افعانستان: روزنه امید؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[26 Aug 2017]
[ فرهاد یزدی]
– بیست و پنجم اوت 2017
اعلام سیاست نوین آمریکا در مورد افغانستان، که بنظر می رسد یگانه سخنرانی رئیس جمهور آمریکا باشد که از متن از پیش آماده شده به طور کامل پیروی کرد، بایستی مورد استقبال ایران قرار گیرد. خروج و یا کاهش نیروهای نظامی خارجی در افغانستان به معنای تضمین پیروزی گروه های تندروی اسلامی طالبان و داعش ، ادامه جنگ میان گروه ها و طایفه های متعدد و تکه و پاره شدن سرزمین و ترکتازی همچنان پاکستان، است. افزون بر هشت هزار نیروی آمریکائی (شاید دوبرابر آن مزدور) و دوازده هزار نیروی ناتو، باید انتظار افزایش سریع و مهم نیروی آمریکائی را در افغانستان داشته باشیم. انتظار می رود که سیاست برگزیده بر توان نیروهای افغانی و دولت مرکزی در نبرد بر علیه طالبان، القاعده و داعش بیافزآید. همزمان اخطار به پاکستان در مورد پناه دادن به طالبان (و شاید هم داعش؟) نشانه ی عزم جدی در مورد پایان طولانی ترین جنگ آمریکا باشد. امکان تعقیب طالبان در خاک پاکستان نیز افزایش یافته است. تقاضای همکاری از هندوستان در بازسازی افغانستان از دیگر نکات مهم بوده است.
تمامی این نکات، در راستای منافع ایران می باشد. با اینکه نشانه ای تا چه رسد تضمینی، برای پیروزی و همچنین جلوگیری از تجزیه سرزمینی آن واحد سیاسی هنوز در دست رس نیست، دستکم تلاشی است که با منافع ایران همسو می باشد. تغییر در مرزها که به نظر می رسد در منطقه و به ویژه در مرزهای باختری ایران اجتناب ناپذیر گردیده، از نظر ایران محکوم است. ایران با تمام توان باید از اجرای چنین طرح هائی به ویژه در سرزمین های همسایه جلوگیری نماید. در این تلاش عراق و عربستان جای ویژه خود را دارند و در باختر افغانستان. از این رو، تلاش در راه ثبات در آن سرزمین ها از اولویت های ایران باید باشد. همزمان پاکستان با پناه دادن، تجهیز و تربیت تندروها، عامل مهم بی ثباتی هم در افغانستان و هم در ایران می باشد. بر مبنای این طرح، اکنون ایران نیز در همگامی با آمریکا و هندوستان می تواند بر فشار خود بر پاکستان را افزایش دهد. این موضوع را باید از دید منافع ایران نگاه کرد که بسیار بالاتر از منافع رژیم می باشد. نظام اسلامی نباید این فرصت پیش آمده را با دادن شعار های کهنه شده، از دست دهد. به ویژه اگر توجه کنیم که متن سخنرانی ایراد شده وسیله ی تیم امنیت ملی آن کشور، متشکل از نظامیانی که همگی سابقه شرکت در جنگ عراق و افغانستان داشته اند تهیه شده است. با اینحال بر خلاف گرایش طبیعی رئیس جمهور آمریکا، حمله ای به ایران در آن سخنرانی انجام نگرفت. این غیبت نشانه ی تاثیر طراحان امنیت ملی آن کشور است که منافع ملی و نه کینه های شخصی، تعیین کننده مشی سیاسی – نظامی آنان است. البته همزمان با این تحولات، باید طبیعت رئیس جمهور آمریکا، دال بر ارائه ی نظرات گذرا و ضد و نقیض را در نظر گیریم. پس تا آنجا که ممکن است باید از فرصت پیش آمده که می تواند بسیار کوتاه باشد، استقبال نمود. باید توجه کرد که منافع مشترک میان ایران و غرب در افغانستان فراوان هستند: الف - هردو کشور مایل به حفظ حکومت مرکزی در برابر گروه های تندرو، تا زمانی که امنیت افغانستان تضمین نشده است، می باشند، ب- در این راستا حضور نیروهای غرب مورد نیاز است و باید از آن پشتیبانی بعمل آید نه کارشکنی پ – غرب و ایران خواهان خروج نیروهای غربی از افغانستان در زمان مناسب هرچه زودتر می باشند. ت - همکاری مشترک بر علیه اقدامات مخرب پاکستان در افغانستان که در نهایت بر ایران نیز اثر خواهد گذارد.
شرکت هندوستان در نوسازی افغانستان و به طور کلی افزایش نفوذ آن کشور در آن سرزمین باید مورد استقبال ایران باشد. هندوستان متحد طبیعی ایران است. سرزمینی بسیار پرجمعیت با اقتصادی پویا و همزمان با نیروی نظامی و قدرت هسته ای بالاتر از پاکستان. همه ی این نکات می تواند امنیت ملی ایران را تقویت کند. ایران از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی می تواند با هندوستان روابط نزدیک برقرار کند. متحد استراتژیکی که برخورد منافع فوری با ایران ندارد. همزمان چین و هندوستان دشمنانی که چند جنگ را بایکدیگر تجربه کرده اند، براثر منافع اقتصادی و پختگی سیاسی هرروزه، با یکدیگر نزدیک می شوند. روابط اقتصادی چین با هندوستان، بسیار بزرگ تر و زنده تر از روابط آن کشور با پاکستان است. با نگاهی به آینده، گسترش روابط اقتصادی میان آن دو امکان بیش تر دارد تا با پاکستان. این دو قدرت چاره ای ندارند که از نظر سیاسی نیز به بهبود روابط بپردازند. هر دو کشور متحدان طبیعی ایران هستند که از توان بالفعل آنان تا کنون استفاده موثر نشده است. هردو سرزمین نیاز به منابع سوخت بیش تر دارند که ایران (به ویژه در مورد هندوستان) می تواند نقش نخست را بازی کند. هردو کشور تلاش می کنند که از وابستگی خود به شرکت های نفتی غربی تا اندازه ممکن، بکاهند. هندوستان نخستین کشور بزرگ می باشد که استفاده از موتور احتراقی را بخاطر حفظ محیط زیست ممنوع خواهد کرد. خودرو های آن بسیار زودتر از کشورهای غربی تا سال 2030 تمامی با باتری کار خواهند کرد. ایران با منابع بزرگ گاز، قادر است بازار درآزمدت و دوستانه ای در نزدیکی خود، تثبیت کند. سرمایه گذاری و دسترسی به تکنولوژی هندوستان و چین امکان پذیرتر است تا منابع غربی. هر چند در مواقعی تکنولوژی آنان پائین تر، اما در عوض ارزانتر هستند.
چین با وجودی که سال ها به ویژه در دوران جنگ سرد در رقابت با روسیه، روابط نزدیکی با پاکستان برقرار کرده است، در مورد افغانستان بسیار بیش تر متمایل به هندوستان است تا پاکستان. شرایط سیاسی برای همکاری میان ایران، چین، هندوستان، روسیه و غرب برای حل بحران افغانستان و متوقف کردن نفوذ پاکستان در حال فراهم شدن است. ایران دارای این موقعیت است که از شرایط پیش آمده در راه منافع ملی استفاده کند. اما نظام اسلامی باید توجه داشته باشد که اگر خواستار کاستن دشمنی در روابط خود با آمریکاست، این دلیل نمی شود که دخالت های خود را در دیگر مناطق افزایش دهد. افغانستان می تواند به عنوان پایگاهی برای ایران برای (1) کاستن از تشنج با آمریکا، (2) ایجاد رابطه نزدیک تر و همکاری رسمی با هند، چین، روسیه و غرب در هدف های مشترک و (3) مقابله با نفوذ مخرب پاکستان در مرزهای خاوری ایران و مقابله با حرکت های تجزیه طلبانه، بدل گردد.
نیروهای مسلح ایران که سنگینی بار امنیت کشور بیش از هر نهاد دیگر، بر دوش آنان می باشد، باید بتوانند فرصت پیش آمده را درک و از آن در راستای منافع ملی، استفاده کنند. با درگیری که انتظار می رود تا سال ها در مرزهای باختری ایران ادامه یابد و مقصر آن تا اندازه زیاد خود رژیم است، آرامش نسبی در مرزهای خاوری باید امری میمون باشد، به ویژه برای نیروهای مسلح. مسایل بوجود آمده در منطقه عربی، یمن و خلیج فارس نه تنها بسیار پیچیده، درازمدت و با خطر شرکت ایران در جنگ همراه می باشند، بلکه بسیار بالاتر از توان بالفعل و بالقوه ایران است. هر چقدر هم سیاست خارجی کشور منطقی و در راه کسب متحد باشد، بخاطر پیچیدگی طبیعت مسئله، منابع انسانی، مالی و نظامی ایران در این مناطق تا سال ها بهدر خواهند رفت. هرچقدر ایران از دیگر مرزهای خود آسوده خاطر گردد، با سادگی بیش تر می تواند تمرکز (ونه دخالت) خود را به سوی کانون بحران در باختر، هدایت کند. شاید افغانستان بتواند شرایط روانی مورد نیاز برای همکاری و همرائی میان ایران و غرب را دستکم در مواردی که مورد اشتراک هردو طرف می باشند را فراهم کند.
چنانچه در مقاله پیشین "بازیگر جدید در سیاست خارجی ایران" مورد بحث قرار گرفت، ستاد کل نیرو های مسلح بنظر می رسد که مسئولیت عملی تعیین استراتژی ایران در منطقه و در رابطه با غرب را بعهده گرفته است. با تعیین سرلشگر ارتش به جانشینی رئیس ستاد بجای سرتیپ ارتش، وزنه ی ستاد همچنان افزایش یافته در حالی که همزمان نفوذ ارتش نیز در سیاست ایران به طور رسمی مورد اذعان قرار گرفته است. با توجه به سخنان فرماند نیروی قدس، شناخته شده ترین (و شاید هم خوشنام ترین) امیر سپاه، که با حمله به پایگاه آخوندی رهبر نظام و خط کشی و جدائی هائی که رژیم اسلامی بوجود آورده، می توان امیدوار بود که زیر فشار ملت، تلاش جدیدی از داخل کشور در راستای منافع ایران در حال شکل گیریست. شاید بتوان امیدوار بود که همراه با نوسازی و تصفیه ای که در سازمان نیروهای مسلح در مدت کوتاه انجام گرفته، درک بیش تری از ژرفای مسایلی که ایران درگیر آن است بدست آمده باشد. این درک می تواند منجر به بهره برداری از موقعیت جدید در افغانستان گردد که امکان همکاری با دیگر رقبا در آینده را افزایش می دهد.
================================
۱ - به احتمال زیاد با در گیری مسلحانه میان یکدیگر.
۲ - تجربه پیشین در همکاری با دولت جرج بوش در حمله به افغانستان بر اثر خود بزرگ بینی بوش به ناکامی انجامید. با در نظر گرفتن طرح کنونی، بنظر می رسد که از وقایع تلخ پیشین، آمریکا تجربه مورد نیاز را کسب کرده است که همکاری با ایران در افغانستان برای رسیدن به هدف های مورد نظر مورد نیاز است.
۳ - هندوستان با قدرت بزرگ اقتصادی، نظامی و جمعیتی، در مقایسه در سیاست جهانی نقش کوچک تری را بازی کرده است. می توان انتظار داشت که چنین وضعیتی دچار دگرگونی شود و ما شاهد نقش مهم تری برای هندوستان در سیاست جهانی باشیم.
۴ - با توجه به نفوذ بالای سازمان اطلاعاتی پاکستان در تعیین سیاست های کلان در آن کشور، باید توجه شود که کاستن از تمرکز پاکستان بر افغانستان، سبب افزایش تمرکز آن کشور بر ایران نگردد.
۵ - بسیاری از بی ثباتی در منطقه به طور مستقیم براثر اقدامات نظام اسلامی می باشد.
۶ - با توجه به تحریم فرمانده سپاه و فرمانده نیروی قدس، سفر رسمی آن دو به خارج عملی نبود. ستاد کل نیروهای مسلح با توجه به این نیاز و همزمان نیاز جلب دوستی و اعتماد ارتش، تجدید سازمان یافته است، که منطقی می باشد.
۷ - جانشین رئیس کنونی ستاد، برخلاف جانشین پیشین، هم درجه ی سرلشگرهای سپاه می باشد و نه از آنان پائین تر.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: