راه ملت
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[04 Aug 2017]
[ فرهاد یزدی]
سوم اوت 2017
مراسم نمایشی "تنفیذ" ریاست جمهوری بدون اینکه چشم انداز آینده ایران را دستکم از نظر سیاست داخلی روشن کند، انجام گردید. به احتمال همین وضعیت در مراسم تحلیف رئیس جمهور در مجلس اجرا خواهد شد. هیئت وزیران او هرجور برگزیده شده باشند، اگر انتظار داشته باشیم که امکان داشته باشد که کشور براین پایه و رویه بتواند دستکم بخشی از مسایل خود را حل کند، انتظاریست بیهوده. بدون تحولی پایه ای، بالاترین دست آورد نظام اسلامی می تواند (1) در سیاست خارجی مانع از درگیری ایران در جنگی فاجعه آمیز و ناخواسته شود و (2) در سیاست داخلی فشارهای سیاسی و اجتماعی بیش از این افزایش نیابد. امید بهبود در روابط خارجی و برقراری ثبات نسبی را نباید داشت. دادن امتیاز به رقبای خارجی برای کاستن از فشار آنان همچنان دنبال خواهد شد. همچنین در داخل نمی توان انتظار داشت که وضعیت اقتصادی، مباره با فساد، تحول در قوه قضائیه و ... بهبود محسوس مشاهده شود.
***
چنانچه در مقاله پیشین (اتحاد برای جنگ) مطرح شد، خطر جنگ خارجی و به ویژه با ابر قدرت آمریکا با ویا بدون واسطه، ایران را تهدید می کند. دفع خطر تنها به اقدامات ایران محدود نمی گردد و مقداری به بازیگران خارجی بستگی دارد. هرچه مسایل داخلی ترامپ پیچیده تر و در نتیجه آن اقتدار داخلی او رو به کاهش می گذارد، برای انحراف افکار عمومی هم که شده، خطر درگیری با ایران افزایش می یابد. در گیری با کره شمالی با داشتن جنگ افزار هسته ای و حمایت دو قدرت هسته ای دیگر، چین و روسیه، برای آمریکا و متحدانش بسیار پر هزینه می باشد. هدف ساده تر ایران است که بدون متحد جدی در جهان است. به سخن دیگر قدرتی در جهان وجود ندارد که منافع حیاتی آن با ادامه نظام اسلامی گره خورده باشد. همزمان در تمام مناطق خاورمیانه که آمریکا در آن گیر افتاده است، دخالت ایران را می بیند. برای نجات نظام و پرهیز از درگیری خارجی، رژیم آمادگی دادن امتیاز به رقبای خارجی از عربستان + متحدین گرفته تا آمریکا، غرب، روسیه و حتا چین را دارا می باشد. کافی است نگاهی بر برجام، هر چند که برای ایران لازم بود، و امتیازات داده شده بیاندازیم. پاره ای از این قدرت ها با استفاده از ضعف نظام اسلامی خواستار امتیاز گرفتن بیش تر می باشند تا جنگ. حمایت اروپا، روسیه و چین از رئیس جمهور، با اعزام مقامات بلند پایه به مراسم سوگند نشان داده شده است. اما سابقه ی منحوس نظام اسلامی، نمی تواند برای هیچ قدرت و کشوری، ضمانت کافی را همراه بی آورد. همه می دانند با اندک تغییری در موقعیت کشور و منطقه، نظام اسلامی آمادگی زیرپا نهادن تمامی تعهدات خود را دارد.
تنها یک تحول داخلی می تواند برای جهان کافی باشد تا خطر جنگ کاهش یافته و حرکت به سوی ثبات آغاز گردد: دگرگونی اساسی در داخل نظام به صورت کنار گذاردن "رهبر" نظام از صحنه ی سیاسی ایران به نشانه نخستین گام در راه برقراری اراده ملی. برای ارزیابی چنین امکانی، چند واقعیت حاکم بر ایران را باید در نظر داشته باشیم: (1) نظام اسلامی به شدت مورد نفرت ملت می باشد. همزمان چون این نظام مرده است، قادر به حل مسایل ایران از سیاست داخلی گرفته تا رابطه با قدرت های خارجی تا حل اقتصاد کشور، نیست. اما هنوز قادر است که فاجعه نهائی یعنی جنگ با قدرت های خارجی را بیافریند. (2) گرانیگاه قدرت داخلی دچار تحولی اساسی شده است به این معنا که قدرت "رهبر" هر روزه خنثی شده و در عوض قدرت ملت (هم نسبی وهم قدر مطلق) همراه با قدرت (تنها نسبی) سپاه و رئیس جمهور افزایش یافته است. (3) با وجودی که سپاه پاسداران منفور ملت است، برای گذر فوری و مسالمت آمیز از این برهه، نمی توان آنان را از معادله حذف کرد. در رابطه با ملت، سپاه بردو کمبود تعیین کننده خود آگاه است: عدم محبوبیت و عدم توانائی در رویاروئی. پاکسازی نسبی در داخل سپاه برای جبران نقیصه نخست آغاز گردیده که به احتمال در آینده نزدیک شتاب بیش تر بخود خواهد گرفت. همزمان بخاطر ترس از همپاشی از داخل و چون قادر به رویاروئی با ملت نیست، آن نهاد تلاش کرده که با وارد کردن فاکتور ملت در سخنان خود، با این پدیده جا افتاده در فرهنگ ایران، نزدیک تر شود. (4) ارتش تنها نهاد دارای مشروعیت در نظام اسلامی، با وجودی که در صحنه سیاسی ایران هیاهو بپا نمی کند، آگاه است که با افزایش بحران داخلی و خارجی، تمامی رقبا در داخل مجبور به جلب نظر آن نهاد می باشند. تحولات سی و هشت سال گذشته، انگیزه کانونی نهادی بنام ارتش که همراهی و پاسداری از ملت و مرزهای کشور باشد، را هرچه بیش تر استوارتر کرده است. (5) نهاد ریاست جمهوری از بطن این نظام رشد کرده و از این رو در تمام جنایت و خیانت های رژیم، شریک می باشد. با این وجود، در این برهه که آزادی برقراری اراده ملی هنوز بدست نیامده و در نبود گذیدار مقبول دیگر، برای گذر صلح آمیز به نظامی منطقی و قانونی تر، مجبوریم که این نهاد را نیز در معادله وارد کنیم. با وجود تمامی فسادی که بدور آنان پیچیده، شاید این نهاد بیش از هر نهاد موثر دیگر در سیاست ایران، آگاه به شکست های گذشته و نیاز به ایجاد و اجرای سیاست های جدید می باشد. (6) تحول اجتماعی سی و هشت سال گذشته بر بستر فرهنگ ایران، این کشور را آماده پزیرش بی چون و چرای استواری اراده ملی بر سیاست نموده است. ملتی پرتوان و آموزش دیده که اینبار به طور دقیق آگاه است که چه می خواهد و همزمان در صورت نرسیدن به خواست های اساسی، آمادگی خیزش عمومی در جامعه فراهم گشته است. ملت مدت هاست به این نتیجه رسیده که حکومت آخوندی به آخر خط رسیده است و اکنون وظیفه همگان از ملت گرفته تا دیگر پایگاه های قدرت است که این نتیجه گیری را در عمل به اجرا در آورند تا بتوانند از درگیری های خونین پیش گیری نمایند.
امکان دگردیسی در سیاست ایران بیش از این که برآورد می گردد، فوری و شدنی است.
پس راه روشن است: یا گردش فوری در کانون سیاست گذاری کشور با حذف نهاد "رهبری" همراه با اعلان انتخابات آزاد در زمان قابل قبول (6 تا 12 ماه) و تصفیه آدمکشان و فاسدین در سیاست داخلی. در سیاست خارجی، گردش 180 درجه در سیاست های ایران ویران کن در رابطه با منطقه و جهان. در غیر این صورت، آمادگی پزیرش شورش و قیام عمومی در داخل و امکان بالای جنگ خارجی را باید داشته باشیم. از یاد نباید برد که بسیاری از قدرت های منطقه و جهان، در انتظار فرصت برای از همپاشی سرزمینی ایران هستند. زیرا ایران با مرزهای کنونی به خودی خود تضمینی است که روزی قدرت بالقوه آن به بالفعل بدل گردد که در راستای منافع آنان نباشد. فرصت تجزیه سرزمینی در اختیار آنان تنها در صورت جنگ و حمله ی خارجی امکان پذیر خواهد بود. نظام اسلامی در جهان به اندازه ای منفور است، که جنگ بر علیه ایران، با مخالفت تند افکار عمومی جهانی روبرو نخواهد شد.
