امیدهای آینده
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Sep 2017]
[ فرهاد یزدی]
هفتم سپتامبر 2017
با گذشت زمان، امکان قتل رفسنجانی بر احتمال مرگ طبیعی او برتری می یابد. با خارج شدن او از صحنه ی سیاسی ایران، امکان گزینش رهبر سوم و یا شورای رهبری، در نظام اسلامی منتفی شده است. اسنادی که او از تمامی دوران انقلاب جمع آوری کرده بود که بسیاری از آنان می توانست بر مشروعیت نظام اسلامی آسیب اساسی وارد کند، بدست سپاه و یا "بیت رهبری" افتاده است. با مرگ ابراهیم یزدی، رابط آمریکا با خمینی و سپس با نظام اسلامی، تنها رهبر نظام اسلامی باقی می ماند که انبوهی از اسرار از روزهای نخست تا کنون را در اختیار دارد. او آخرین فردیست که گنجینه ای از زدوبندها، جنایات و خیانت های رخ داده شده در دوران رژیم اسلامی که خود در آن شرکت مستقیم داشته و هم آگاه است. با از میان رفتن او، بسیاری از اسرار نیز بگور خواهند رفت.
اما او، از مدت ها پیش قدرت خود را برای تعیین رهبر پس از خود را از دست داده است. زیرا شرایط ایران اجازه چنین عملی را بهیچ کس یا نهادی نمی دهد. احتمال بیش تر، تشکیل شورای رهبریست که آنهم با در نظر گرفتن موازنه قوا که هر روزه به سود نیروهای مسلح افزایش می یابد، به آن صورتی که در اصل آن ترسیم گردید یعنی بدست آخوندها، غیر ممکن می گردد. شورای موقت رهبری حتا اگر تشکیل شود، تا انتخابات برای تعیین قانون اساسی نوین ایران و رئیس جمهور جدید، که هردو انتخابات می تواند همزمان گردد، بدون اهمیت دادن به شکل ظاهری آن، در دست ستاد کل نیروهای مسلح خواهد افتاد. نیروهای مسلح دلیلی بر شرکت دادن آخوندها در قدرت، پیدا نخواهند کرد و شاید چندتن از آخوندها با شهرت کم تر بفساد را در ظاهر و یا به عنوان سفیر حسن نیت، در پاره ای از دستگاه ها حفظ نمایند. اما گرانیگاه قدرت، ستاد نیروهای مسلح می باشد که تا چندی همچنان ادامه خواهد داشت.
صاحبان جدید قدرت به دنبال چه می گردند و شرط موفقیت آنان در گرو چه تحولاتی خواهد بود؟
نخست به پیش شرط های "موفقیت" باید اشاره کنیم. انگیزه به دست گرفتن قدرت به طور علنی در سیاست ایران برای نیروهای مسلح چه می باشد؟ نظام اسلامی در درازای حیات خود با ایجاد محیط وحشت، ملت را از خود رانده، احترام به قانون که خودشان وضع کرده اند را به حداقل رسانده، در عوض جنایت و فساد را در ابعادی نجومی گسترش داده اند. هرج و مرج ایجاد شده، مراکز متعدد قدرت را به وجود آورد که بنوبه خود روند را شتاب بخشیده و بر هرج و مرج موجود افزود. رژیم چون قادر نیست که مسایل خود آفریده در داخل و یا خارج کشور را حل کند، در حال اغماء است. خلاء قدرت که براثر اغمای رژیم به وجود آمده، بتدریج وسیله ی نیروهای مسلح پر شد. نیروهای مسلح و به ویژه بخش بدنام و بدون مشروعیت آن یعنی سپاه پاسداران درک می کند که ادامه زندگی آن نهاد تنها در گرو ثبات داخلی قابل تامین خواهد بود. در شرایط بی ثباتی براثر خیزش ملت و یا حمله ی خارجی، سپاه با احتمال بسیار از همپاشی از داخل آن نهاد و یا ویرانی وسیله ی دشمن، روبرو خواهد شد. برخلاف ایدئولوژی جهان وطنی اسلامی، نیروهای مسلح به عنوان یک نهاد، به وطن برای ادامه زندگی نیازمند هستند. آنان به خاک به عنوان عنصری مادی و همزمان به ملت به عنوان عنصری مادی- روانی، وابسته هستند. ملت، وطن و خاک برای نیروهای مسلح در سرزمینی که پدیده ملت در آن سال ها سرزنده بوده است، یک اصل است و بدون آن نمی تواند عمل نماید. در غیر آنصورت به نهادی مزدور، مانند آنچه بر سر مجاهدین خلق رفت، بدل می شوند. رابطه ملت و نیروهای مسلح یک رابطه ی دوجانبه است: ملت خون و زر در اختیار آن نیرو قرار می دهد و در مقابل آن نهاد متعهد به دفاع از ملت و سرزمین می باشد. اولویت نیروهای مسلح پاسداری از سرزمینی است که ملت برآن خانه برپا کرده. این اولویت نیروهای مسلح در درازای سال ها بخاطر ماندگاری به عنوان یک نهاد، بوجود آمده است. روشن است که بخاطر ملت و سرزمین نیروهای مسلح همیشه وارد جنگ خواهند شد. در این راه، نیروهای مسلح حتا در جنگ هائی که نابودی آنان بسیار محتمل است، همیشه شرکت داشته اند. اما آمادگی شرکت نیروهای مسلح در جنگ هائی که تنها برای حفظ رژیم باشد، روشن نیست. به ویژه اگر رژیم هائی که پیوند خود را با ملت و یکپارچگی سرزمینی به طور کامل بریده باشند. رابطه ارگانیک میان ملت است و نیروی مسلح و نه میان نظام حکومتی و آن نهاد.
در شرایط امروز ایران، موفقیت نیروهای مسلح تنها در جلب حمایت ملت و اتحاد میان سپاه و ارتش بر سر منافع مشترک که در کانون آن ایران قرار دارد، می تواند بدست آید. تحولات یک سال گذشته سپاه پاسداران که نشانه استقلال آن نهاد از یوغ رهبر نظام و از این رو، ایدئولوژی جهان وطنی می باشد، باعث حرکت به سوی اتحاد می باشد. گرایش به سوی شرکت دادن هرچه بیش تر ارتش در ستاد نیروهای مسلح و امور اداری مربوطه بچشم می خورد. نهاد غیر سیاسی ارتش، خواه و ناخواه در درازای زمان در تصمیم گیرهای کلان کشور مجبور به مداخله خواهد شد که در جهت منافع کشور است. البته حرکت سپاه برای نزدیک شدن با ارتش دارای محرک قوی دیگری نیز می باشد. ارتش ایران تنها نهاد در نظام اسلامیست که از مشروعیت بصورت محبوبیت در نزد ملت برخوردار است. سپاه برای اینکه از نفرت عمومی بکاهد، نزدیک ترین راه یعنی همبستگی بیش تر با ارتش را برگزیده است. به احتمال زیاد، انظباط نهادینه شده در ارتش نوین ایران که از دوران رضا شاه آغاذ گردید، اثر خود را بر سپاه نیز خواهد گذارد و ما با نهادی حرفه ای روبرو خواهیم شد. می توان امیدوار بود که تحولات در نیروهای مسلح به سوی همکاری و هماهنگی بیش تر میان ارتش و سپاه بدل گشته. امید است که این همبستگی بیش تر، هدف ها را خارج از چارچوب نظام، به سوی دست یابی به منافع ملی هدایت نماید. در نتیجه شاید سپاه بتواند خود را از یک نیروی در خدمت ظلم و فساد به نیروئی ملی و مورد استقبال ملت بدل نماید.
اکنون باید "موفقیت" را مورد بحث قرار دهیم. در این دوران که نظام اسلامی مرده است، زنده نگاه داشتن ایران موفقیت است. پایندگی ایران در پناه عامل ثبات در داخل و سیاست خارجی بدست می آید. نیروهای مسلح ایران باید بتوانند از گرایش ایران به سوی خیزش عمومی که ریشه در نارضایتی سیاسی اجتماعی و اقتصادی دارد، که نیز برای به آشوب کشیدن کشور توانمند می باشد، پیش گیری کند. با اصرار بر ادامه ظاهری رژیم مرده اسلامی و بدون امید به بهبود نسبی و سریع اقتصاد، کشور بدون تردید به سوی بی ثباتی جدی حرکت می کند. تنها رژیم استوار بر اراده ملی، با حمایت تام ملت و درپناه درایت می تواند بر اقتصاد ایران اثر مثبت گذارد. امید دست یابی به چنین رژیمی می تواند خیزش عمومی را به تعویق اندازد و ادامه ی نظام اسلامی هرچند در ظاهر، بازتاب غلط می دهد. برای تسکین ملت و جلب همراهی و از همه مهمتر جلوگیری از غلطیدن به آشوب خانه ویران کن، باید با قاطعیت پایان این دوره ننگین از تاریخ ایران اعلان گردد. دیگر داروهای مسکن، کافی نیست.
همین منطق در مورد سیاست خارجی نیز صادق است. اعلان پایان حکومت اسلامی، بخودی خود سبب می شود که بسیاری از تهدیدها و تحریکات بر علیه این سرزمین را، در مدتی کوتاه فروکش نماید. براثر تحولات چند ماه گذشته، نشانه های امیدوار کننده چندی دیده می شود. سفر رئیس ستاد نیروهای مسلح به ترکیه و ملاقات با رهبر بدون رقیب آن کشور، هرچند برای قضاوت زود است، اما بنظر می رسد که دست آوردهائی داشته باشد. حمله شدید و تنش بالا با ترکیه آنهم در زمانی که برای ایران دوست دیگری باقی نمانده بود، کمی فروکش کرده است. نیاز به همکاری و همرائی با ترکیه هم در رابطه با کردستان و هم عراق و سوریه همیشه وجود داشت. بحساب نیاوردن وزنه ی ترکیه و جبهه گیری در برابر منافع ترکیه که از موقعیت استراتژیک در منطقه برخوردار است، اتحاد آن کشور با عربستان و اسرائیل را سرعت بخشید. نتیجه آنکه امروز ترکیه با اشغال بخشی از سرزمین های پیشین عراق و سرویه، و برقراری اتحاد با عربستان، روسیه و غرب و جا پائی در قطر، موقعیتی بالاتر از آنچه که انتظار می رفت در منطقه یافته است. بنظر می رسد که نظام اسلامی تازه از خواب برخاسته و موقعیت آن کشور را کشف کرده است. از آن فوری تر، مساله عربستان سعودی است که خطر جنگ علیه ایران را بسیار بالا برده بود. در نزدیک به چهل سال شکل گیری نظام اسلامی، برخلاف هر منطقی، در بی ثباتی و حمله به عربستان کوشیدند. هیچگاه به مخیله شان خطور نکرد که حتا بدون در نظر گرفتن منافع ایران، دست آورد برای رژیم چه بود؟ عربستان اکنون بسیار بیش از گذشته به آمریکا، اسرائیل و اکستان ناه برده و مانند ترکیه در فعالیت های تجزیه طلبانه بر علیه ایران فعال است. افغانستان دیگر سرزمینی بود که نظام اسلامی نتوانست از موقعیت های بدست آمده در سال های گذشته حتا برای منافع رژیم استفاده نماید.
با در دست گرفتن سیاست خارجی ایران وسیله ی ستاد نیروهای مسلح، دستکم در رابطه با منطقه، ما گرایش به سوی سیاستی منطقی تر و واقع بینانه تر و همزمان خالی از شعارهای توخالی و تکراری مانند به آتش کشیدن منطقه و صدور انقلاب، را شاهد هستیم. این سیاست به خودی خود از تنش در منطقه و ایران کاسته و امید به برقراری مذاکره معنا دار را بوجود آورده است. حتا نشانه هائی در تلاش برای کاستن از تنش با آمریکا دیده می شود، به ویژه در افغانستان. شاید در سفر آینده روحانی به نیویورک، یکی دیگر از "خط قرمزهای" نظام یعنی ملاقات مستقیم با روسای آمریکا، مانند دیگر "خط قرمزها" به سادگی کنار گذاشته شود.
حال نیروهای مسلح ایران برای "موفقیت" و تثبیت صلاحیت خود به عنوان عامل انتقال دهنده قدرت به ملت و همچنین جلب اعتماد کشورهای خارجی (به ویژه همسایگان) بمنظور کاستن از تنش و مهار آسیب هایی که ممکن است برای کشور پیش آید، نیاز دارد که نقش خود را به طور آشکار و بدون تعازف اعلان نماید. ملت نیاز به امید دارد تا از بدل شدن شورش های جسته و گریخته موجود و رو به افزایش، به خیزش همگانی پیش گیری نماید. کشورهای خارجی نیز نیاز به تشخیص آشکار دگرگونی در ایران دارند تا بتوانند با سادگی سیاست های خود را با شرایط نوین تطبیق دهند. پس نیروهای مسلح با اعلان: احترام به حقوق تمامی ملت و تضمین آزادی های فردی و حرکت به سوی دمکراسی و زمان بندی آن، قادر خواهند بود "موفقیت" مورد نظر را بدست آورند. بدون تردید نیروهای مسلح درک می کنند که بدون همراهی با ملت، بخت پیروزی ندارند و همچنین می دانند که تاریخ ایران، برخلاف سابقه دو کشور همسایه ی ترکیه و پاکستان، حکومت کودتا را پذیرا نمی باشد.
----------------------------------------------
۱ - برخلاف گروه هائی مانند طالبان، القاعده و یا داعش که انگیزه آنان وفادری مذهبی (و در درجه پائین تر وفاداری قومی و زبانی) و تنها در سرزمینی های فاقد پدیده ملت، امکان رشد پیدا می کنند.
۲ - مذاکره معنا دار با نظام اسلامی بخاطر روشن نبودن هدف و وسیله امکان پذیر نبود. همزمان قدرت های خارجی با مشگل سخن گفتن با گروه دارای اعتبار، صلاحیت و قدرت از سوی نظام روبرو بودند. بنظر می رسد که ستاد نیروهای مسلح امروز به عنوان تنها مرجع صاحب هر سه شرط، شناخته می شود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: