الگوهای ترجیح در فعالیت های آینده نگری
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Mar 2013]
[ وحید وحیدی مطلق]
دوران کنونی را شاید بتوان عصر عدم قطعیت ها و تغییرات پرسرعت نامید. ما معمولا دوست داریم که چنین عدم قطعیت هائی را هر چه بیشتر کاهش دهیم، ماهیت و نوع تغییر را بهتر بشناسیم، و مسیرهای محتمل تغییر را تحت کنترل خود درآوریم. امروزه چنین دانشی بسیار ارزشمند است. افرادی که به اکتشاف آینده ها و شناسائی روندهای نوید بخش و چالش برانگیز علاقه مند باشند می توانند کیفیت تصمیم های مرتبط با آینده را افزایش دهند. اما قضاوت نهائی راجع به عملکرد آنها لزوما پس از تحقق آینده و در نگاه به گذشته میسر است. در واقع هنگامی که عدم قطعیت های تاثیر گذار بر کیفیت تصمیم ها به قطعیت تبدیل می شوند می توان به یک نتیجه گیری پایدار درباره میزان موفقیت دست یافت. اگر فرض کنیم که یک عامل اقتصادی و به طور کلی یک تصمیم گیرنده به طور معجزه آسائی به اطلاعات ارزشمندی درباره شرایط آینده دست یافته است، وی لزوما قادر می شود که افسوس خود را به صفر برساند. البته عوامل دیگری تعیین می کنند که آیا افسوس وی واقعا صفر خواهد شد یا نه. این عوامل شامل دارائی ها، مهارت ها، توانمندی ها، و شایستگی ها اعم از ملموس یا غیر ملموس شده که برای بهره برداری کامل از اطلاعات در حوزه عمل بسیار مفید هستند.
بنابراین برای کسب موفقیت در فعالیت های آینده نگری باید به دو حوزه مهم توجه ویژه داشت، یکی کسب اطلاعات مفیدی که دانش ما را نسبت به جهان پیرامونی افزایش داده و در نتیجه عدم قطعیت های مختلف مربوط به شرایط آینده را کاهش می دهد و دیگری کسب توانمندی های مناسب برای بهره برداری از چنین دانشی در زمان مناسب. اگر چه در این مقاله صرفا بر حوزه کسب اطلاعات تمرکز می شود، نباید فراموش کرد که دانش مفید بدون توانمندی مناسب نمی تواند سهمی در دست یابی به موفقیت داشته باشد. به عنوان مثال، اگر فردی از طریق مطالعه منظم روندهای فنآوری بفهمد که حوزه فنآوری زیستی آینده درخشانی دارد اما وی عملا هیچ توانمندی مناسب با این رشته نداشته باشد، نمی تواند از این دانش خود برای کسب منفعت در آینده استفاده کند. بر عکس، یک مهندس رایانه که از تغییر و تحولات حوزه تخصصی خود بی اطلاع است، احتمالا در مقایسه با دیگر همکاران خود، که با جدیت کافی روندهای صنعت رایانه را پیگیری می کنند، در آینده عملکرد بدتری خواهد داشت. در واقع اطلاعات مفید و توانمندی مناسب در کنار یکدیگر موجب افزایش آمادگی می شود و هر فردی که بیش از دیگران برای مواجهه با شرایط آینده آماده تر باشد، بیش از دیگران از شرایط آینده به نفع خود استفاده خواهد کرد. به بیان دیگر، آمادگی بیشتر بر افسوس کمتر دلالت دارد.
واضح است که جمع آوری اطلاعات درباره واقعیت های موجود کاری دشوار و پر هزینه است چه رسد به جمع آوری اطلاعات درباره واقعیت های در حال ظهور. از سوی دیگر، بنابر تعریف، جمع آوری اطلاعات کامل و در نتیجه فراهم سازی دانش کامل درباره شرایط آینده امکان ناپذیر است. با این وجود، مهم ترین چالشی که فراروی افراد درگیر در فعالیت های آینده نگری قرار دارد، جمع آوری اطلاعات مربوط به واقعیت های در حال ظهور و تولید حتی الامکان بیشتر دانش مرتبط با آینده است. طبیعتا سوال مهمی که مطرح می شود این است که آیا می توان این گونه واقعیت ها را، که هنوز طرح جزئی آنها مشخص نیست، به روشی قابل اطمینان درک و مدیریت کرده و بر طرح کلی آنها اشراف کافی داشت؟ به نظر می رسد که طبقه بندی چنین واقعیت هائی به دو گروه "مشکل ها" و "فرصت ها" اولین گام در این راستا باشد.
