آينده را با چه ابزارهايي ميتوان ساخت؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[05 May 2008]
[ سيد عليرضا حجازي]
اين پرسش براي بسياري از علاقمندان امور آينده مطرح بوده است: "با استفاده از چه ابزار و وسايلي ميتوان آينده را ساخت؟" پاسخ به اين پرسش در پرتوي دانش و مباني نظري آينده پژوهي ميسر است، اما بايد در نظر داشت آنچه در قالب مفاهيم نظري مطرح مي شود تا رسيدن به عمل و شكل و ماهيتي كاربردي فاصله زيادي در پيش دارد. از اين رو ضروري است آگاهي از ظرفيت ها و شرايط محيطي را همواره جزء جدايي ناپذير مباني نظري آينده پژوهي بدانيم و بپذيريم كه بسياري از مفاهيم نظري ممكن است تا مدت ها در قالب مفاهيم و ايده هاي نظري باقي بمانند. افراد، سازمان ها و جوامع هر يك گنجايش منحصر به فردي دارند و براي محقق ساختن "آينده مطلوب" بايد پيش از هر چيز اين ظرفيت ها را در نظر بگيريم. بديهي است ظرفيت هاي مطلوب همواره وجود ندارند و شايد حتا دسترس ناپذير نيز باشند. بنابراين، ظرفيت سازي بايد به عنوان گام نخست در مسير ساختن آينده در نظر گرفته شود. اگر ظرفيت لازم براي تغيير به وجود آيد، در آن صورت ميتوان آينده را ساخت. بر اين اساس شناخت، تحليل و رفع عوامل مقاوم در برابر تغيير پيش شرط اساسي ظرفيت سازي است. بدون ايجاد ظرفيت هاي لازم نميتوان آينده را محقق ساخت.
حال باز مي گرديم به پرسشي كه در ابتدا مطرح شد، "ابزارهاي ساختن آينده كدامند؟" در يك جمع بندي نسبتاً جامع از عوامل موثر در شكل دادن به آينده به ابزارهاي تاثيرگذاري بر مي خوريم كه با بهره گيري مناسب از آنها ميتوان شرايط آينده را به گونه اي شكل داد كه آينده مرجح تا حد امكان آنگونه كه مطلوب و مورد نظر است، به وقوع بپيوندد. نكته مهمي كه در اين ميان نبايد فراموش شود اين است كه وقوع آينده زماني به بهترين شكل ممكن محقق خواهد شد كه تمامي اين ابزارهاي هشتگانه به كارگيري شوند. حضور ناقص يا ناتمام اين ابزارها وقوع آينده را با دشواري هايي رو به رو خواهد ساخت و اين احتمال وجود دارد كه با كاركرد غيرجامع عوامل آينده ساز هيچگاه به هدف غايي يعني "پوشاندن جامه عمل به آينده" دست نيابيم. در ادامه به معرفي و تشريح هر يك از اين ابزارهاي آينده ساز مي پردازيم.
1. آموزش
كارشناسان امور آموزشي در تعريف آموزش "تغيير رفتار" فرد فراگير را مهمترين هدف آموزش مي دانند. اگر آموزش نتواند به تغيير رفتار يك فرد پس از طي فرآيند يادگيري بيانجامد، بايد گفت كه در حقيقت به هدف اصلي خود نائل نشده است. آموزش در چارچوب آينده پژوهي نيز بايد همين پيامد را داشته باشد، يعني بايد به تغيير رفتار فرد آينده پژوه بيانجامد. مهمترين تغييري كه بايد در رفتار فرد آينده پژوه پس از طي نمودن دوره هاي آموزشي آينده پژوهي مشاهده شود، تغيير نگرش او نسبت به مقوله آينده و تعامل او با آينده است. ايجاد علاقمندي به آينده و رصد امور آينده گام نخست در اين مسير است كه آثار و شواهد آن بايد در رفتار و ديدگاه فردي و اجتماعي فرد آينده پژوه ديده شود. اگر فرد آينده پژوه دريابد كه آينده برآيند تمامي عوامل آشكار و پنهاني است كه شايد هميشه در قلمروي اختيارات و كنترل ما نيستند، در واقع به يكي از مهمترين اهداف آينده انديشي دست يافته است كه همان ديدگاه "خردمندانه" و "واقع نگر" به آينده است. با چنين ديدگاهي است كه مي توان اميدوار بود فرآينده "آينده پذيري" در يك فرد علاقمند به آينده صورت گرفته است.
تقويت "روحيه آينده گزيني" و كوشش براي شكل دادن به آينده و ايجاد شرايط مطلوب متناسب با امكانات موجود و بالقوه يكي ديگر از مهمترين اهداف آموزشي در حوزه آينده پژوهي است. آشنا ساختن فرد آينده پژوه با تكنيك ها و روش هاي آينده پژوهي در گام هاي بعدي مطرح مي شود. به كارگيري اين فنون در محيط ها و شرايط واقعي و گام نهادن در مراحلي فراتر از مباني نظري بايد تحت نظارت كارشناسان و كاركشتگان متبحر آينده پژوهي صورت گيرد تا دستاوردهاي شيرين آن كام آينده پژوه را شاد سازد.
تاكيد بر شيوه هاي علمي پذيرفته شده آينده پژوهي و پرهيز از روش هاي سليقه اي و بي بنيان و يك جانبه نگري در پژوهش هاي آينده نگر مهمترين شاخص در شناسايي مسير صحيح آموزش است. تعامل آموزگاران و فراگيران در انديشه ورزي پيرامون آينده بايد به عنوان يكي از رفتارهاي آموزشي تشويق و پياده سازي شود.
2. سرمايه گذاري
در دنياي امروز كه اقتصاد و سرمايه به عنوان يكي از عوامل تاثيرگذار در موفقيت هر كوشش علمي مطرح مي باشد، نمي توان نقش مهم و سرنوشت ساز آن را در كوشش هاي آينده نگر ناديده گرفت. ممكن است يك فعاليت آينده پژوهي در مراحل نخست با بهره گيري از بودجه و امكانات شخصي گروهي از علاقمندان به امور آينده پا بگيرد و به تدريج رشد يابد اما ادامه اين فعاليت ها به ويژه هنگامي كه جنبه هاي مالي و اقتصادي آنها در محيط هاي تجاري مطرح مي شود، وجود سرمايه گذاران دولتي يا خصوصي را به گونه اي كاملاً ضروري نمايان مي سازد. امروزه و در شرايط نا مطمئن بازار بدون برخورداري از پشتيباني مالي قابل توجه نمي توان به دستاوردهاي ملموسي در حوزه آينده پژوهي نائل شد.
يكي از مهمترين موانع در جذب سرمايه ها به بخش آينده نگري و آينده انديشي ديركرد بازدهي سرمايه ها در اين حوزه است. آينده پژوهي برخلاف ديگر حوزه هاي دانش و فناوري نيازمند صرف زمان قابل توجهي براي رسيدن به آينده يا آينده هاي مورد نظر است. از اينرو نمي توان انتظار داشت سرمايه گذاري هايي كه در اين زمينه صورت مي گيرد بلافاصله به بار بنشيند و براي سرمايه گذاران نتايج مالي چشمگيري را در كوتاه مدت در پي داشته باشد. بديهي است تبيين ضرورت صرف زمان و در پيش گرفتن بردباري براي سرمايه گذاران كار دشواري است و حتا اين احتمال وجود دارد كه سرمايه گذاران در صورت مواجه شدن با چنين توضيحاتي از سوي آينده پژوهان آنان را به شيادي و كلاه برداري متهم كنند. بر اين اساس بايد پذيرفت سرمايه گذاري در قلمروي آينده با ديگر سرمايه گذاري ها كاملاً متفاوت است و براي جلب سرمايه به اين بخش بايد از افراد علاقمندي ياري جست كه شتاب چنداني در رسيدن به سود مورد نظر خود نداشته باشند و از بردباري و شكيبايي لازم نيز برخوردار باشند.
همين ويژگي سبب مي شود تا خواسته يا ناخواسته ذهن انديشمندان آينده نگر به سوي منابع و اعتبارات دولتي سوق يابد. يعني سرمايه هايي كه در آنها سرمايه گذار براي رسيدن به سود آني عجله يا شتابي ندارد و فرصت مورد نظر آينده پژوهان را به اندازه كافي در اختيار آنان مي گذارد. البته در صورت فقدان برنامه ريزي منسجم و واقع بينانه اين امر نيز ممكن است در دراز مدت به نوعي رخوت و تنبلي در سازمانهايي بيانجامد كه با بهره گيري از اعتبارات دولتي متولي انجام برخي پژوهش هاي آينده نگر شده اند. چنيين وضعيتي مي تواند در نهايت منسوخ شدگي اين گونه سازمان ها را در پي داشته باشد و زمينه ظهور رقباي جديدي را فراهم سازد كه با كارايي و انرژي بيشتري خدمات آينده پژوهي را به مشتريان ارايه مي كنند.
در مجموع مي توان گفت جلب اعتبارات و سرمايه هاي دولتي به سوي كوشش هاي آينده نگر به ويژه در جوامعي كه گام هاي نخستين در اين زمينه را تجربه مي كنند، در كوتاه مدت مي تواند به عنوان يكي از راه حل ها در نظر گرفته شود. البته براي درازمدت تدابير بهتري نظير ايجاد بورس هاي سرمايه براي حوزه هاي پژوهشي از جمله آينده انديشي و آينده پژوهي بايد انديشيد.
3. سواد آينده يا همان "هوشياري محيطي"
بسياري از آينده پژوهان سواد آينده يا همان هوشياري محيطي را مهمترين ابزار براي ساختن آينده مي دانند. در حقيقت بدون پايش محيطي بهره برداري از تكنيك ها و روش هايي كه براي آگاهي از شرايط آينده به كار مي روند، ميسر نخواهد بود. يك آينده پژوه همواره شرايط پيراموني خود را زير نظر مي گيرد و نشانه هاي تغيير را شناسايي مي كند. آگاهي از شرايط محيطي از آن جهت حايز اهميت است كه برنامه ريزي هاي واقع بينانه در هماهنگي با تغييرات محيطي رشد يافته و تغيير مي كنند. از ديدگاه دانش آينده پژوهي كمك به برنامه ريزي بهتر در شرايطي امكان پذير خواهد بود كه آگاهي مناسبي از متغيرهاي محيطي و تاثيرات آنها بر تصميم ها و انتخاب هاي خود داشته باشيم. به اين سبب مجموعه اي از هوشياري هاي فني، تجاري، سياسي و اجتماعي ضرورت مي يابند.
3-1. هوشياري فني
گام نخست براي برخورداري از سواد آينده فراگيري روش ها و فنوني است كه ما را در آگاهي از ساختار و تركيب اجزاي محيطي ياري مي كنند. براي آن كه بدانيم در چه شرايط يا محيطي هستيم، بايد ضمن شناسايي متغيرهاي محيطي روابط موجود و بالقوه ميان آنها را نيز در يابيم. عوامل و بازيگران اصلي و فرعي حاضر در يك محيط اجتماعي يا سازماني هر يك داراي تاثيرات و نقش هايي هستند كه كاركرد آنها در مجموع شرايط نهايي را رقم مي زند و وضعيتي را پديد مي آورد كه آن را "آينده" مي ناميم. اين آينده داراي ساختار به ظاهر يكپارچه اما ناهمگون و متشكل از اجزاي متعددي است كه تنها شكل ظاهري آن در نگاه نخست نمايان است. براي اين كه بدانيم اين اجزا هر يك چه نقشي دارند و كنش ها و واكنش هاي آنها چه تاثيري بر تصميم هاي ما دارند، ابتدا بايد آنها را از يكديگر تفكيك نماييم و هر يك را به طور جداگانه مورد مطالعه قرار دهيم.
