بازیگر جدید سیاست خارجی ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[19 Aug 2017]
[ فرهاد یزدی ]
- نوزدهم اوت 2017
یکی از مهم ترین مولفه دیپلماسی هر کشور، اتکا برتوان بازدارنده از حمله و نیروهای مسلح می باشد. هرچه دمکراسی در کشور استوارتر باشد، بهمان اندازه نیز نیروهای مسلح غیر سیاسی و مهار آن در اختیار غیر نظامیان در می باشد. به طور منطقی، نیروهای مسلح در خدمت دیپلماسی و زیر فرمان آنان قرار دارند.
این ترتیب طبیعی نهادهای کشورهای منطقی را، با خبر سفر رئیس ستاد نیروهای مسلح ایران به ترکیه مقایسه کنید. با اینکه رئیس ستاد در سلسله مراتب نظامی، بالاترین مقام اجرائی نیروهای مسلح است، اما در نظام اسلامی، تاکنون فرمانده سپاه از توان تاثیر گذاری بسیار بالاتری هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی برخوردار بوده است. با انتخاب باقری از فرماندهان عالیرتبه سپاه به ریاست ستاد، بنظر می رسد که ما شاهد تغییرات بزرگی نه تنها در نیروهای مسلح بلکه در ساختار دیپلماسی ایران هستیم. در سفر وی به ترکیه، افزون بر مذاکره با ریاست ستاد ارتش، ملاقات با اردوغان رئیس جمهور و وزیر دفاع نیز گنجانده شده است. اردوغان که اکنون بیش از هر زمان دیگر، قدرت را دستکم به صورت رسمی در اختیار دارد، نیازی به مذاکره با رئیس ستاد نظام اسلامی ندارد. تنها دلیلی که می تواند ملاقات میان آن دو را توجیه کند، افزایش نفوذ رسمی سپاه در داخل و به ویژه در سیاست خارجی می باشد. وزارت خارجه، و یا رئیس جمهور و یا حتا "رهبر" نظام نمی باشند که در حال حاضر هدایت سیاست خارجی ایران را در دست دارند. این نیروهای مسلح ایران هستند که چنین مهمی را بر عهده گرفته اند. جایگزینی قدرت در سیاست خارجی ایران، به رئیس جمهور ترکیه نیز از مجامع رسمی انتقال داده شده که او آماده نشست با رئیس ستاد شده است. فرمانده سپاه و یا نیروی قدس، هریک به تنهائی معرف سپاه پاسداران و نه تمامی نیروهای مسلح می باشند. فرمانده ستاد که بر ارتش نیز فرماندهی عملیاتی دارد، فرمانده اجرائی کل نیروهای مسلح شده است. همزمان با انتخاب امیری از ارتش برای وزارت دفاع، سپاه گامی بزرگ برای نزدیک شدن به ارتش و بهبود روابط سرد میان آنان، برداشته است.
از سال ها پیش سیاست خارجی ایران به ویژه در منطقه عربی، بیش از آنکه وسیله ی وزارت خارجه رهبری شود وسیله ی رهبر نظام و بازوی اجرائی آن یعنی نیروی قدس با اجازه دخالت نظامی در کشورهای دیگر، هدایت می شد. مسئولان وزارت خارجه و افراد مسئول در مورد بخش عربی، بایستی از معتمدان این نیرو می بودند. هدف های مورد نظر نه تنها در راستای منافع کشور نمی گنجیدند بلکه به مراتب بالاتر از توان سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران بودند. بدین سان ایران را درگیر سیاست داخلی بسیاری از سرزمین های عربی فاقد پدیده ملت کرد که پیچیده بودند. نتیجه آن هدر رفتن منابع انسانی و مالی، همراه با ایجاد خط کشی های ماندگار بر پایه ی قوم، زبان و مذهب نمود که تا سال ها در آینده ایران را درگیر خواهد کرد. این وضعیت خطرناک همزمان و همراه با اعمال تروریستی در سراسر گیتی و دشمنی شدید با بالاترین قدرت نظامی جهان یعنی آمریکا ، کشور را با تهدید جنگ فاجعه آمیز در تمام این دوران روبرو کرد. سرنوشت ایران و آینده آن، به دست فراموشی سپرده شد. فساد فراگیر و نهادینه شده همراه با عوام فریبی و رواج دروغ، کشور را با خطر ازهمپاشی از داخل بخاطر مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که زائیده خود رژیم می باشد، روبرو کرده است. در سیاست خارجی، شکست های پی درپی اما قابل پیش بینی که براثر عدم توازن ژرف میان هدف و وسیله مجبور به شکل گیری بودند، رژیم را مجبور به ارزیابی دوباره هم در هدف و هم در بازیگران نموده است. بر اثر بدتر شدن شرایط زندگی برای انبوه جمعیت در ایران، نظام هر روزه برای زنده ماندن مجبور به تکیه بیش تر بر نیروهای اطلاعاتی و سپاه شده است. بازده چنین وابستگی، رسیدن سپاه به بالاترین نفوذ سیاسی در میان نهادهای نظام گردید. سفر اخیر رئیس ستاد، هم هدف ها و هم بازیگران تازه وارد را تا مقداری روشن کرد. هدف تلاش های کنونی، کاستن از تنش با جهان و به ویژه با همسایگان از راه دادن امتیاز و بازیگر آن ستاد نیروهای مسلح و نه نیروی قدس است.