مشکل ها و فرصت ها از لحاظ ضرورت تفکر درباره آنها و انجام اقدامات لازم برای پرداختن به آنها تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. آنچه موجب تمایز آنها می شود بار منفی یا مثبتی است که بر ذهن القاء می کنند. مشکلات ناراحت کننده و فرصت ها خوشحال کننده هستند. یکی منعکس کننده ترس ها و تهدید ها بوده و دیگری منعکس کننده آرزوها و امیدهاست. البته نگرش و نحوه برخورد افراد مختلف نسبت به مشکل ها و فرصت ها شاید متفاوت باشد. مثلا برخی افراد ترجیح می دهند که در زندگی خود اصولا با هیچ مشکلی مواجه نشوند و برخی دیگر ترجیح می دهند که با مشکل ها مواجه شده و از غلبه بر آنها لذت ببرند. شاید بعضی از افراد با توجه به تجارب قبلی خود همیشه در انتظار مشکل بعدی یا بر عکس در انتظار فرصت بعدی زندگی خود باشند. همچنین باید خاطر نشان کرد که بر خلاف مشکل ها، فرصت ها بر افراد تحمیل نمی شوند و بنابراین هیچگاه بر خلاف میل آنها در دستور کار تصمیم گیری قرار نمی گیرند. حتی نحوه نگرش یک فرد و فرآیندهای ادراکی او بر چگونگی شناخت مشکل ها و فرصت ها تاثیر گذار است. شاید یک موضوع مشخص به نظر فرد الف مشکل تلقی شده و همان موضوع به نظر فرد ب فرصت باشد. مثلا تغییر مدیر یک سازمان در نظر یک کارمند سابقه دار و محافظه کار، که مایل به حفظ شرایط موجود است، یک مشکل بالقوه و در نظر کارمند تازه واردی که از تغییرات در نحوه اداره سازمان استقبال می کند، یک فرصت بالقوه به شمار می رود. علاوه براین، خوش بینی یا بدبینی، مثلا به این صورت که بخت و اقبال چیزی است که به سراغ "دیگران" می رود یا اعتقاد به این باور که سرنوشت هر فردی از پیش تعیین شده است، موجب می شود که بزرگ ترین فرصت ها عملا ناشناخته باقی مانده و فرد مذکور بدون کوچک ترین توجهی از کنار آنها عبور کند.
با توجه به موارد فوق الذکر و اذعان به نسبی بودن مشکل ها و فرصت ها بهتر است هنگام بررسی الگوهای ترجیح ذهنی افراد، از استعاره هائی استفاده کرد که در ذهن اکثریت قریب به اتفاق افراد مفاهیم نگرانی و ترس ( و بنابریان مشکل) و مفاهیم امید و خوشحالی ( و بنابراین فرصت) را القاء کنند. از جمله این استعاره ها می توان به افتادن درون یک گودال بزرگ یا پیدا کردن یک گنج گران بها اشاره کرد. این استعاره ها در واقع نقش بدل مشکل ها و فرصت ها را بازی می کنند. آنها اگر چه معرف یک مشکل یا فرصت واقعی و معین نیستند، اما با تحریک ذهن پاسخ هائی تقریبا شبیه به پاسخ های مربوط به موقعیت های واقعی را ایجاد می کنند. بدین ترتیب اثرات مربوط به نحوه نگرش تا حدودی خنثی شده و می توان مطمئن شد که طبقه بندی مشکل ها و فرصت ها نسبی نبوده و از ثبات کافی برخوردار است.
