سر درگمی جمهوری اسلامی، هر روز ژرف تر می شود. رئیس جمهور در حالی که خواستار مراجعه به همه پرسی شده است، یا به گفته دیگر، خواهان نظر ملت در مورد ادامه نظام که به طور حتم پایان رژیم خواهد بود می باشد، اعلان می کند که در صورتی که بخشی از نظام فرو ریزد همه باهم نابود خواهیم شد. حتا اوهم نمی داند که خواستار چیست تا چه رسد به آنکه چگونه به خواسته ها دست یابد. رهبر نظام، در حالیکه از هر طرف مورد حمله قرار گرفته، و "بیت" او مورد اتهام از قتل گرفته تا چپاول تا جاسوسی تا مداخله بی جا در امور، حمله بر برنامه "حجاب اجباری" را کار دشمنان خارجی دانسته و از عزم مبارزه با این جنبش که مثل روز روشن است که موفقیت آن در آینده بسیار نزدیک به دست خواهد آمد، زیر نفوذ شدید افیون، سخن می راند. مساله حجاب، آنهم در سده بیست و یکم در صدر مسایل کشور قرار گرفته است. نظام به دست خود و با نا آگاهی، بود و نبود رژیم را با مساله حجاب که در مورد آن بسیار آسیب پذیر است، را با آن گره زده است. حضور همزمان چند هزار زن بی حجاب، رژیم را با مساله غیر قابل حل روبرو خواهد کرد. در همین زمینه ممنوعیت قانونی حضور زنان در استادیوم های ورزشی (تنها کشور در جهان)، می تواند به محرومیت ایران از شرکت در مسابقات جهانی با نتیجه بسیار منفی برای نظام، منجر گردد. رئیس پلیس تهران، از مجازات اعدام و آنهم پیش از نوروز متهم به تصادف اتوبوس با بسیجیان و نیروهای انتظامی، حتا پیش از صدور کیفرخواست تا چه رسد تشکیل دادگاه و حکم صادره، سخن می راند. بالاترین مقام قوه قضائیه به سکه یک پول سیاه بدل شده و با اینحال سخنگوی آن قوه سوت بلبلی می زند. بیش از دو سال بدرازا کشید تا حکم زندان دادستان سابق تهران و متهم به قتل های متعدد، به دایره اجرا فرستاده شود و اما هنوز هم خبری از تحویل او به زندان انتشار نیافته است. برخلاف نظر صریح رهبر نظام، وزیر کشور و سردار سپاه، اعلان می دارد که تظاهرات دی ماه با هدایت خارجی انجام نگرفت و هشدار می دهد که با یک حرکت اشتباه، نظام می تواند از همپاشد. یعنی فردی که بر مبنای قانون، مسئول امنیت کشور و رژیم است، امکان ناپذیری اجرای وظیفه خود را اذعان می کند. شخصی که با دوبار توبه، به جرم تجاوز به کودکان متعدد اعتراف کرده، به زندان محکوم نگردیده، اما کسی که حجاب از سر برمی دارد، به دو سال حبس محکوم می گردد. اقتصاد در حال توقف کامل است، در حالیکه جاسوسی برای خارجیان وسیله هیئت حاکمه در شکوفائی کامل رشد می کند. تمامی موسسات مالی (که هیچگونه نظارتی بر اعمال آنان وجود ندارد) ورشکسته اند و تمامی بانک های زیر نظارت بانک مرکزی، از آنان وضعیت بهتری ندارند. کشور ورشکسته اقتصادی ست و کوس آنهم به صدا در آمده.
وضعیت سیاست خارجی نیازی به تشریح ندارد. عقب نشینی در تمامی جبهه ها، اشتهای بلیعدن بخشی از منافع و یا ایران را وسیله دشمنان که تعداد آنان بسیار است، را تحریک می کند. در خاور دور در کره شمالی، کشوری که از نظر فرهنگ سیاسی و اجتماعی ملت، سال ها از ایران کنونی عقب تر است، با برخورداری از انعطاف بالاتر رژیم، بدون احساس سرشکستگی آماده مذاکره مستقیم با دشمنی که سه سال در دهه 50 با آن جنگیده و شاید یک ملیون کشته داده است، می باشد. آنهم درست در روزی که رهبر نظام اسلامی از حضور آمریکا در منطقه شکایت می کند. گوئی بوئی از پدیده قدرت و توازن آن در جهان نبرده است. هدف از گفتگو در جهان امروز، تلاش در راه کاهش تنش می باشد. عدم آمادگی نظام اسلامی برای مذاکره مستقیم با آمریکا، نشان دهنده دو مشخصه نظام است: نبود انعطاف و خواست ادامه تنش در داخل و با دنیای خارج. باید انتظار داشت که دستکم تا دیدار مستقیم نماینده آمریکا و کره شمالی، بحران در پر تنش ترین منطقه جهان، تا مقداری فروکش کند. کره شمالی با دست یابی به جنگ افزار هسته ای و عامل پرتاب آن با برد بلند، اکنون در موقعیتی قرار دارد که بتواند با آمریکا در سر میز مذاکره به امتیازهای بسیار که در صدر آنان دریافت کمک مالی برای بهبود وضعیت اقتصادی خود، بدون از میان بردن توان هسته ای دست یابد. در بهترین حالت، کره شمالی شاید به توقف برنامه ی هسته ای و نه از میان برداشتن آن موافقت کند. کره شمالی احساس می کند که در صورت بهبود روابط با آمریکا، می تواند نقش پراهمیت تری در موازنه قوا در خاور آسیا، میان آمریکا و متحدین از یکسو در برابر هم روسیه و هم چین بازی کند. کره شمالی با نزدیک شدن به آمریکا، خود را در موقعیتی قرار می دهد که بتواند هر روزه بسیار بیش از آنچه از روسیه و چین تاکنون امتیاز دریافت کرده، در آینده از امتیازهای اقتصادی بیش تر برخوردار شود. توسعه اقتصادی که کره شمالی نتوانسته به آن دست یابد، در پناه پول های دریافتی از آمریکا، ژاپن، تایوان، چین و روسیه، این بار با امکان موفقیت روبرو گردیده. با کاسته شدن از تنش با کره شمالی در همسایگی چین (رقیب استراتژیک آمریکا در جهان)، امکان تمرکز آمریکا بر اقدامات نظامی – سیاسی و اقتصادی علیه رژیم اسلامی افزایش می یابد. به ویژه این امکان که آمریکا بخواهد برای نشان دادن عزم خود در مبارزه با دشمنان، پیش از مذاکره با کره شمالی، موضع تهاجمی تری در برابر ایران بگیرد را نباید از نظر دور داشت. مذاکره آمریکا با کره شمالی و احتمال کاهش تنش در آن نقطه، به تمامی رقبای ایران در منطقه مانند عربستان، اسرائیل، پاکستان، ترکیه و حتا رژیم آران (جمهوری آذربایجان)، این فرصت را می دهد که آنان نیز با استفاده از فرصت پیش آمده، در هر کجا که می توانند به هزینه ایران عمل نمایند.
روند سردرگمی نظام که از مدت ها پیش آغاذ گردیده، رو به شتاب گذارده و از این رو باید شاهد نشانه های بیش تر در هفته های پیش رو باشیم. رهائی نظام از این دور ادامه دار ممکن نیست، چون بیش از 90% مسایل کشور و نظام، زائیده طبیعت آن است.
با در نظر گرفتن وضعیت نیروهای مخالف داخلی و فشار خارجی، ایران به کجا کشانده می شود؟ امیدی به زنده ماندن نظام حتا در کوتاه مدت نیست، تا چه رسد به اصلاح آن در درازمدت. پس از مبارزه درازمدت برای به دست یابی توامان آزادی و استقلال، دیگر ملت ایران به چیزی کم تر از برقراری اراده ملی بعنوان تعیین کننده سیاست ملی، تن نخواهد داد. همان طور که بارها گفته شد، با در نظر داشتن این هدف تغییر ناپذیر درآزمدت، در زمان کنونی مسابقه ای میان گذر مسالمت آمیز نسبی از این نظام و یا رستاخیز همگانی که مجبور است خونین باشد، در جریان است. انرژی جنبشی موجود، هنوز ادامه حرکت ایران را ممکن کرده است. با پایان این انرژی، ایران از حرکت بازخواهد ماند. اگر گذار مسالمت آمیز تا پیش از پایان این انرژی، که بنظر می رسد با شتاب رو به اتمام است، هنوز انجام نشده باشد، ایران با بحرانی خونین روبرو خواهد شد. پیوستن بخش هائی از هیئت حاکمه و به ویژه نیروهای مسلح، فرآیند مسالمت آمیزی را می تواند همراه آورد. البته تا پیش از چنین تحولی، فرآیند پاکسازی در نیروهای امنیتی و مسلح و به ویژه در سپاه پاسداران باید آغاذ گردد. تنها امروز اعلان گردید که نماینده رهبر در سپاه، جای خود را به معاونش داده است. این جابجائی، در حالی که شایعه اختلاف شدید میان نماینده رهبر با فرمانده سپاه پخش شده بود، بسیار بی سروصدا انجام گرفت. شاید این امر که پیروزی کوچک فرمانده سپاه بر رهبر را نشان می دهد، مقدمه ای برای تغییرات دیگر در سپاه و کشور، به ویژه در سازمان اطلاعات آن در تعطیلات نوروزی باشد. اما هنوز چیزی روشن نیست. تعطیلات نوروزی، برای هر دو گروه رقیب قدرت این امکان را فراهم می آورد که بتوانند بدون هیاهو یا به دلجوئی از ملت بپردازند و یا جنایات خود را (مانند اعدام) تشدید نمایند. اگر پیوستگی به ملت بسرعت انجام نگیرد، رستاخیز ملی با شرکت همه ی طبقات اجتماعی کشور، پرهیز ناپذیر خواهد شد. هر درگیری باخود، عوامل متعددی که شایع ترین آن تندروی در سطحی که در آغاذ نادانسته می باشد و قابلیت تکثیر سریع دارد، را همراه می آورد. هرچه درگیری گسترده تر باشد، پایان آن مبهم تر خواهد شد. ایران زخم خورده طاقت تحمل درگیری تند و شدید دیگری را ندارد. ایران می تواند امیدوار باشد که بر خلاف بسیاری از سرزمین های بدون "ملت"، با تکیه بر همبستگی ملی، تا اندازه زیادی، بتواند با محدود کردن درگیری، از جنگ داخلی و رادیکالیسم بی انتها پرهیز نماید. اما بهیچوجه نمی توانیم امیدوار باشیم که قدرت های خارجی، به ویژه پس از تجربه چهل ساله حکومت نظام اسلامی، در رویاروئی با ایران که برمبنای برداشت خود، آن را بیش از اندازه بزرگ می دانند، خویشتن داری کرده و برای کوچک کردن کشور، به تکه پاره کردن آن دست نزنند. ما تاکنون با توجه به ناتوانی شدید کشور و آتش تخریب تمرکز یافته در ناحیه، باید درک کرده باشیم که امنیت ملی ما بسیار آسیب پذیر است.
////////////////////////////////////////////
۱ - طبقه آمار داده شده از مرکز نماز جمعه که به منع حجاب اجباری تاخته اند، میانگین شرکت کنندگان شهر 12 ملیونی تهران 20 هزار نفر و یا 0.0016% جمعیت می باشند. حتا اگر 10% دیگر هم به عنوان هوادارا به آن بیافزائیم، هنوز 90% مردم مخالف هستند. نظامی که تهیه کنندگان سیاست های پایه ای کشور، امام جمعه های تهران و مشهد و قم باشند، چگونه می خواهد دوام یابد.
۲ - وزیر اطلاعات در زمان قتل زهرا کاظمی، پس از گذشت 15 سال نامبرده را به طور رسمی متهم به دردست داشتن در قتل و تلاش در راه پرده پوشی آن می کند. در پایان ادعا می کند که با داوری رهبر نظام "اتهام قتل که برگردن وزارت اطللاعات، انداخته شده بود، برداشته می شود. معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد (وخویش نزدیک رهبر نظام) از تحت فشار قرار گرفتن بر سرپوشی این قتل و سیله ی دادستان تهران، سخن رانده است.
۳ - تفاوت کره شمالی با نظام اسلامی برای دست یابی به دانش هسته ای را می توان در سه مورد اساسی خلاصه کرد: (1) نظام کره شمالی، بهر دلیلی از پشتیبانی ملت خود برخوردار بوده و از این رو توانست با قربانی کردن سال ها و شاید ملیون ها انسان، به این مهم دست یابد. نظام اسلامی از چنین پشتیبانی برخوردار نبوده و ملت آمادگی فداکاری برای این نظام را نداشتند. (2) دو متحد دارنده جنگ افزار هسته ای یعنی روسیه و چین در کنار کره شمالی، بدین معنا بود که احتمال حمله نظامی به آن رژیم را بسیار کاهش می داد. (3) در صورت حمله به کره شمالی، تلفات بسیار به آمریکا و متحدین آن کشور وارد می شد. سی هزار سرباز آمریکائی در آن سرزمین و ملیون ها نفز در کره جنوبی و بسیاری در ژاپن، در خطر مستقیم حمله کره شمالی قرار داشتند. هیچیک از این موانع در حمله به ایران در صورت ادامه برنامه هسته ای وجود نداشت.