در مسابقه ی درازمدتی که میان دگرگونی از درون رژیم و یا رستاخیز عمومی در جریان بود، گذیدار دوم برنده شد. هردو گذیدار منجر به پایان زندگی رژیم اسلامی می گردید. البته اگر از گذیدار نخست که به صورت پیوستن نیروهای مسلح و برخی از هیئت حاکمه به ملت که از مدت ها پیش در اختیار رژیم بود، بهره برداری می شد، از خون ریزی بی گناهان، تخریب سرمایه های کشور و بی ثباتی همه جانبه، پیش گیری می گردید. هر بی ثباتی در شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کنونی ایران دارای توان بالقوه شتاب سریع بوده و می تواند بسیار مساله آفرین باشد.
شرایط عینی ایران، جلوگیری از فوران خشم ملت را پیش از این محتمل نمی کند. خلاء قدرت که براثر پایان کار رهبر پیش آمده، و سایه خود را هر روزه گسترده تر می کند، هم به ملت و هم به رقبای قدرت در داخل نظام، برای پیش انداختن مبارزه فشار وارد می کند. پرسش نخستین، روشن کردن تظاهرات وسیله ی کدام گروه می باشد: ملت و یا رقبای قدرت در داخل رژیم؟ به هرصورت تظاهرات به واقع سراسری در ایران را خود جوش و یا "مهندسی" شده بدانیم، این بار تا نتیجه نهائی که درهم پیچیدن طومار نظام اسلامی باشد، پایانی برآن متصور نخواهد بود. بسیاری از شواهد، دستکم آتش زدن فیتله انفجار تظاهرات به گروهای تندروی آخوندی برای برکناری روحانی از ریاست جمهوری و یا گروه های هوادار احمدی نژاد و یا حتا عوامل تندرو در بسیج اشاره می کند. حتا اگر رقبای قدرت در داخل رژیم، در این مورد پیشگام بوده اند، ملت دیگر صحنه را ترک نخواهد کرد. شرایط بیش از آن آماده انفجار است که بتوان با مرهم های کهنه شده مانند دخالت آمریکا، اسرائیل و دیگر نیروهای خارجی، آن را ساکت نمود.
تظاهرات سال 88 که سرکوب گردید، بزرگ ترین تظاهرات ضد رژیم تاکنون بوده است. چند تفاوت اساسی میان تظاهرات کنونی و سال 88 دیده می شود:
الف - تظاهرات سال 88 منحصر به خواست های به حق سیاسی بود. از این رو شرکت کنندگان در آن تظاهرات، با وجود عظمت و گستردگی آن، تمام بخش های جامعه و زیستگاه های کم جمعیت را در بر نمی گرفت. تظاهرات امروز، افزون بر خواست های سرکوفت شده سیاسی و اجتماعی که در این سال ها نه تنها کاهش نیافته، بلکه هرچه بیش تر بر ژرفای آن اضافه شده، بازیگران تاثیر گذار بیش تر با خواست های اقتصادی که به طور تقریب تمام جامعه را در بر می گیرد، فرا گیری گسترده تر خواهد داشت. در این رابطه و در این تظاهرات، فساد نهادینه شده در رژیم، به طور طبیعی درخشش و در اولویت قرار خواهد داشت. بسیاری از کارگذاران رژیم در دیوان سالاری، دستگاه های سنتی سرکوب و امنیتی و اطلاعاتی، با وجودی که آنان نیز در این فساد ممکن است با درجات کم تر شرکت داشته باشند، از وضعیت کنونی و تاراج کشور به شدت ناراضی هستند. در نتیجه وظیفه و نقش خود در تحکیم رژیم را با تردید نگاه می کنند. نیروی انتظامی و سپاه پاسداران در این رده قرار دارند. باید توجه داشت که عضویت بسیاری از بدنه این دو نهاد، نه بخاطر هواداری از رژیم بوده، بلکه انگیزه دست یابی به کار و اشتغال نقش اساسی را بازی می کرد. همزمان، انظباط حاکم بر نیروهای مسلح معمول در تمام جهان، در این دو نهاد از سطح پائین تر، حتا در سال 88 برخوردار بود، تا چه رسد به اکنون. در سال 88 سپاه از درگیر شدن نیروهای خود درست بخاطر ترس پیوستن بدنه آن نیرو به ملت، اکراه داشت.