البته باید توجه داشت که تلاش در راه نزدیک شدن به غرب و آمریکا، از سال ها پیش زیر نظر مستقیم "رهبر" نظام و تائید و تاکید سپاه، آغاز شده بود. رهبر نظام که در تمام دوران در نقش ضد آمریکا ظاهر شده بود، نمی توانست به ناگه چهره خود را دگرگون کند. در اتحاد با روحانی و وزرات خارجه اش، قرار داد مورد نیاز و ننگین برجام که تا سال ها، استقلال عمل ایران را در زمینه نظامی محدود می کند، به سرانجام رسید. هزینه ویا دشت آورد قرارداد برعهده روحانی و وزارت خارجه اش قرار گرفت در حالی که رهبر نظام قبای مخالفت برتن و ژست دور بودن از قضایا را همچنان حفظ کرده بود. چون تاکید زیادی بر معجزه اقتصادی پس از برجام انجام شده بود، نا امیدی ملت از نبود توسعه اقتصادی و مالی شدت بیش تر بخود گرفته است و سبب بی اعتقادی به توان حکومت شده است. انتخابات دوره اخیر ریاست جمهوری به داستان قدیمی وجود مارهائی در جهنم که مردگان از ترس آنان به اژدها پناه می برند، بی شباهت نیست. این اژدها ها، اقبال مردم به آنان را ناشی از محبوبیت خود می دانند و نه ترس از گذیدار بدتر. البته رئیس جمهور می توانست با جبهه گیری در برابر رهبر و سیاست های کنونی نظام، بخشی از رای های ناشی از ترس را به رای ناشی از محبوبیت بدل کند که براثر خود فروختگی به نظام، امکان آن در حال از میان رفتن است.
خلاء قدرت که می توانست با اتحاد رئیس جمهور و سپاه ( خود سپاه در اتحاد با ارتش) با حرکت در راستای خواست های ملت، بسرعت و با کارآئی پر شود، با برگزیدن هیئت وزیران کنونی بر باد رفت. از سوی دیگر بنظر می رسد که سپاه بدون نیاز به رئیس جمهور و به طور اولی "رهبر" در حال قبضه کردن تمامی قدرت به وسیله ی خود می باشد. حال بکدام سوی حرکت می کند و آیا تلاش خواهد کرد که سیمای کریه و بدنام خود را با حرکت به سوی ملت، تا اندازه ای ترمیم کند هنوز دانسته نیست. همچنین هنوز دانسته نیست که رابطه آن نهاد با تنهاد نهاد دارای مشروعیت در نظام اسلامی، یعنی ارتش که با گام های کوچک برداشته شده، چگونه خواهد بود.
نخستین گام سپاه در راه دست گیری قدرت گسترده، اصلاح ساختار نیروهای مسلح مانند هر نیروی نظامی منطقی، یعنی گزینش رئیس ستاد نیروهای مسلح به عنوان بالاترین مقام نظامی می باشد. پس از آن حرکت، تلاش در راه کاستن از درگیری های فرساینده و بی نتیجه در منطقه است. در این راستا تلاش در راه نزدیک شدن با عربستان برای کاهش خطر جنگ بسیار مورد نیاز است. این تلاش بدون دادن اطمینان به عربستان در کاهش از تحریکات امنیتی در داخل آن سرزمین، غیر ممکن می باشد. امتیاز به آن رژیم در مورد سوریه و تقسیم بندی پس از پایان جنگ برعلیه داعش هم در سوریه و هم در عراق، گام بعدی است. گام نهائی کمک به عربستان سعودی برای خروج از بن بست یمن است که نقش نظام اسلامی می تواند بسیار تاثیر گذار باشد. عربستان سعودی با اتحاد با ترکیه موقعیت بالاتری در مسایل منطقه به دست آورده است. همزمان عربستان سعودی اعتمادی به نظام اسلامی و بازوی عملی آن نیروی قدس ندارد. سفر رئیس ستاد را باید در راستای حل مسایل منطقه میان رقبای محلی یعنی ایران، عربستان و ترکیه ارزیابی کرد و نه تنها در چارچوب مسایل دو طرفه ایران و ترکیه. به سخن دیگر رئیس ستاد نیروهای مسلح از سوی ایران و نظام بایستی بتواند افزون بر مطالب دیگر، موضع صریح نظام را در رابطه با امنیت و منافع عربستان بیان کرده و تعهدات قابل اطمینان واعمال (به ویژه با کاسته شدن از نفوذ نظام در منطقه) و فرآیند اجرای آن را تعهد کرده باشد.
بدون تردید مسایل مشترک ایران و ترکیه آن مقدار مهم است که چنین سفری را به تنهائی توجیه کند. در این رابطه، باید وضعیت اقلیم کردستان و همه پرسی اعلان شده (با پشتیبانی نهائی آمریکا و اسرائیل) همراه با واکنش مناسب هماهنگ شده میان دو کشور و موقعیت عراق و سوریه هم در زمان حال و هم در آینده، را نام برد که مورد بحث قرار خواهند گرفت. تجزیه عراق و سوریه که امکان آن بسیار بالاتر از ادامه به صورت کشور متحد می باشد و مشخصات مرزی و ترتیبات امنیتی و جمعیتی همراه با منابع تامین مالی آن و سرنوشت نیروهای ترکی در مناطق اشغالی هم در عراق و هم در سوریه و به احتمال سرنوشت حزب الله، بسیار بزرگ تر از شرح وضایف رئیس ستاد می باشد. حال اگر بر مسایل مستقیم مشترک میان دو کشور، دیگر بازیکنان یعنی عربستان، مصر، اسرائیل، روسیه و آمریکا را نیز وارد کنیم، یعنی حساسیات هائی که برای مذاکره معنا دار دو جانبه نمی تواند در نظر گرفته نشود، آن هنگام به گستردگی و اهمیت این سفر پی خواهیم برد. رئیس ستاد در واقع هم در نقش رهبر هم رئیس جمهور و هم وزارت خارجه نظام یکجا، استراتژی درازمدت ایران در مقابله با مسایل روز را ارایه کرده است. سلطه کامل نیروهای مسلح بر استراتژی و دیپلماسی کشور، بنظر می رسد که کامل شده است.
***
سفر رئیس ستاد نیروهای مسلح ایران، گام مهم درراه در دست گرفتن سیاستگزاری خارجی وسیله ی نظامیان را آشکار کرد. این امر بدون کاهش شدید موقعیت رهبر در جنگ قدرت نمی توانست انجام گیرد. وضعیت داخلی هر روزه اشاره بر ادامه این روند می کند که ما را مجبور می کند کاهش نفوذ رهبر را به سود افزایش نفوذ نیروهای مسلح برآورد کنیم، آنهم در حالی که تمامی رژیم در حال از هم پاشی می باشد. به عنوان نمونه، اقدام اخیر کروبی به اعتصاب غذا نشان داد که تا چه اندازه نظام متزلزل است. تنها در چند ساعت پس از اعلان اعتصاب غذا شخص سالخورده ای که مدت ها از پهنه ی سیاست ایران بدور بوده است، یک وزیر و یک معاون وزیر به نزد او شتافته و تعهدات مورد درخواست او را به وی ابلاغ کردند. تزلزل یک رژیم را نمی توان گویاتر از این بازتاب داد. اکنون نظام (که در این مورد مانند بسیاری از موارد دیگر) در وجود رهبر خلاصه شده است، مجبور خواهد شد که در برابر فشارهای آینده نیز دست به عقب نشینی زند که نتیجه آن کاسته شدن هر روزی از موقعیت رهبر خواهد بود. اگر روزی دستکم سپاه پاسداران در برابر حمله مستقیم به رهبر واکنش تند نشان می داد، امروز به احتمال در راستای افزایش نفوذ خود، بی تفاوت باقی خواهد ماند. رهبر نظام از نظر سیاسی اگر تاکنون از بازی به طور کامل خارج نشده است، دستکم در حال خروج نهائیست. رئیس جمهور که در هنگام و پس از انتخابات، موقعیت استواری پیدا کرده بود، با عدم استفاده از زمان، موقعیت بالای خود را از دست داد. بنظر می رسد وی به عنوان بازوی اجرائی نیروهای مسلح با مسئولیت و اختیار کم تر حتا در مقایسه با دوره نخست، عمل نماید.
///////////////////////////////////////
۱ - این قرارداد می توانست در سال های پیش تر با شرایط مقبول تر دستینه شود که براثر لجبازی رهبر، هر روز شرایط آن سخت تر گردید. در حالی که برای ایران چاره ای بجز تن دادن به این قرارداد که تا سال ها امنیت ایران را بخطر می اندازد، این قرارداد و به احتمال زیاد بسیاری از تفاهم نامه های ایران برانداز بدست آمده که از نظر ملت پنهان مانده است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: