جنگ و ضد جنگ
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
خلاصه کتاب جنگ و ضد جنگ تافلر
ويژگي هاي اقتصاد موج سومي
1- عوامل توليد
زمين و نيروي كار و مواد خام و سرمايه « عوامل اصلي توليد در اقتصاد موج دومي گذشته بودند و حال آنكه اكنون منبع اساسي موج سوم دانايي است كه در اينجا به معني وسيع خود شامل داده ها و اطلاعات تصاوير ذهني و نمادها و فرهنگ و ايدئولوژي و ارزشهاست .
با داشتن داده ها و اطلاعات و يا دانايي مناسب مي توان تمام نهادهايي را كه در توليد ثروت به كار مي روند كاهش داد . نهادهاي مناسب دانايي مي تواند نيروي كار لازم را كاهش دهد ، موجودي انبار را كم كند ، در مصرف انرژي و مواد خام صرفه جويي نمايد ، و زمان و مكان و پولي را كه براي توليد لازم است ، كمتر مصرف كند.
دستگاههاي چاپ « هوشمند » كه كتاب ها را چاپ و صحافي مي كند ، كمتر از ماشين هاي مبتني بر نيروي عضلاني قبلي كاغذ به كار مي برند سيستم هاي كنترل هوشمند با تنظيم هوشمند با تنظيم حرارت ساختمان ها اداري ، در مصرف انرژي صرفه جويي مي كند . نظام هاي اطلاعاتي الكترونيك كه سازندگان را به مشتريان وصل مي كنند ميزان كالاهايي را كه بايد در انبار دخيره شود كاهش مي دهد . بدين ترتيب دانايي ، درست از آن استفاده شود جانشين غايي ديگر نهاد ها مي شود .
2- ارزش هاي ناملموس
در حالي كه كمپاني هاي موج دومي را مي توان در قالب داراييهاي ملموسي چون ساختمان و ماشين آلات و سهام و موجودي انبار سنجيد ، ارزش بنگاههاي موفق موج سومي بيش از پيش در توانايي آنها در كسب و توليد و توزيع و به كارگيري دانايي ، چه به صورت استراتژيك و چه به صورت عملياتي نهفته است .
3- كار نيز دگرگون شده است . كار در اقتصاد موج دوم به دليل اينكه نيازمند مهارت كمي بود نيروي كار به راحتي قابل تعويض بود اما در نظام موج سومي به عكس با افزايش شديد نياز به مهارت كار بيش از پيش تعويض ناپذير را به همراه مي آورد .
نيروي عضلاني را مي توان جايگزين كرد. بدين معنا كه اگر كارگري داراي مهارت سطح پايين استعفا دهد يا اخراج شود . به سرعت و با هزينه كم ديگر را به جاي او گرفت . به عكس ، بالا رفتن سطح مهارتهاي تخصصي كه اقتصاد موج سومي به آن نياز دارد ، يافتن شخصي مناسب كه مهارتهاي مورد نظر را داشته باشد دشوارتر و پرهزينه تر است .
سرايه داري كه از يك بنگاه دفاعي غول آسا اخراج مي شود مي تواند در يك مدرسه كار پيدا كند به عكس مهندس الكترونيكي كه سالها وقت ها خود را صرف ساختن ماهواره كرده است الزاماً مهارتها مورد نياز بنگاهي را كه كارش مهندس محيط زيست است ندارد .
4- نوآوري
با بهبود اوضاع اقتصادي ژاپن و كشورهاي اروپايي ، از جنگ جهاني دوم به اين سو ، بنگاههاي آمريكايي خود را با رقابت سنگين مواجه ديدند . رقابت به نوآوري مستمر يعني ايده هايي تازه براي محصولات ، تكنولوژي ها ، فرايند ها ، بازاريابي و امور مالي نياز داشت بنابراين سطح نوآوري در اين موج بالاست .
5- مقياس
به اين معني در اقتصاد موج سومي واحدهاي كاري كوچك مي شوند و شمار پهناور كارگراني كه به كار عضلاني مشابهي مشغول بودند ، جاي خود را به تيمهاي كوچك تخصصي داده است .