هنگام درک مشکل ها و فرصت های در حال ظهور اساسا چند نوع عدم قطعیت باید مد نظر قرار گیرند. این عدم قطعیت ها شامل موارد زیر شده و البته محدود به آنها نیست:
▪ ماهیت مشکل ها و فرصت های آینده چیست؟
▪ احتمال بروز مشکل ها و فرصت های آینده چقدر است؟
▪ مشکل ها و فرصت های آینده کی و کجا رخ خواهند داد؟
موارد فوق نشانگر سه حوزه اصلی جمع آوری اطلاعات است. بی تردید هدف نهائی از انجام فعالیت های آینده نگری این است که از طریق به کاربردن روش های مختلف، ابهام ها و نادانسته ها درباره حوزه های مذکور حتی الامکان کاهش یافته و دانشی، هر چند جزئی، درباره شرایط آینده فراهم آید.
گاهی اوقات به خاطر نوع سیستمی که مد نظر قرار می گیرد، جمع آوری اطلاعات و فراهم سازی دانش مرتبط با آینده آنچنان دشوار نیست. مثلا درباره منظومه شمسی، که یک واقعیت طبیعی به شمار رفته و از قوانین جبری فیزیکی پیروی می کند، می توان به آسانی پیش بینی کرد که حدود پنج میلیارد سال آینده به دلیل اتمام سوخت هیدروژن در ستاره خورشید این منظومه قطعا دستخوش تحولات چشمگیری خواهد شد به گونه ای که ادامه حیات بر روی کره زمین میسر نخواهد بود. اما درباره موضوعات مهمی مانند دورنمای صلح و جنگ منطقه ای و بین المللی، توسعه پایدار و توزیع عادلانه ثروت، که همگی در چارچوب واقعیت های اجتماعی گنجیده و از قوانین احتمالی پیروی می کنند، هر گونه اظهار نظر درباره شرایط آینده به ویژه از لحاظ اینکه مشکل ها و فرصت های آینده کی و کجا ظهور می کنند، با خطای قابل ملاحظه ای همراه خواهد بود. به بیان دیگر، کاهش عدم قطعیت های مربوط به موضوعات کی و کجا در سیستم های اجتماعی، که ما آنها را "عدم قطعیت های ذاتی" می نامیم، بسیار غیر واقع بینانه است.
افرادی که درگیر فعالیت های پیش بینی می شوند معمولا تلاش می کنند که به کمک اطلاعات موجود رخدادهای آینده را پیشگوئی کرده و اغلب بر تخمین احتمالات و کاهش عدم قطعیت های ذاتی (عدم قطعیت های مربوط به کی و کجا) تمرکز می کنند. به عنوان مثال، هدف سازمان های پیش بینی آب و هوا این است که احتمال بارش باران را ظرف فردا یا هفته آینده در یک شهر مشخص برآورد کنند. در بخش انرژی نیز شاید افرادی مایل باشند که نوسانات قیمت نفت را ظرف سه ماهه آینده در خاورمیانه پیش بینی کنند. در واقع در یک گزاره مرتبط با آینده هر چقدر عدم قطعیت های ذاتی کمتر بوده و هر چقدر احتمالات مشخص تر باشند، گزاره مذکور اساسا یک پیش بینی است. در گزاره های پیش بینی غالبا ماهیت، ویژگی ها، و پیامدهای مشکل ها و فرصت های آینده مسلم فرض شده و شاید عملا هیچ صحبتی از چنین جزئیاتی به میان نیاید. برعکس، اگر بحث های مرتبط با آینده حول محور ماهیت، ویژگی ها، و پیامدهای واقعیت های در حال ظهور شکل گرفته و عملا هیچ تلاشی برای تخمین احتمالات یا کاهش عدم قطعیت های مربوط به کی و کجا انجام نگیرد، گزاره های تولید شده اساسا آینده نگاری هستند.
لازم به یادآوری نیست که یکی از مولفه های کلیدی هر برنامه ریزی درازمدت شناسائی نیازها، الزامات، ضعف ها، قدرت ها و برتری های آینده است. بدین منظور برنامه ریزان استراتژیک مایل هستند که درباره تعداد، ماهیت، ویژگی ها، و پیامدهای مشکل ها و فرصت های در حال ظهور حدس منطقی زده و بنابراین آنها معمولا آینده نگاری را تشویق و از آن حمایت می کنند. ویژگی مشترک گزاره های آینده نگاری و گزاره های پیش بینی این است که هر دو به نوعی پیش گوئی هستند با این تفاوت که در آینده نگاری بر موضوعات مرتبط با ماهیت و در پیش بینی بر موضوعات مرتبط با زمان و مکان تمرکز می شود.
در صورت استخراج الگوهای ترجیح افراد برای جمع آوری اطلاعات می توان به بینش های مهمی درباره گرایش آنها به سمت آینده نگاری، پیش بینی، یا هر دو دست یافت. نخست بهتر است که منظور خود را از عبارت الگوهای ترجیح روشن کنیم.
اگر دو گزینه، مثلا الف و ب، با یکدیگر مقایسه شوند، سه الگوی ترجیح به شرح زیر خواهیم داشت:
▪ گزینه الف به گزینه ب ترجیح داده می شود.
▪ گزینه ب به گزینه الف ترجیح داده می شود.
▪ گزینه های الف و ب علی السویه و بی تفاوت هستند.
بنابراین با وجود سه گزینه مربوط به عدم قطعیت ها یعنی ماهیت(X) ، احتمال (Y)، و کی و کجا (Z) شانزده الگوی ترجیح به شرح زیر وجود دارند:
۱) X>Y>Z
۲) X>Z>Y
۳) Y>X>Z
۴) Y>Z>X
۵) Z>X>Y
۶) Z>Y>X
۷) X=Y>Z
۸) X=Z>Y
۹) Y=X>Z
۱۰) Y=Z>X
۱۱) Z=X>Y
۱۲) Z=Y>X
۱۳) X>Y=Z
۱۴) Y>X=Z
۱۵) Z>X=Y
۱۶) X=Y=Z
احتمال بروز تصادفی هر یک از این الگوهای ترجیح، مثلا X>Y>Z، شش درصد است. الگوهای ترجیح متفاوت برای جمع آوری اطلاعات را می توان به گرایش های متفاوت در فعالیت های آینده نگری ربط داد. درواقع اگر یک فرد مشخص همیشه ترجیح می دهد که درباره ماهیت مشکل ها و فرصت های آینده اطلاعات جمع کند، یعنی با الگوهای ترجیح X>Y>Z یا X>Z>Yیا X>Y=Z منطبق باشد، آنگاه می توان گفت که وی به سمت آینده نگاری گرایش دارد. به طور مشابه اگر یک فرد مشخص همیشه ترجیح می دهد که از طریق جمع آوری اطلاعات بیشتر عدم قطعیت های مربوط به کی و کجا را کاهش دهد، یعنی با الگوهای ترجیح Z>Y>X یا Z>X>Y یا Z>X=Y منطبق باشد، آنگاه می توان گفت که وی به سمت پیش بینی گرایش دارد. بقیه الگوهای ترجیح نشانگر گرایش به آینده نگاری و پیش بینی به درجات مختلف هستند. احتمال بروز تصادفی الگوهای ترجیح مربوط به آینده نگاری یا پیش بینی ۱۹ درصد است. بنابراین اگر درصد مشاهده گرایش آینده نگاری یا پیش بینی در یک نمونه از افراد بسیار بیشتر از ۱۹ درصد باشد می توان ادعا کرد که گروه مذکور به طور کلی به آینده نگاری یا پیش بینی گرایش دارد.
در این مقاله هدف ما شناخت الگوهای ترجیح دو گروه متمایز است. گروه اول ارباب رجوعان یا مشتریان فعالیت های آینده نگری و گروه دوم متخصصان آینده نگر هستند. افرادی همچون مدیران ارشد، سیاستمداران، سرمایه گذاران که هدف عمده آنها کسب اطلاعات بیشتر برای تصمیم گیری اثربخش و موفقیت بیشتر است گروه مشتریان را تشکیل می دهند. گروه دوم نیز متشکل از تحلیل گران و مشاورانی است که هدف عمده آنها جمع آوری و تامین اطلاعات برای کمک به اعضای گروه اول است. غالبا مشتریان فعالیت های آینده نگری مسوولیت مستقیم تصمیم گیری را بر عهده دارند در حالی که متخصصان آینده نگر معمولا نقش مشاور را بازی کرده و به طور غیر مستقیم در تصمیم گیری اثربخش سهیم می شوند.
همانطور که قبلا اشاره شد به کمک استعاره ها می توان الگوهای ترجیح افراد مختلف را، بویژه کسانی که مطالب آینده نگری تولید نمی کنند، استخراج کرد. در این مقاله یک فضای استعاری ساده و قابل فهم تحت عنوان "مسابقه در جنگل مه آلود" ابداع و توسعه یافته است. مولفه های عمده این فضای استعاری عبارتند از:
▪ مشکل های کوچک و بزرگ
▪ فرصت های کوچک و بزرگ
▪ یک هدف استراتژیک
▪ یک رقیب
▪ یک محیط سرشار از عدم قطعیت ذاتی
در واقع فضای مه آلود ایجاد کننده و منعکس کننده عدم قطعیت های ذاتی است. فضای مه آلود سبب می شود که هیچ کسی نداند که مشکل ها و فرصت های آینده دقیقا کی و کجا ظهور خواهند کرد. شرایط مسابقه در جنگل مه آلود و پرسش نامه مرتبط با الگوهای ترجیح در زیر توضیح داده می شوند.
● مسابقه در جنگل مه آلود
تصور کنید که شما و یک نفر دیگر، که رقیب تان است، در کنار یک جنگل نسبتا بزرگ ایستاده اید. هر دو می دانید که پس از عبور از این جنگل به یک خانه بزرگ و مجلل می رسید. هر کسی که زودتر به خانه برسد، خانه مال او خواهد شد. هر دو پیاده هستید و عبور از جنگل تقریبا از صبح تا غروب طول می کشد. در این جنگل یک هوای مه آلود نسبتا غلیظ وجود دارد، طوری که نمی توانید دوردست ها و اطراف خود را به خوبی مشاهده کنید. در ضمن قبلا به شما گفته شده است که در این جنگل احتمالا با چهار چیز برخورد می کنید:
۱) جعبه پر از پول
۲) گرگ
۳) اسب
۴) چاله
▪ پرسش ها
۱) اگر به شما گفته شود که می توانید درباره یکی از دو مورد زیر اطلاعات بیشتری کسب کنید کدام یک را ترجیح می دهید؟ ( در پاسخ بنویسید: الف، ب، یا ج یعنی هیچ فرقی نمی کند)
الف) اطلاعات بیشتر درباره وضعیت، ویژگی ها، و مشخصات گرگ، چاله، اسب، و جعبه پول
ب ) اطلاعات بیشتر درباره احتمال وجود گرگ، چاله، اسب، و جعبه در مسیر حرکت شما
۲) اگر به شما گفته شود که می توانید یکی از دو مورد زیر را انتخاب کنید، کدام یک را ترجیح می دهید؟ ( در پاسخ بنویسید: الف، ب، یا ج یعنی هیچ فرقی نمی کند)
الف) از بین رفتن هوای مه آلود جنگل طوری که همه جا روشن و قابل مشاهده باشد.
ب ) اطلاعات بیشتر درباره احتمال وجود گرگ، چاله، اسب، و جعبه در مسیر حرکت شما
۳) اگر به شما گفته شود که می توانید یکی از دو مورد زیر را انتخاب کنید، کدام یک را ترجیح می دهید؟ ( در پاسخ بنویسید: الف، ب، یا ج یعنی هیچ فرقی نمی کند)
الف) اطلاعات بیشتر درباره وضعیت، ویژگی ها و مشخصات گرگ، چاله، اسب، و جعبه
ب) از بین رفتن هوای مه آلود جنگل طوری که همه جا روشن و قابل مشاهده باشد.
بر اساس پاسخ های داده شده به پرسش های فوق الذکر می توان الگوهای ترجیح متعددی را استنباط کرد. مثلا اگر پاسخ های یک فرد مشخص الف، ب، و الف باشد آنگاه به ترتیب X>Y، Y>Z، X>Z وجود داشته و بنابراین الگوی ترجیح کلی X>Y>Zبه صورت ظهور می کند. همانطور که اشاره شد این الگوی ترجیح خاص حاکی از گرایش به آینده نگاری در این فرد مشخص است.
پاسخ های یک نمونه تصادفی ساده از مشتریان نشان می دهد که الگوهای ترجیح بیش از ۷۰ درصد افراد با گرایش پیش بینی تطبیق دارد. در واقع به نظر می رسد که برای گروه مشتریان کمترین مقدار اطلاعات درباره ماهیت مشکل ها و فرصت های آینده کافی بوده و آنها اولویت بیشتری برای از بین بردن عدم قطعیت های ذاتی محیط قائل هستند. در واقع با نبود چنین عدم قطعیت هائی نگرانی های آنها کاهش یافته و نیازهای آنها مرتفع می شود. در مورد مسابقه در جنگل مه آلود اشتیاق برای جمع آوری اطلاعات درباره ماهیت مشکل ها و فرصت های در حال ظهور را می توان با پرسش های متعددی نشان داد. برخی از این پرسش ها به شرح زیر هستند:
ـ آیا چاله کوچک است یا بزرگ؟ آیا روی آن پوشیده است یا باز؟ آیا می توان به تنهائی از آن بیرون آمد؟
ـ آیا گرگ گرسنه است یا سیر؟ آیا زخمی است یا سالم؟ آیا خود گرگ در چاله نیافتاده است؟
ـ آیا جعبه مخفی است یا آشکار؟ آیا سنگین است یا سبک؟ آیا قفل است یا باز؟ چقدر پول درون آن است؟
ـ آیا اسب برهنه است یا زین و یراق دارد؟ آیا اسب وحشی است یا اهلی؟ آیا سالم است یا بیمار؟ آیا به درختی بسته شده است یا آزاد است؟
می توان سوالات بیشتری را به فهرست بالا افزود. واضح است که هرگونه اطلاعات بیشتر مرتبط با چنین سوالاتی فرضیات ضمنی را آشکار کرده و دانش فرد را درباره ماهیت مشکل ها و فرصت های احتمالی در جنگل مه آلود ارتقاء می بخشد. اما چنین نوع اطلاعاتی لزوما برای تخمین احتمال مواجهه با مثلا گرگ یا دانستن اینکه کی و کجا پیدا خواهد شد کمکی نمی کند. در حالی که به نظر می رسد آمادگی بهتر برای بردن مسابقه بیشتر به این بستگی دارد که ماهیت مشکل ها و فرصت ها بهتر شناخته شده و فهمیده شوند تا اینکه احتمالات و عدم قطعیت های مربوط به کی و کجا را بدانیم. از سوی دیگر، در دنیای واقعی از بین رفتن عدم قطعیت های ذاتی، یعنی از بین رفتن هوای مه آلود جنگل، اگر نگوئیم غیر ممکن، بسیار دشوار است. در واقع در فعالیت های آینده نگری دنیای واقعی انتظار برای یک " فضای شفاف" و دانستن دقیق زمان و مکان مشکل ها و فرصت های آینده غیر منطقی است.
الگوهای ترجیح متخصصان آینده نگر برای جمع آوری اطلاعات را می توان یا به کمک استعاره جنگل مه آلود یا با مراجعه به آثار منتشر شده توسط آنها استخراج کرد. از آنجا که یافتن یک نمونه معرف از این گروه تا حدودی دشوار بوده و از سوی دیگر با توجه به وجود منابع و مراجع بیشمار آینده پژوهی در قالب کتاب، مقاله، گزارش، یا سخنرانی، می توان محتوای این آثار منتشر شده را بررسی کرد.
به کمک تحلیل محتوا می توان فراوانی گزاره های آینده نگاری یا پیش بینی در مطالب آینده نگری را اندازه گرفت. ما در اینجا نشریه سالانه Outlook را، که یکی از گزارش های مناسب برای استفاده مشتریان آینده نگری است، بررسی می کنیم. فرض می شود که هر واحد متن یا هر یک از اقلام اطلاعاتی در این گزارش سالانه تا حدودی یک گزاره آینده نگاری است چرا که دست کم بعضی موضوعات مربوط به ماهیت و مشخصات مشکل ها و فرصت های آینده را پوشش می دهد. اگر چه وجود یک مقیاس عینی، مانند استعاره مسابقه در جنگل مه آلود، مطلوب است اما در اینجا به کمک یک سری خطوط راهنما تلاش می کنیم گزاره های آینده نگاری ها و پیش بینی ها را از یکدیگر تفکیک کنیم. بعضی از این خطوط راهنما عبارتند از:
ـ آیا این واحد اطلاعاتی به طور صریح یا ضمنی درباره موضوعاتی مشخص در یک کشور، یک سازمان، یک شرکت، یک بخش صنعت، یک حوزه علم و فنآوری معین بحث می کند؟
ـ آیا در این واحد اطلاعاتی اشاره ای به زمان بندی رخدادهای آینده بر حسب یک تاریخ دقیق یا دوره های زمانی مانند سال بعد، دهه بعد و غیره شده است؟
پاسخ مثبت به هر دو سوال فوق حاکی از گرایش به پیش بینی است و هر گونه جزئیات بیشتر بر حسب ویژگی ها، پیامدها، و مشخصات موضوعات آینده حاکی از گرایش به آینده نگاری است. از طریق اعمال این خطوط راهنما نتیجه می گیریم که بیش از ۷۰ درصد مطالب گزارش سالانه Outlook به سمت آینده نگاری گرایش دارند. در نتیجه می توان گفت که متخصصان آینده نگر اولویت اصلی را به بحث درباره امیدها، ترس ها، آرزوها، چالش ها و تهدیدها و نه مکان یا زمان پیدایش آنها اختصاص می دهند. در واقع متخصصان آینده نگر با استفاده از منابع و توانمندی های ذهنی خود اطلاعات، دانش، و بینش هائی درباره واقعیت های در حال ظهور برای مخاطبان گوناگون جمع آوری و تامین می کنند. مشاوران آینده نگر اغلب می خواهند که مشتریان خود را به ابزارها و توانمندی های لازم برای پرهیز از یا غلبه بر مشکل ها و نیز بهره برداری از فرصت ها مجهز سازند. بدین منظور آنها مایل هستند که درباره دامنه، ماهیت، و پیامدهای مشکل ها و فرصت های در حال ظهور حدس های منطقی ارائه دهند.
این مطالعه مختصر و ابتدائی حاکی از آن است که یک ناهماهنگی یا شکاف بین طرز فکر مشتریان آینده نگری و طرز فکر متخصصان آینده نگر وجود دارد. پر کردن این شکاف موجب تقویت پیوند بین دانش نظری و تجربه عملی آینده نگری می شود. آینده نگران حتی مجبور هستند که به سمت آینده نگاری گرایش یافته و از پیش بینی پرهیز کنند چرا که محدودیت ها و موانع متعددی برای کسب اطلاعات کامل درباره شرایط آینده وجود دارند. با این وجود آنها نباید از گرایش طبیعی مشتریان خود، که اغلب مسوولیت تصمیم های مهم را بر عهده دارند، به سمت تقاضا برای گزاره های پیش بینی غافل باشند. تلاش برای اصلاح فرهنگ آینده نگری در پرتو الزامات و واقعیت هائی که پیش بینی را، بویژه در افق های درازمدت، رد می کنند، احتمالا مثمر ثمر واقع می شود. اگر مشتریان آینده نگری متقاعد شوند که دانش و بینش برآمده از آینده نگاری به اندازه پیش بینی برای آمادگی بیشتر و افسوس کمتر مفید و ارزشمند است، آنگاه می توان طرز فکر آنها را به گونه ای اصلاح کرد که با طرز فکر متخصصان آینده نگر بیشتر تطبیق یابد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۳ دسامبر ۲۰۲۴
اندیشمندان آیندهنگر
|
|