ب - عامل دیگری که با سال 88 تفاوت اساسی داشت، ظعف مطلق رژیم در برابر مخالفان است. دیگر از مشروعیت رژیم که بالاترین عامل توانائی نظام اسلامی در دوره ای بود، چیزی باقی نمانده است. حتا هواداران در کانون رژیم نیز به ادامه ی زندگی آن ایمانی ندارند. رئیس شورای مصلحت نظام و روزی نامزد نخست جانشینی رهبر، و هنوز هم نامزدی برای شورای رهبری اگر یک در هزار چنین اتفاق افتد، به بهانه بیماری از کشور به مقصد نامعلومی خارج شده است. سخنگوی قوه قضائیه از بیماری و ناتوانی رئیس این قوه و عضو محتمل دیگر شورای رهبری، سخن رانده است. به احتمال زیاد او هم در فکر خروج از کشور و پناهنده شدن به انگلستان که گذرنامه آن را در ازای جاسوسی فرزند خود بدست آورده، خواهد شد. باید انتظار خروج بسیاری از تاراج کنندگان دارائی های ملت و به ویژه در "بیت رهبری" را در روزهای آینده به نقاط مختلف و از آن میان به روسیه و حتا سوریه و عراق را داشته باشیم. البته خروج از ایران و یا دستکم بریدن از نظام به کارگذاران بالای رژیم ختم نخواهد شد. عدم اجرای فرمان و کم کاری از دیگر شاخص های سرپیچی مدنی خواهند بود. اثرات منفی اقتصادی بر اثر بی ثباتی، مانند بالارفتن قیمت ارز و به تبع آن کالا، همراه با عدم توان حکومت در مبارزه با موج تورمی در پیش، بر شدت نارضایتی و شدت خشونت به ویژه از جانب ملت، خواهد افزود. عاملی که تا اندازه ای می تواند از شدت تنش بکاهد، بهبودی وضع اقتصادی و تورم است که در شرایط کنونی تنها می توان انتظار بدتر شدن آن را داشت.
با در نظر گرفتن ضعف رژیم و گستردگی شرکت ملت در تظاهرات، آیا واکنش رژیم می تواند سرکوب عمومی چنانچه که در گذشته از آن استفاده کرده اند، باشد و یا سیاستی جدید در پیش خواهند گرفت؟ چند عامل امکان سرکوب گسترده را غیر ممکن می کند: (1) سپاه امکان سرکوب را از دست داده است. تجربه سال 88، سپاه را از ورود مستقیم به مبارزات مردمی بر حذر می کند. (2) ارتش ایران، یگانه نهاد دارایی مشروعیت که پس از انقلاب اسلامی، از مداخله در سیاست خوداری کرده بود، نمی تواند سرکوب ملت را تماشاگر باشد. (3) عامل ترامپ را نباید از نظر دور داشت. برای مبارزه با کاهش محبوبیت در داخل، برخلاف اوباما، آماده دخالت در ایران می باشد. وزیر دفاع آمریکا، با برداشت منطقی از اوضاع داخلی، نیازی به حمله نظامی به ایران نمی بیند و این موضوع را به طور رسمی اعلان می کند. پس موضع گیری ترامپ به چه صورت معنا پیدا می کند؟ به احتمال زیاد، اخطار ترامپ به طور غیر علنی به سپاه پاسداران می باشد که در صورت اقدام به سرکوب گسترده ملت وسیله ی آن نهاد (که امکان آن بسیار اندک است)، نیروی مخرب آمریکا به طور موضعی مراکز فرماندهی سپاه را مورد حمله قرار خواهد داد و نه ایران را.
حتا اگر سپاه توان سرکوب رستاخیز همه جانبه ملت را داشته باشد، آیا مایل به چنین عملی می باشد؟ پاسخ منطقی منفی است. در صورت ایفای یک بار دیگر نقش سرکوب گر رستاخیز ملت، سپاه با تهدید جدی انهدام کامل به عنوان نهاد روبرو خواهد بود. البته سپاه تا کنون در بسیاری از موارد حتا در مورد منافع خود غیر منطقی عمل کرده است و این احتمال را هیچگاه نباید از نظر دور داشت. در چنین حالتی، ارتش به عنوان تنها نهاد حاظر در صحنه که از حمایت کامل ملت نیز برخوردار است، مجبور خواهد شد که تلاش برای مهار اوضاع را آغاذ کند. در مورد تظاهرات روزهای اخیر، تا این لحظه سپاه از عملی تند و غیر منطقی حذر کرده است. حتا فرمانده سپاه از رویاروئی مستقیم با احمدی نژاد در این برهه خود داری کرده و مقابله با او را در صورت اثبات دست داشتن وی در تظاهرات منوط کرده است. سخنی از "بریدن زبان و شکستن دست" معمول در گذشته تاکنون به میان نیامده و به احتمال زیاد، مطرح نیز نخواهد شد. نگرانی از کشیده شدن ایران به یک جنگ خارجی ناخواسته، سبب دوراندیشی بیش تر سپاه در مقابله با تظاهرات خواهد بود.
پ - تفاوت آشکار دیگر تظاهرات اخیر با سال 88 نبود رهبریست. در سال 88 اگر نخواهیم از واژه رهبری استفاده کنیم، دستکم سخنگویان جنبش سبز، همگی رشد کرده در کانون رژیم اسلامی و در صحنه حاظر بودند. از یک سو وجود عامل هماهنگی و برنامه ریزی سبب اتحاد و یکدستی تظاهرات می گردید و اما از سوی دیگر حفظ نظام اسلامی، البته با برخی دگرگونی ها را تضمین می کرد. اما دوام رژیم دستکم تا مدتی تضمین شده بود. رستاخیز کنونی، هنوز رهبران خود را نیافریده است. اما روشن است که دیگر نظام اسلامی بختی برای بقا ندارد. زیرا جنبش ملت در این برهه بر خلاف جنبش پیشین، برای پایان دادن به رژیم و نه بزک آن نشانه رفته است.
چه خواهد شد؟ خلاء قدرت در ایران به دو راه اشاره می کند. راه نخست ورود نیروهای مسلح برای در دست گیری رهبری سیاسی است. البته باید بخاطر داشته باشیم که از مدت ها پیش سپاه پاسداران بتدریج نفوذ خود را در سیاست و به ویژه در شاخه خارجی آن تا اندازه ای افزایش داده، که وزارت خارجه به بخشی از سپاه و نه بخشی از دولت بدل شده است. بهمین ترتیب پدرخوانده های آخوند نیز نفوذ ایران ویران کننده خود را از دست داده اند. اما هنوز در بسیاری از نهادها از قوه قضائیه گرفته تا دستگاه های اطلاعاتی، ریشه های قوی دارند. ورود نیروهای مسلح به سیاست باید با خروج آخوندها و آخوندیسم از صحنه سیاسی ایران باشد. در هر حال سپاه نمی تواند بسادگی قدرت را در دست گیرد. عدم مشروعیت سپاه آن نهاد را مجبور به مشارکت نزدیک و حتا در مواردی سپردن نقش رهبری به ارتش می کند تا از واکنش منفی ملت بکاهد. به ویژه گفتار و کردار سپاه در دوران جوشش ملت، تعین کننده می باشد. دستان خونین سپاه، دستکم در این دوران باید پاک نگاه داشته شود، تا بختی و نقشی برای نجات ایران داشته باشد.
راه دوم که ایران می تواند به آن گام نهد، براثر بی کفایتی و عدم درک موقعیت ایران وسیله ی نیروهای مسلح پیش خواهد آمد. سپاه باید بتواند از برخورد گروه های زور چه در داخل نهاد خود و چه در میان نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با ملت پیش گیری کرده تا امکان جنگ داخلی حتا در ابعاد کوچک که می تواند دخالت خارجی را سبب شود، را فراهم نکند. تظاهرات مهندسی شده امروز (سوم ژانویه) در حمایت از رژیم، اشاره به اراده برخورد می کند که نه به سود ایران و نه به سود سپاه پاسداران نمی باشد. برای پیش گیری از سقوط ایران به دامن بی ثباتی نابود کننده، پیوستن آشکار نیروهای مسلح به ملت و اعلان پایان رژیم اسلامی و ارایه برنامه برای برقراری اراده ملی که پایان تظاهرات هرچه زودتر را همراه خواهد آورد، تنها راه نجات ایران می باشد.
-----------------------------------------
۱ - به سخنان شرم آور سردار دبیر شورای امنیت ملی که انگشت را به سوی واحد سیاسی لرزان عربستان که با خطر دایمی تجزیه روبروست، توجه کنید.
۲ - زیر ساخت های نظامی، به ویژه مراکز فرماندهی و مخابرات نظامی و نه زیر ساخت های ایران هدف قرار خواهند گرفت.
۳ - البته در آن دوران چنین حرکتی گام بزرگی در راه استواری اراده ملی بود.