدنز ؛ ترجمه علي اصغر سعيدي ؛ تهران : کوير 138