6- انسجام سيستم ها
پيچيدگي روز افزون اقتصاد ، انسجام و مديريت متعالي بري را طلب مي كند . مثلاً كمپاني مواد غذايي نابسيكو كه موردي غير عادي نيست ، روزانه براي واقعاً صدها هزار محصول مختلفي كه بايد از 49 و 13 مركز توزيع حمل شود ، مي بايست 500 سفارش را انجام دهد و در همان حال 30 هزار معامله افزايش فروش روش مختلف را با مشتريان در نظر بگيرد . اداره ي چنين پيچيدگي ، به شكلهايي تازه رهبري و انسجام سيستميك فوق العاده سطح بالايي نياز دارد .
7- زير ساخت
براي آنكه بتوان همه چيز را منسجم و يكپارچه نگاه داشت – يعني براي رويايي همه محصولات و قطعات همزمان سازي تحويل ها ، مطلع نگاه داشتن مهندسان و بازاريان از برنامه هاي يكديگر ، بالاتر از همه ارائه تصويري منسجم به مديريت از آنچه مي گذرد – ميلياردها دلار صرف شبكه هاي الكترونيكي شده است كه كامپيوتر ها و پايگاه هاي داده و ديگر تكنولوژي هاي اطلاعاتي را به هم وصل مي كند . اين ساختار اطلاعات الكترونيكي ، كه غالباً ماهواره است ، تمامي كمپاني ها را به هم پيوند مي دهد و اغلب آنها را به كامپيوتر و شبكه هاي فروشندگان و مشتريان نيز وصل مي نمايد . اين گونه گذرگاههاي الكترونيكي زير ساخت اصلي اقتصاد موج سوم را تشكيل مي دهد .
8- سازماندهي
كمپاني ها در تلاش براي انطباق با تحولات بسيار سريع ، جهت پياده كردن ساختارهاي اداري خود با يكديگر مسابقه گذاشته اند . كمپاني هاي عصر صنعتي معمولاً الگوههاي مشابهي براي سازماندهي داشتند – همه يكپارچه و ديوان سالار بودند . بازارها و تكنولوژي ها و نيازهاي مصرف كنندگان امروز انقدر سريع تغيير مي كند و فشارهاي گوناگوني را بر بنگاهها تحميل مي نمايند كه هم شكلي اداري از بين برده است .
وقتي ويژگي هاي تازه اين نوع جنگ را با ويژگي هاي اقتصادي نوين مقايسه مي كنيم وجوه تشابه آنها امكان پذير مي شود .
-ويژگي بخش نظامي موج سومي
1- عوامل تخريب
همچنان كه در بخش اقتصاد دانايي اهميت بسيار زيادي دارد كاربرد دانايي نيز در جنگ بي اهميت نبوده است . با اين هم انقلابي رخ داده كه دانايي را در شكلهاي گوناگون ، در كانون قدرت نظامي قرار مي دهد ، دانايي چه توليد و چه در تخريب نياز به ساير نهادها را كاهش مي دهد .
مثلاً ما از ماهواره ها براي كسب اطلاعات نظامي استفاده مي كنيم و يا از كامپيوترها در سطحي بسيار گسترده در بخش نظاميان به كار مي بريم .
اقتصاد مبتني بر نيروي مغزي ، مثل اقتصادهاي ايالات متحد و ژاپن ، به طور ضمني به معناي نيروي نظامي مبتني بر مغز است .
2- ارزش هاي ناملموس
امروزه ربودن ابتكار از جنگ دشمن و اطلاعات و ارتباطات بهتر و سربازان تعليم يافته تر كه انگيزه قوي تري داشته باشند، همگي مهم تر از كميت محض است . بنابراين موازنه نظامي را بيشتر عوامل ناملموس كه كمي كردن آن دشوار است ، تعيين مي كند نه عوامل معمولي و قابل شمارش كه ژنرال هاي موج دوم بدان عادت داشتند .
3- كار
اقتصاد هوشمند نوين به كاركنان هوشمند نيز نياز دارد. با زوال كار عضلاني از كارگران غير ماهر پيش جاي خود را به شمار كمتري از كاركنان بسيار تعليم يافته و ماشين هاي هوشمند مي دهند . در نيروهاي مسلح نيز كه در آن تسليحات هوشمند مستلزم وجود س
4- نوآوري
در ارتش نيز از ابتكار استقبال مي شود و شاهد ايجاد روز افزون تسليحات نظامي هستيم .
5- مقياس
درست مثل اقتصاد غير نظامي ، افراد كمتر با تكنولوژي هوشمند مي توانند بيش از افرادي زياد ولي با ابزار متكي بر نيروي عضلاني گذشته مفيد واقع شوند . بنابراين كه تيپ سرمايه بر موج سومي 4-5 نفري با استفاده از سلاح هاي هوشمند از عهده كاري برآيد كه در گذشته لشكري كامل انجام مي داد، و واحدهاي زميني كوچكي كه سلاح هاي مناسب داشته باشند ، كار يك تيپ را انجام دهند .
7- سازماندهي
ارتش نيز مثل كسب و كار موج سومي كنترل سخت و از بالا به پايين خود را سست مي كند .
وجود تسهيلات فرماندهي كنترل و ارتباطي عظيمي در اختيار داريم كه دسترسي آسان به نيروهايمان را به وجود آورده است شايد اين تصور را برانگيزد كه ما هر چه بيشتر شاهد كنترل در جنگ هستيم اما واقعيت اين است كه در جنگ هاي اخير به فرماندهان يكانهاي رزمي خود مختاري زيادي داده شده است
8- انسجام سيستم ها
در جنگ هوايي خليج فارس ، « مديران » حريم هوايي مجبور بودند آسمان ها را برخورد زدايي كنند – يعني مطمئن شوند كه هواپيمايي متحدين سر راه يكديگر قرار نگيرند . براي اين كار مي بايست مسير هزاران پرواز را در چارچوب دستور العمل مأموريت هوايي روزانه تعيين كنند . اين پروازها بايد با سرعتهاي بالا و در 122 مسير سوخت گيري هوايي ، و 66 منطقه عملياتي ممنوعه و 312 منطه درگيري موشكي و فقط 36 ناحيه آموزشي كه همگي در فضايي به مساحت بيش از 93000 مايل گسترده بود . انجام مي شد
و افزون بر آن ، همه اينها مي بايست با جابه جايي مداوم مسير هواپيماهاي غير نظامي شش كشور مستقل كاملاً هماهنگ شوند آنچه اين كار عظيم را براي ارتش ممكن ساخت . فقط كامپيوتر و پايگاه داده و ماهواره نبود بلكه انسجام سيستماتيك عامل همه اين ها بود .
9-زير ساخت
ارتش موج سوم نيز مثل كسب و كار موج سوم مستلزم زير ساخت الكترونيكي شاخه شاخه شده پهناوري است كه بدون آن انسجام سيستميك غير ممكن است .
10- انبوه زدايي
همچنانكه كه در اقتصاد انبوه زدايي به معني كاهش مصرف اضافي كه مي تواند انساني ( محدود كردن نقش انسان ) يا غير انساني ( هدر دادن مواد ) و توليد براساس ميزان نياز و براساس سفارشات است ما نيز در ارتش شاهد كاهش تلفات چه جاني و مالي ناشي از حملات نظامي هستيم .
اگر انبوه زدايي صنعت پوشاك به معني استفاده از نيرو كامپيوتري براي برش لباس سفارشي يك فرد است ، در ميدان جنگ ، به معناي استفاده از ليزر براي تعيين يك هدف واحد خواهد بود . صنايع دفاع ، موشك كروزي طراحي كرده كه مي تواند هدف را شناسايي كند ، از در آن وارد شود و آن را نابود كند .
براي مثال ، در 1881 ، يك پادگان انگليسي ، سه هزار گلوله توپ به دژهاي نظامي مصر نزديك اسكندريه شليك كرد. تنها ده گلوله به هدف اصابت كرد .
امروز ، هواپيماي f-117 كه در هر پرواز يك بمب پرتاب مي كند مي تواند . كاري را انجام دهد كه بمب افكنهايb-17 با 4500 پرواز و انداختن 9 هزار بمب در جنگ هاي جهاني دوم، با 95 پرواز و 190 بمب در اثناي جنگ ويتنام انجام دادند .
همين اواخر ، خلبانان امريكايي جنگ ويتنام ، در حمله هاي ناموفق براي از كار انداختن پل تان هوا 800 پرواز انجام داده و ده هواپيما از دست دادند ، بعدها يك هواپيماي f4 مسلح به بمبهاي هوشمند اوليه ، در يك پرواز اين كار را تمام كرد .
بنابران همچنان كه ديده شد ويژگي هايي را كه ما در بخش اقتصادي موج سوم داريم شاهد آن نيز در بخش نظامي اين موج نيز هستيم . و در واقع آنچه در اقتصاد دارد اتفاق مي افتد در ارتش نيز اتفاق مي افتد و در اينجا ما شاهد هستيم كه تمدني جديد با خود شيوه ي جنگيدني جديد آورده است .
بخش دوم مباحث
-صلح
نظريه كلي الوين تافلر در مورد صلح ها اين است كه شيوه ي صلح (ضد جنگ ها ) ما بازتابي از شيوه جنگيدنمان است يعني با به وجود آمدن يك تمدن ، علاوه بر اينكه نوعي از جنگ به وجود مي آيد اين تمدن با خود ابزارها ، راهكارها و روشهاي جديدي نيز به وجود مي آورد كه به وسيله آنها ميزان تلفات و خسارات جنگ ها را متوقف يا خشونت را تخفيف مي دهد كه اين راهكارها و ابزارها را ضد جنگ مي گوييم .
ضد جنگ هاي جوامع بدوي : در جوامع بدوي براي كاهش ميزان تلفات جنگ از روش هايي نظير انتخاب قهرماني به نمايندگي از هر طرف براي جنگيدن استفاده مي كردند كه در اين صورت به جاي اينكه كل دو قبيله درگير با هم به جنگ تن به تن بپردازند فقط نمايندگان آنها مي جنگيدند .
روش ديگر اين جوامع استفاده از معافيت است يعني بخشيدن زنان و كودكان و افراد بي طرف يا پيك هايي بود كه دشمنان مي فرستادند .
سومين ايده ، معافيت مكان بود مثلاً يك محدود را به عنوان راه صلح تعيين مي كردند كه اين محل مصون از تعارض بود و چهارمين ايده ، زمانهاي خاصي را تعيين مي كنند كه بايد در آن جنگ بايد متوقف شود مثلاً تعيين مهلتي براي انجام مراسم مذهبي .
نوع صلح تمدن موج اولي : به محض انكه تمدن موج اول پديد آمد ، شكل خاصي براي صلح به همراه آورد كه با نوع جنگ آن تناسب داشت .
براي مثال انقلاب موج اول كه جنگ را فراتر از زد و خوردهاي قبيله اي گسترش داد شرنوشت اسرا تغيير داد به اين صورت كه تا آن زمان اسرا براي قبيله ي پيروز كاربردي جز در مواردي براي جايگزيني سربازان و يا از زنان براي توليد مثل ، استفاده نداشتند اما به محض آنكه كشاورزي امكان توليد مازاد مواد غذايي را فراهم آورد و زندانيان توانستند بيش از آنچه به آنها داده مي شد ، مواد غذايي توليد كنند ، به بردگي كشاندنشان بيش از كشتن سودمند بودند بنابراين بردگي در اينجا نوآوري موج اول براي كاهش تلفات و خسارات جنگ مي باشد . و در واقع بخشي از صلح تمدن موج اولي به شمار مي آيد .
نوع صلح تمدن موج دوم : با ورود انقلاب صنعتي اتفاقي مشابه رخ داد. تمدن موج دوم نيز جنگ خاص خود و نيز صلح متناسب با آن را به وجود آورد . كه در اينجا عناصر كليدي صلح پيمانها و موافقت نامه ها هستند . مثلاً موافق نامه ها و قرادهايي كه در مورد برخورد با اسرا بين كشورها بسته مي شود يا در مورد استفاده از كدام سلاح ها براي جنگ بسته مي شود يا نهادهايي كه بدين منظور ايجاد مي شوند مانند سازمان ملل .
نوع صلح تمدن موج سومي : در رابطه با صلح نكته اي كه بايد بدان توجه داشت اين است كه همان طور نيز كه در مورد نوع جنگ ها نيز صدق مي كند با به وجود آمدن نوعي از صلح ، شكل قبلي را از بين نمي برد اما با هر شكل تازه از جنگ تهديد تازه اي براي صلح نيز به وجود مي آيد كه معمولاً پس از وقفه طولاني ، شكل خاصي از صلح را طلب مي كند كه با شرايط نوين و خصلت تمدن مربوطه متناسب باشد.
بحراني كه امروزه جهان با آن مواجه است، نبود صلحي است كه با شرايط نظام جهاني و واقعيت هاي تمدن موج سوم مطابقت كند .
گاهي مي توان با اقدامات اقتصادي يا تحميل زور، صلح را ترويج كرد . اما اينها تنها ابزارهاي موجود نيستند . صلح در سپيده دم قرن بيست و يكم ، مستلزم به كارگيري جراحانه سلاحي ناملموس تر ولي پرتوان تر است .
يكي از استراتژي هاي دانايي به منظور صلح طرح آسمان باز است كه اين طرح توجيه كننده ي اين ايده است كه در دسترس بودن اطلاعات نظامي به طور باز ، مي تواند بد گماني را بكاهد و به همه ي طرح هاي درگير ، درباره پيشرفت هاي تهديد آميز هشدار كافي بدهد يعني اينكه اگر كشورها با هم به توافق برسند كه به هم اجازه شناسايي هوايي را بدهند اين كاراز طريق شفافيت سازي اي كه اين كار در بر دارد مثلاً به يكديگر اجازه دهند كه در فضاي آنها ماهواره و گيرندهايي نصب شود نوعي كنترل در بين كشورها به وجود مي آورد كه از فعاليت هايي كه براي جامعه جهاني تهديد آميز است جلوگيري مي كند .
پس مبادله داده ، اطلاعات و دانايي آشكارا ابزاري موج سومي براي محقق ساختن صلح مي باشد .
دومين نوع ضد جنگ رديابي تكنولوژي مي باشد : كه به معني جمع آوري اطلاعات در مورد تسليحات و تكنولوژي هاي است كه بين كشورها رد و بدل مي شود زيرا در صورت آگاهي از نوع تكنولوژي و سلاح هاي كشورها بهتر مي توان تلفات جنگ را كاهش داد.
بنابراين ارزش اطلاعات در صلح قرن بيست و يك خيلي مهم است ما از يك تكنولوژي و اصلاعات همچنان كه مي توانيم براي تحريك بيشتر جنگ استفاده كنيم مي توانيم از آن نيز براي جلوگيري از جنگ استفاده كنيم مثلا در جنگي مثل جنگ بالكان رسانه ها به جاي اينكه به توپخانه ي طرفين دعوا براي نظريه هاي برتري قومي يا مذهبي شان تبديل شود مي توانستيم از طريق همين رسانه ها با پخش برنامه هاي صلح ، امنيت را در اين كشور برقرار كنيم .
پس ابزار ضد جنگ تمدن موج سومي از طريق به كارگيري اطلاعات و دانايي است .
نظام جهاني قرن بيست و يكم
عصر اطلاعات با حضور رايانه معرفي شده است و اينترنت مشخص ترين نماد اين عصر است . هدف از به وجود آمدن اين عصر نياز اطلاعات تشر بوده است .
تافلر برخي از ويژگي ها را براي نظام موج جهاني در قرن بيست و يكم ذكر مي كند و آن را نوعي كه با مفهوم رايج آن متفاوت است مي خواند .
• شناخته شدن پايان جنگ سرد غرب و شرق به عنوان نقطه آغاز اين نظام جهاني سه پاره كه ناشي از خيزش تمدن تازه در زمين مبتني بر توليد ثروت از طريق دانش است .
• سر بر آوردن دولتي ملي با مرزهاي سست .
• در سومين و تازه ترين رده نظام مذكور « قطبهاي تكنولوژي منطقه اي » ايجاد مي شود .
• بازيگران اصلي نظام جهاني اينده ، شركتهاي بزرگ فراملي و نيز مذاهب جهاني از اسلام تا ارتدوكس روسي خواهند بود .
• علاوه بر دولت ها ، قطب هاي تكنولوژي ، شركتهاي بزرگ و مذاهب بزرگ ، واحد ديگري نيز بسيار مهم خواهد بود سازمانهاي غير دولتي كه بعضي از جنبش هاي فراملي را نيز در بر مي گيرد.
• در نظام جهاني آينده ، اجزاي آن در موج اول به دليل اقتصاد تك محصولي و غير متنوع ، داراي پيوستگي و ارتباط كمي با ديگران هستند و كشورهاي موج دوم به علت پيچيده تر بودن اقتصاد و ساختار اجتماعي شان پيوندها ي متنوع تري با جهان خارج دارند ولي موج سوم ، كشورهاي برخوردار از تكنولوژي را به سوي پيوستگي بيش از حدود اندازه پيش مي روند .
• شتاب و تندي تغيير هم چنين در جوامع كشاورزي از همه كندتر ، در جوامع صنعتي تا حدي تندتر و در جوامع در حال گذار اقتصادهاي موج سومي ، سرعتهاي الكترونيكي دارد.
• در كشورهاي موج اول زمين ، انرژي و آب سوخت ، مواد غذايي حداقل سود و بازار فروش ، از ضروريات ادامه حيات است . كشورهاي موج دوم به دليل اقتصادي شان نياز به انرژي زياد و مواد اوليه فراوان و بازار صادرات دارند ، اما « فراملت هاي » موج سوم از ضروريات زندگي فوق تمدتا به انرژي و مواد غذايي نياز دارند علاون بر آن به دانش قابل تبديل به ثروت نيازمندند بعلاوه براي فرآورده ها و خدمات مخصوص خود ( هوشمندانه ) كه عمدتا به بازار و نيز سيستم محافظ در برابر سرقت احتياج دارند .
اين نيازهاي متفاوت سه قسمتي ، موجب تفاوت در برداشتهاي اساسي از « منافع ملي » شده و ممكن است در آينده موجب تنش هاي سختي بين كشورها شود .
• در نظام اينده بيش بيني رفتار كشورها سخت تر مي شود . جنگهاي كوچك در اين نظام ممكن است دامنه سريع پيدا كند به هر حال تافلر خصوصيت جهان اينده را پيوند انقلاب جديد ميان دانش ، ثروت و جنگ است .
بنابراين صلح آينده بايد براساس اين ويژگي ها طراحي شود .
4-انواع جنگ هاي موج سومي
1-4- جنگ هاي ويژه : جنگ هايي هستند كه در آن ها از افرادي خاص كه از آموزشهاي نظامي بالا و ابزارهاي تكنولوژي بالا برخوردارند استفاده مي شود و بنابراين به جاي اينكه يك كشور براي رسيدن به مقاصد خود از يك لشكر استفاده كند با هزينه هاي بسيار زيادي كه اين دربردارند از يك گروه خاص براي كارهاي خود استفاده مي كند .
2-4- جنگ هاي روباتي : روز به روز روبات ها نيز وارد ميدان جنگ مي شوند . در اقتصادهاي غير نظامي كه نيروي كار ارزان است ، پيشرفت روباتي كردن كند پيش مي رود و يا اصلاً وجود ندارد اما با بالا رفتن هزينه هاي نيروي كار ، خود كاري به طور كلي ، و روباتي كردن به طور اخص از مزيت رقابتي برخوردار مي شود . در مورد ارتش ها نيز اين قضيه صادق است . در ارتشهايي كه داراي سربازان وظيفه اي هستند كه مزد كمي دريافت مي كنند ، انگيزه هاي جانگزيني تكنولوژي پايين است . بالعكس اگر ارتشها از افراد حرفه اي تشكيل يافته باشند كه دستمزد بالاتري دريافت كنند خريد روبات ها براي ميدان نبرد ، معامله ي خوبي خواهد بود
گسترش سلاح هاي شيميايي و بيولوژيكي و هسته اي در جهان نيز عامل تشويق كننده ي روباتي شدن مي باشد .
اما مهمترين عاملي كه به نفع روباتي كردن عمل مي كند شايد تغيير نگرش مردم نسبت به ميزان « قابل قبول تلفات مي باشد كه در اين مورد استانداردهاي مردم در مورد ميزان تلفات كاهش يافته است .»
روباتها پيوستاري از كارها را از بازيافت كلاهكهاي عمل نكرده و خنثي كردن آنها گرفته تا فراهم آوردن پشتيباني تداركاتي ، پاكسازي محيط هاي سمي و آلوده ، جاسازي گيرنده ها زير خاك يا دريا ، پاكسازي ميدان از مين ، تعمير باندهاي بمباران شده فرودگاه و امثال آن را انجام مي دهند .
روباتي شدن موجب تغييراتي در سلسله مراتب ديوان سالاري هم بخش صنعت و هم بخش نظامي به وجود آورد و موجب تغييراتي در سمت افراد مثلاً در گذشته يك خلبان داراي سمتي بالاتر در ارتش بود به كسي كه يك افسر اطلاعاتي است يا به برنامه ريزان و افسران مخابرات انتقال مي يابد .
ومسئله ديگر اينكه آيا با حذف انسان از صحنه خطر جنگي مهار ناپذير را به جان نمي خريم ؟
مرگزاترين بخش نظامي ما كه همان تسليحات هسته اي است توسط روبات ها كنترل مي شود تفاوت در اين است كه اگر انسان دچار جنون شود شايد فرصتي باشد كه جلوي آن را بگيريم يا پيامدهاي تصميماتشان را محدود كنيم ولي اگر به سيستم هاي تسليحاتي روباتي ، هوشي مافوق انسان عطا كرديم و به آنها اين قدرت را داديم كه فوراً دست به انتخاب بزنند و بياموزند و با يكديگر رابطه برقرار كنند ، ديگر نه فرصتي براي جلوگيري از رفتار جنون آميز شان مي ماند و نه امكان محدود ساختن پيامد تصميم هايي كه گرفته اند به خصوس كه روز به روز اين سيستم ها تكامل مي يابند و توانايي رفتار مستقل در آنها توسعه مي يابد .
اما اين يك طرف قضيه است ، طرف ديگر اين است كه ما چگونه از اين روبات ها براي افزايش صلح مي توانيم استفاده بكنيم .
3-4- جنگ هاي فضائي : در سده هاي پانزده و شانزده ، اشتياق قدرتهاي اروپايي براي كشف آن سوي اقيانوس اطلس گاه اوج مي گرفت گاه فروكش مي كرد . ولي با كشف دنياي جديد ( امريكا ) ديگر بازگشتي در كار نبود . اكنون ، انگيزه ي ما براي كشف فضا نيز به همان گونه اوج مي گيرد و فروكش مي كند ولي ارتشهاي رقيب تعداد كثيري از كشورها در حال حاضر آنقدر به موشك و ماهواره وابسته شده اند كه ديگر نمي توان تصور كرد بتوانند از آسمان ها چشم بپوشند بيكراني فضا عاملي است مهم در نوع جنگي كه در آينده خواهيم داشت .
آنسون و كامينگر مي گويند « فضا به جنگ بعدي چهارم افزود و بر جهت كلي نبرد تأثير گذاشت و جان هاي بسياري را نجات داد . فضا تصاويري با جزئيات كامل از نيروهاي عراقي و خساراتي كه حمله هاي هوائي متحدين وارد كرده بود ، فراهم آورد . در مورد پرتاب موشك هاي اسكاد درست از همان لحظه ي پرتاب اعلام خطر كرد . فضا براي هدايت كشتي و هواپيما سيستمي فراهم آورد با دقتي حيرت انگيز كه عملكرد هر سرباز جنگي و موشك و كشتي و تانك و هواپيما را زير نظر داشت .
داده هاي به دست آمده از فضا حتي براي واحد هاي كوچك سري عمليات ويژه نيز مفيد بود . ماهواره ها به نيروهاي عمليات ويژه در تعيين عمق آبها براي فرود تيم ، و نواحي مناسب براي فرود هليكوپتر فعاليت سربازان و غيره كمك مي كند. بنابراين در سراسر پيوستار نظامي از حركت هاي انبوه عظيم نيروهاي زميني تا « داخل كردن » دزدكي تيم هاي كوچك چترباز يا حمل شده توسط هليكوپتر ، قضا نقشي مهم ايفا كرد.
اما اهميت نظامي فضا چندان به مراقبت ماهواره اي محدود نمي شود در 1987، كلاً 850 پرتاب فضائي و موشكي وجود داشت . از اين ميان ، 700 پرتاب به ايالات متحد و اتحاد جماهير شوروي آن زمان تعلق داشت . تمامي كشورهاي ديگر ، در مجموع 100 تا 150 پرتاب را انجام دادند . در 1989، كل پرتابهاي جهاني دوبرابر و به 1700 رسيد . بيش از هزار پرتاب از اين رقم توسط كشورهاي ديگر انجام شد . به بياني ديگر ، پرتاب هاي غير از ابر قدرتها طي يك دوره ي دو ساله ، ده برابر شد .
فهرست بسرعت در حال گسترش كشورهايي كه موشكهاي استقرار يافته يا در دست توسعه دارند ، از ايران و تايوان تا كره شمالي را در برمي گيرد.
نه تنها جنگ موج سومي ، بلكه ضد جنگ موج سومي نيز بيش از بيش به اقداماتي وابسته است كه فراسوي زمين جريان دارد. اقدام بازدارنده براي تأمين صلح ما را وا مي دارد تا با دقت به فراتر از حال بنگريم .
آنچه مورد بحث است ، صرفاً دلار نيست ، بلكه سرنوشت بشر
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳ نوامبر ۲۰۲۴
اندیشمندان آیندهنگر
|
|