بر اين اساس هوشياري فني مبتني بر سه اصل كلي است: 1) شناسايي متغيرهاي محيطي، 2) شناسايي كاركردهاي هر متغير، و 3) شناسايي روابط متغيرها. دستيابي به چنين دركي از متغيرهاي موجود در شرايطي كه در آن به سر مي بريم، پيش از هر چيز به ما كمك مي كند فرآيند تغيير را به درستي طراحي كنيم. از آنجايي كه بخشي از تلاش هاي آينده گرا بر پايه رسيدن به راه حلي براي ايجاد تغييرات مطلوب در محيطهاي اجتماعي و سازماني است، درك صحيح متغييرهايي كه در اين فرآيند حضور دارند بسيار مهم است. با تاثيرگذاري بر كاركردهاي اين متغيرها مي توانيم فرآيند تغيير را تندتر يا كندتر كنيم.
3-2. هوشياري تجاري
درك شرايط بازار و روابط تجاري سبب مي شود تصوير مناسبتري از شرايط تجاري و اقتصادي پيش رو داشته باشيم. رقابت هاي تجاري زماني شكوفا مي شوند كه هر يك از رقبا بخشي از تلاش هاي خود را مصروف شناسايي اوضاع اقتصادي روز نمايند. بدون هوشياري نسبت به تغييرات آني بازار نمي توان اولاً حضور مناسبي در بازار داشت و ثانياً براي حضور دراز مدت در بازار برنامه ريزي نمود. ظهور رقباي جديد، معرفي محصولات و خدمات جديد، تغييرات قيمتي و شرايط فروش كالا يا ارايه خدمات همگي دامنه اي از تغييرات را در بر مي گيرند كه آگاهي از آنها به يك شرط انكارناپذير در دنياي امروز مبدل شده است. اطلاعات اقتصادي و رفتار شناسي تجاري مي تواند تا حد قابل توجهي به تكميل اين هوشياري كمك كند. ابداع شيوه هاي نوين در ارايه كالا و خدمات، روش هاي جديد ايجاد و جذب مشتريان تازه، تسهيل شرايط خدمات پس از فروش و غيره همگي در تكميل اين هوشياري نقش دارند.
3-3. هوشياري سياسي
محيط هاي اجتماعي همواره دستخوش تغييرات سياسي است. ظهور قدرت هاي جديد سياسي در حوزه هاي منطقه اي و فرامنطقه اي پيامدهايي را به دنبال دارد كه آگاهي از آنها براي حضور در جهان آينده بسيار مهم است. معادلات جهاني همواره متغيري از سياست را به همراه دارد و طبيعي است كه اين متغير به نوبه خود شرايط آينده را به گونه اي رقم مي زند كه گاهي حتا ديگر متغيرها را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. هر فرد يا سازماني براي حضور در شرايط آينده بايد بداند در چه شرايط سياسي از نظر اجتماعي و اقتصادي مي خواهد حضور يابد.
ظهور و سقوط نظام هيتلري در آلمان يكي از نمونه هاي بارز آن است. هنگامي كه نظام فاشيستي آلمان در اروپا ظهور كرد سازمان ها و بنگاه هاي اقتصادي بسياري دچار فروپاشي شدند. اما برخي از سازمان ها و بنگاه هاي اقتصادي كه به فعاليت خود ادامه دادند، به همكاري با دولت ناسيوناليست هيتلر متهم شدند. واقعيت اين است كه اين گونه سازمانها اگر چه در برابر بسياري از اقدامات هيتلر و همكاران او سكوت كرده بودند، اما در حقيقت خود را با شرايط سياسي جديد هماهنگ ساخته بودند. اين گونه سازمان ها نه حكومت هيتلري را تاييد كرده بودند و نه آن را محكوم كرده بودند، بلكه براي بقاي خود و وابستگان خويش شرايط سياسي ياد شده را تحمل نموده و به فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي خود ادامه داده بودند. هدف از ذكر اين نمونه تاييد يا محكوميت آن نبود، بلكه تاكيد بر ادامه فعاليت هاي سازماني و اقتصادي تحت هر گونه شرايط نامناسب سياسي بود كه به نوبه خود نيازمند هوشياري سياسي است.
3-4. هوشياري اجتماعي
شرايط اجتماعي يكي از مهمترين متغيرهاي شكل دهنده شرايط آينده است. گاهي شرايط اجتماعي به گونهاي رقم ميخورد كه در مدتي كوتاه نسبت به آنچه كه در گذشته بوده چندان قابل مقايسه نيست. اين كه شرايط اجتماعي به سرعت يا به آرامي تغيير مي كنند، مهم نيست؛ مهم اين است كه شرايط جديد محيطي را فراهم مي كند كه بازيگران پيشين ناچارند به ايفاي نقش در اين محيط تازه بپردازند. متغيرهاي جديدي به ميدان مي آيند كه كاركردهاي اجتماعي را تعيين مي كنند. بديهي است آگاهي از شرايط جديد نيازمند هوشياري پيوسته نسبت به جامعه و اوضاع آن است و اين خود مستلزم حضور زنده در جامعه و امور اجتماعي است. شناسايي روندهاي اجتماعي، كاركردهاي جامعه، عوامل و بازيگران جامعه، ارزش هاي اجتماعي و معيارهاي پيشرفت اجتماعي در ارتقاي هوشياري اجتماعي نقش دارند. نگرش دانش بنيان كه عوامل گوناگون را در شكل گيري و تكامل نهادهاي اجتماعي موثر مي داند، شكل نهايي يك جامعه را محصول كاركرد اين عوامل مي داند. تقويت اين عوامل و هماهنگ سازي آنها با ارزش هاي مطلوب در يك جامعه مي تواند سبب قدرتمند شدن بنيان هاي اجتماعي گردد و در مسير پشتيباني از كوشش هاي آينده گرا براي رشد و تكامل جامعه به كارگيري شود.
4. پيش بيني
ما همواره و حتا در طول روز فرايند ذهني متعارفي را براي انجام امور فردي و سازماني طي مي كنيم كه ناخودآگاه نوعي پيش بيني در آن نهفته است. برنامه ريزي براي فعاليت ها به يك رويه ثابت ذهني براي ما مبدل شده است و آنقدر براي ما عادي شده كه شناسايي و تمايز آن از مجموعه فعاليت هاي ذهني ممكن است كار دشواري باشد. تصور شرايط آينده و برنامه ريزي براي آن به عنوان يك فعاليت غير حرفه اي بايد متمايز از فعاليت علمي و هدفمند آينده پژوهي در نظر گرفته شود. معمولاً در پيش بيني آينده مطلوب تعيين نمي شود و ساختن آينده هم بررسي نمي شود. به بياني ديگر انگيزه چنداني براي شكل دادن به آينده وجود ندارد و در بهترين حالت با مشاركت خبرگان شايد بتوان بر حوزه اي متمركز شد و به تحليل و بررسي آينده پرداخت. مي توان پيش بيني را شكل خام آينده پژوهي دانست، اما به عنوان يكي از گرايش ها و مهارت هاي پايه براي ساختن آينده مورد نياز است.
5. نوآوري (پژوهش و توسعه)
در انديشه پيرامون آينده يا آينده انديشي با سه رويكرد اساسي سر و كار داريم: آينده انديشي تحليلي، آينده انديشي تجويزي و آينده انديشي تصوير پردازانه. در رويكرد سوم نيازمند نوآوري خواهيم بود. خلق تصاوير نو و بديع مي تواند ما را در ساخت آينده ياري نمايد. بديهي است كه آفرينش چنين تصاويري نيازمند پژوهش و توسعه است. اين امر در محيط هاي سازماني از اهميت مضاعف برخوردار است. از آنجايي كه آينده از نظر زماني با ما فاصله دارد، خلق آن در زمان حال و شبيه سازي آن نيازمند نوانديشي و نوآوري است. تحليل محتواي آينده و آنچه كه در راه است ذهني نوپرداز و نوآور مي طلبد. هدايت افكار فردي و جمعي به سوي ايده هاي نو و مفاهيم تازه نيازمند سرمايه گذاري و برنامه ريزي است. رها ساختن افكار از شيوه هاي انديشه ورزي هميشگي و نشان دادن روندها و راه هاي نوين تفكر به آنها مي تواند زمينه هاي نوآوري را در اذهان مستعد بيدار نمايد. تدوين نظريه هاي نو شكل بلوغ يافته اين نوآوري ها است كه بخش مهمي از تلاش هاي آينده گرا را به خود اختصاص مي دهد.
6. رقابت (منصفانه، خلاق و مخرب)
حضور كارآمد در محيط آينده نيازمند شناسايي رقبا و آشنايي با مهارتها و شرايط رقابت است. از آنجايي كه هر تلاشي كه براي آينده صورت مي گيرد با هدف جلوگيري از غافلگير شدن در آينده به انجام مي رسد، ناخواسته با نوعي رقابت ضمني و ذاتي سر و كار داريم. يادآوري اين نكته ضروري است كه به طور كلي رقابت مي تواند منصفانه، خلاق و حتا مخرب باشد و در هر حالت انگيزه و اهداف اصلي مشاركت كنندگان در رقابت تعيين كننده شكل نهايي رقابت خواهد بود. از آنجايي كه دانش آينده پژوهي مي كوشد نگرش فرصت محور را جايگزين نگرش مشكل محور نمايد، مهمترين عامل در كسب موفقيت در اين رقابت ها استفاده مطلوب از فرصت هاي موجود و تلاش براي ايجاد فرصت هاي نوين است. اتخاذ تصميم هاي بهتر، استقبال آزادانه از آينده و شرايط جديد، ارايه خدمات و محصولات جديد و ديگر عوامل تاثيرگذار همگي مي توانند سبب ارتقاي يك مشاركت كننده در رقابت شوند.
اين احتمال وجود دارد كه در شرايط ويژه اي انجام هرگونه رقابتي يا مشاركت در آن بي حاصل به نظر برسد، اما بايد دانست كه آغاز يك رقابت ولو تنها با حضور يك مشاركت كننده ناخودآگاه ديگر رقبا را به ميدان مي آورد و امكانات و شرايط رقابت خود به خود پديد مي آيد. بنابراين بايد به ياد داشت كه شايد بهتر باشد براي ساختن آينده گاهي نخستين فردي باشيم كه به ميدان رقابت گام مي گذارد و از خلوت بودن ميدان رقابت هراسي نداشته باشيم. حضور و مشاركت فعال ما ديگران را نيز به ميدان آينده سازي خواهد كشاند.
7. رهبري (تعهد داخلي، ديدگاه جهاني)
انجام هر فعاليت هدفمندي به ويژه زماني كه بر پايه شكل بخشيدن به آينده و ساختن آن بنا شده باشد، نيازمند رهبري است. كوشش هاي موفق در طول تاريخ نشان داده اند كه همواره از رهبري شايسته اي برخوردار بوده اند. هدايت كشتي آينده نيز نيازمند سكان داري توانمند و شايسته است كه به طور حتم بايد با اصول و مباني دانش آينده يا به بياني ديگر آينده پژوهي آشنا باشد. اگر چه در آغاز يك حركت فردي يا اجتماعي ممكن است نشانه يا اثري از رهبري وجود نداشته باشد، اما به تدريج و با قوام يافتن كوشش هاي آينده گرا آثار هدايت و رهبري در آن پديدار مي شود.
روشن است كه هدايت فردي و اجتماعي متمايز از يكديگرند و زماني كه فرد براي خود برنامه ريزي و تصميم گيري مي كند، كار بسيار آسانتر است. بر اين اساس نخستين گام براي حركت براي آينده اين است كه بايد سكاندار كشتي خود باشيم و هدايت خود را بر عهده بگيريم. بدون توفيق در رهبري فردي نمي توان به رهبري موفق جمعي دست يافت. شرايط امروز جهان به گونه اي است كه هر رهبري در گام نخست خود را متعد به خويش و جمعي مي داند كه هدايت آنها را بر عهده گرفته است، اما در گامي فراتر شايسته است خود و محيط پيرامون خود را به عنوان بخشي از مجموعه اي بزرگتر ببيند كه همان جهان است. داشتن ديدگاه جهاني و آگاهي و هوشياري جهاني توانمندي هاي فردي ويژه يك رهبر را به شكل چشمگيري افزايش مي دهد و جايگاه او را هم از نظر داخلي و هم از بعد جهاني تعالي مي بخشد. در حقيقت با برخورداري از چنين رهبري است كه مي توان قله هاي آينده را فتح نمود و در پيشبرد كوشش هاي آينده گرا موفق بود. نگرش به سوي آينده و آينده نگري قلمروي رهبري را از حال به آينده گسترش مي دهد و يكي از مهمترين شرايط لازم براي ساختن هدفمند آينده را فراهم مي آورد.
8. كوشش خستگي ناپذير
ساختن آينده بيش از هر چيز نيازمند يك شرط اساسي است و آن خستگي ناپذيري است. از آنجايي كه در مسير ساختن آينده همواره با مشكلات و مسايل گوناگوني رو به رو مي شويم، بايد به كوشش هاي آينده گرا ادامه داد و از موانع و مشكلات خسته نشد. دستيابي به هدف مهم ساختن آينده نيازمند شكيبايي و استقامت بسيار است و گاهي گذشت و مرور زمان بسياري از موانع و مسايل را خود به خود برطرف مي كند. بر اين اساس داشتن حوصله و تحمل بسيار و بردباري براي رفع دشواري ها و پيگيري اهداف سازنده پيش شرط نخستين است. استمرار و تداوم كوشش هاي به عمل آمده با وجود وقفه ها و موانع پياپي بايد پيگيري شود و انجام هر فعاليتي براي ساختن آينده به مثابه زنجيره اي از رشته اصلي در نظر گرفته شود كه بر اثر متصل ساختن آنها به يكديگر رشته نهايي يعني همان آينده ساخته خواهد شد. اين امر روشن كننده اين واقعيت است كه شكل بخشيدن به آينده در موارد بسياري فرآيندي زمانبر و تدريجي است و بردباري شرط اصلي آن است. دستيابي به اهداف گذشت زمان مناسبي را مي طلبد و بسياري از اهداف پس از طي شدن مسافتي طولاني از يك مسير حاصل مي شوند. در مجموع براي آن كه بتوان آينده را ساخت بايد بردبار بود و تلاش هاي پيگير و مستمري را به عمل آورد.
نبايد فراموش كرد آنچه كه سبب خستگي ناپذيري در افراد مي شود داشتن انگيزه هاي قدرتمند است و شايسته است كه در محيط هاي سازماني مديران با بهره گيري از نظام هاي انگيزشي كارآمد انگيزه لازم را در ميان كاركنان خود ايجاد نمايند و آنان را به پيشبرد كوشش هايي كه سازنده آينده است، تشويق نمايند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳ نوامبر ۲۰۲۴
سيد عليرضا حجازي
|
|