در برابر افزایش خطر جنگ، نظام اسلامی چه می تواند بکند؟ بدون تردید هر ملت زنده در برابر تهدید خارجی، به تقویت توان پدافندی برای دفاع و آفندی خود برای به عنوان عامل بازدارنده از حمله، دست می زند. مهم ترین عامل برنامه ی توانمندی و گسترش نیروهای جنگنده، بر همراهی ملت (با خون و با زر) با حکومت (عامل اجرائی) استوار می باشد. شوربختانه، نظام اسلامی راهی برای همراهی ملت باقی نگذاشته است. ساختار کنونی قدرت در ایران، توهین به ملت است و کم ترین انگیزه همراهی را بوجود می آورد. بازهم بدون تردید در هنگام روبروئی با تجاوز خارجی، ملت ایران به خودی خود تجهیز خواهد شد. اما انتظار همدلی و همراهی، انتظاریست بیهوده. به ویژه که ملت براین باور است که عامل ایجاد جنگ ناخواسته آینده تا مقدار زیاد خود رژیم اسلامیست. در بازدید فرماندهان سپاه و رئیس جمهور با "فرمانده کل قوا" در مشهد، سنگر هواداران رهبر، افزون بر زورگیری برای تعیین هیئت دولت، بایستی خطر فوری جنگ (و نیاز به امداد غیبی) نیز مورد بحث قرار گرفته باشد. از سوی دیگر قدرت نیروهای مسلح نظام اسلامی به عنوان عامل بازدارندگی، در این محاسبه، زیاد موثر نیست. هر جنگی برپایه ی هزینه و منافع احتمالی محاسبه می گردد. خسارات وارده احتمالی (هزینه) در برابر دست آورد احتمالی، بخاطر افزایش پسیفیسم در محاسبات امروز جهان هر روز کوچک تر می گردد. ضربه نخوردن، امروز در مقایسه، از ضربه زدن به رقیب، اهمیت بسیار بیش تر یافته است. جنگ بر علیه نظام اسلامی با واسطه هریک از همسایگان، با شرکت آمریکا با نیروی بسیار برتر مخرب، با وجودی که برای آن قدرت پر هزینه خواهد بود، در مقایسه برای ایرن فاجعه بوجود خواهد آورد. این امر می تواند برای تجاوزگر اغوا کننده باشد. به ویژه در این هنگام که بسیاری از کنش و واکنش های آمریکا و رئیس جمهور آن، با وجودی که از نظام اسلامی دقیق تر است، بر مبنای محاسبه همه جانبه چه برای کوتاه مدت و هم در درازمدت، انجام نمی گیرد. چون نیروی نظامی و اقتصاد آمریکا در مقایسه بزرگ هستند، حتا تمامی درگیری های نظامی بدون پیروزی قاطع پس از جنگ دوم جهانی، با سادگی و سرعت بسیار بیش تر، در آن کشور ترمیم شده تا نیروی مقابل: کره شمالی، ویتنام، لائوس، کامبوج، افغانستان و عراق نمونه های پیش رو هستند. ترمیم خسارات احتمالی جنگ بر علیه ایران، بر عهده دست کم دونسل آینده ایران خواهد افتاد و آنهم به شرطی که نقشه تجزیه ی ایران عملی نگردد که در آن صورت غیر قابل جبران خواهد بود.
ناهنگامی ژرف میان رشد اجتماعی ایران و نوع حکومت آن که متعلق به پریروز تاریخ است نمی تواند به درازا کشد و مجبور است که یا با زور و یا با نوعی تفاهم و مصالحه در داخل به پایان رسد. حل مساله در دستان ملت ایران است که باید با همراهی نیروهای مسلح انجام گیرد تا خطر و امکان خون ریزی به پائین ترین حد خود رسد. در نظام اسلامی مکانیسم حل مسایل اساسی وجود ندارد و از این رو هرنوع تظاهر اعتراض امیز، قابلیت بدل شدن به بلوا و آشوب را دارد. نگاهی به سرزمین همسایه، یعنی پاکستان قبیله ای، بدون داشتن عامل همبستگی ملی، می افکنیم: نخستین بار نیست که واحد سیاسی پاکستان، ، با سطح درآمد سرانه پائین، توانسته در پناه احترام نسبی به قانون، نخست وزیر پرقدرت را به جرم قانون شکنی (درستی و نادرستی قانون مورد بحث نیست) برکنار کند و در تمام موارد نیز، نخست وزیر از حکم دادگاه اطاعت کرده است. این وضعیت را با "قوه قضائیه" نظام اسلامی مقایسه کنید که با وجود کشتار هزاران نفر، هنوز نمی تواند قانونی را که خود وضع کرده، اجرا کند. حال که چنین مکانیسمی در نظام اسلامی وجود ندارد و یا قابل اجرا نیست، پیوستن نیروهای مسلح به ملت می تواند هم از فاجعه داخلی (بدل شدن ایران به ونزوئلای دیگر) و هم از فاجعه جنگ با نیروهای خارجی و احتمال بالای تجزیه ی سرزمینی پیش گیری نماید. همین وضعیت در رابطه ایران با جهان خارج وجود دارد. ماجراجوئی و زیاده خواهی رژیم که برخلاف فرهنگ صلح جوی ایران است، در صورت ادامه، دیر یا زود این کشور را به پای جنگ خواهد کشید. راه حل داده شده در بالا که همزمان تضمینی بر شکوفائی ایران در آینده خواهد بود، براندازی نظام اسلامی است که پیش از این که خیلی دیر شود، هرچه زودتر بدست ایرانی انجام گیرد.
//////////////////////////////
۱ - البته جنگ بر علیه ایران مجبور نیست که پیاده نظام را نیز در بر گیرد. بمباران مراکز مهم ارتباطی و جنگی، برای از میان بردن قدرت مرکزی و ایجاد شرایط تجزیه کافی خواهد بود.
۲ - از این رو، دست یابی به جنگ افزار کشتار جمعی، به الویت جهانی بدل شده است. نظام اسلامی اگر بر دست یابی به جنگ افزار هسته ای پای می فشرد، جنگ گرم و یا سایبری خیلی پیش تر ها انجام می شد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: