امنیت در عصر هسته ای - بخش سوم - ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[03 May 2017]
[ فرهاد یزدی]
– سوم ماه مه 2017
پیدایش نظام اسلامی در کوران جنگ سرد، سرآغاز سراشیب امنیت ملی ایران بود. امنیت ملی ایران بر دوپایه ی بسیار قوی داخلی اقتصاد و ارتش بسیار استوار بنظر می رسید. باوجودی که همبستگی ملی می توانست در سایه وجود دمکراسی در کشور، به سطح بالاتری ارتقا یابد، در این مورد هم ایران یک سرو گردن بالاتر از همسایگان و رقبا ایستاده بود. واحدهای سیاسی عربی منطقه، فاقد پدیده ملت بودند. این امر پاکستان و جمهوری های شوروی در همسایگی ایران را نیز در بر می گرفت. در سیاست خارجی، ایران توانسته بود که نقش خود را بعنوان حافظ راه های آبی کشتیرانی آزاد در خلیج فارس تثبیت نماید، امری که با تحقیر از آن به عنوان ژاندارمی خلیج فارس نام برده می شد. تمامی واحدهای سیاسی در این حوزه و از آن میان صدام حسین دشمن ایران، تضمین صدور آزاد نفت، یعنی عامل زنده ماندن را داشتند. اسرائیل نیز بخش بزرگی از نیازهای نفتی خود را از ایران تامین می کرد. افزون برآن، در دنباله نقش ایران بعنوان عامل ثبات در خلیج فارس، ارتش این کشور تضمینی بود بر امنیت داخلی دیگر واحدهای سیاسی منطقه.
امنیت ملی ایران، تنها به عوامل داخلی محدود نمی شد. ثبات و یکپارچگی ایران، در اولویت های نخست جهان ثروتمند و توانای غرب نیز در آمده بود. تمامی غرب از آمریکا وناتو گرفته تا ژاپن، کره، تایوان در این مورد اشتراک منافع داشتند. حتا می توان تصور کرد که پس از اروپا و خاوردور، خلیج فارس منطقه ای بود که برای حفظ استقلال آن، غرب آمادگی استفاده از جنگ افزار هسته ای را داشت. اهمیت نفت در اقتصاد جهان آزاد چنان بالا بود که چنین درجه ای از امنیت را اقتضا می کرد. هندوستان و چین، با وجود اختلاف میان خود، در رقابت با پاکستان و شوروی، بر موجودیت مستقل ایران و حتا در اتحاد با غرب، پا فشاری می کردند. تمامی کشورهای کوچک تر خریدار نفت در این اتحاد شریک بودند. با وجودی که رژیم ایران را نمی شد به عنوان دمکراسی شناخت، اما بدون تردید دستکم در سیاست خارجی، منطقی بود. از این رو تمامی کشورهای دمکرات در زمره متحدین طبیعی ایران بودند. این مهم در حالی به دست آمده بود که حضور نیروهای خارجی در منطقه محدود وقابل ملاحظه نبود. به سخن دیگر، امنیت و یکپارچگی ایران از چنان اهمیتی برخوردار بود که هزینه ی چالش آن را، به اندازه غیر قابل قبول، بالا برده بود. درگیری با ایران برای کشورهای رقیب مانند عراق و سوریه، سودی نمی توانست برای آنان به بار آورد. حتا چنین محاسبه ای، یکی از عوامل بسیار مهمی بود که قدرت هسته ای شوروی را از مرزهای ایران دور نگاه داشت. همان طور که در بخش پیشین اشاره شد، رژیم پیشین ارزش استراتژیک ایران را با ارزش خود نظام اشتباه گرفت و چنین برداشت نادرستی، یکی از عوامل سقوط رژیم بود، بدون اینکه به اهمیت استراتژیک ایران آسیب اساسی وارد کند.
رژیم اسلامی، با وجودی که در این سرزمین پا گرفته بود و منطق حکم می کرد که بایستی از امنیت ایران با تمام وجود حمایت کند، آسیب های فراوان بر پایه های آن وارد کرد. خمینی براین باور بود که رژیم پیشین بر سه پایه ی ارتش، سازمان امنیت و تبلیغات (رادیو و تلویزیون) استوار بود. همراه با این انگیزه و با پشتیبانی گروه های چپ، دست به سلاخی ارتش زد. همزمان با خط کشی مذهبی و کنار گذاردن بقیه، تلاش کرد که همبستگی ملی را هرچه ممکن، ضعیف کند. هر دو عامل، اشتهای صدام را برای حمله به ایران برانگیخت. همزمان نظام اسلامی با آگاهی از حمله ی قریب الوقوع عراق، نه کاری برای افزایش توان پدافندی و نه اقدامی برای رسیدن به نوعی تفاهم،با صدام، بعمل نیاورد. خمینی جنگ را "نعمت" می دانست که استواری رژیم و تصفیه مخالفان را برای وی ممکن کرد. البته تمامی این سیاست بر مبنای منافع رژیم، بدون کوچک ترین حساسیتی در مورد منافع ایران وملت انجام گرفت. شدت گرفتن دشمنی با آمریکا، گروگان گیری، ترور مخالفان در اروپا و آمریکا، حمله به منافع و پایگاه های غرب، دخالت و ماجراجوئی در کشورهای عربی، ایجاد حزب الله در لبنان و بالاخره ایجاد نیروی قدس، یا به طور خلاصه بعنوان عاملی ایجاد کننده بی ثباتی، ارزش استقلال و یکپارچگی ایران در جهان را به لبه سقوط رساند. سقوط کمونیسم که شرایط را برای بازگشن نفوذ فرهنگی از دست رفته ایران ایجاد کرد، براثر سیاست های نظام اسلامی در منطقه قفقاذ و آسیای میانه از بین برده شد. همزمان فروپاشی شوروی و بدل شدن به جهان یک قطبی و پس از آن دست یابی به منابع انرژی در بسیاری از نقاط جهان و دست آوردهای تکنولوژی در انرژی فسیلی و منابع انرژی بی ضرر، اهمیت یک پارچگی ایران به پائین ترین در سطح کنونی، سقوط کرد. عامل دیگر، دست رسی پاکستان بشدت مذهبی، ندار، بی ثبات و همراه با رشد جمعیت بالا به جنگ افزار هسته ای یا بمب "اسلامی" که مورد استقبال نظام اسلامی قرار گرفت، بر امنیت ملی آسیب اساسی رساند. نظام اسلامی درک نکرد که همیشه کشور همسایه در معرض بالاترین تهدید و باج گیری جنگ افزار هسته ای قرار دارد. جنگ افزار هسته ای پاکستان تهدید جدی بر علیه هندوستان هسته ای، با توان نظامی بالاتر نمی تواند باشد و به سوی ایران هدف گرفته. بالاترین تهدید همسایگان برعلیه ایران از جانب پاکستان است که تنها راه گسترش و رسیدن به ثروت را از راه این سرزمین می بیند.
مجموعه ای از آسیب بر همبستگی ملی، اقتصاد ناتوان با وابستگی کامل به تولید نفت و از آن آسیب پذیرتر امکان صادرات، بی ثباتی سیاسی همراه با فساد در اندازه بی سابقه، هدف های ماجراجویانه رژیم بسیار بالاتر از توان و از آن مهم تر خواست ملت، انزوا و نداشتن متحد در جهان و به ویژه در منطقه، دیگر عوامل امنیت کشور را خلع و تنها بر عهده نیروهای مسلح کشور گذارده است. به سخن دیگر هزینه ی بخطر انداختن امنیت ایران، تنها در اندازه ی انهدام نیروهای مسلح کشور نزول پیدا کرده است. برای قدرت های جهانی و حتا اتحادی از قدرت های منطقه، این هزینه ایست که قادر به تحمل هستند. دور تا دور ایران نیروهائی که وجود نظام اسلامی را، به دلایل گوناگون، برخلاف ثبات منطقه و منافع خود می بینند، فرا گرفته است. نمی توان تصور کرد که کشوری از انهدام ایران و یا تجزیه ی آن به سرزمین های کوچک تر که بدون تردید در آینده تا سال ها درگیر مسایل میان یکدیگر خواهند بود، ناراحت شود. حتا روسیه که نظام اسلامی را یکی از اقمار کوچک خود حساب می کند، از تجزیه ایران، با تمام وجود استقبال خواهد کرد. کشورهای عربی که ایران بزرگ، غیر عرب با همبستگی ملی را در مقابل خود می دیدند و می بینند، از تحولی که با ایران های تقسیم شده روبرو خواهند شد، نیز دلنگرانی بخود راه نخواهند داد.
حال در برابر این آتش سنگین نظامی که براثر سیاست های ایران ویران کن نظام زاده و پرورده شده، چکار می توان انجام داد؟ نخست درک این واقعیت وسیله ی ملت و به ویژه نیروهای مسلح است که بالاترین تهدید بر امنیت ملی ایران از جانب نظام اسلامی است. این نظام اسلامی است که انهدام ایران را برای همه از قدرت های منطقه گرفته تا سرزمین های دور، بسیار فریبنده کرده است و سایه جنگ از ابتدای تولد تاکنون را برسراسر ایران گسترده. البته هدف نظام اسلامی است و نه ایران. اما اگر ایرنیان نتوانند، هرچه زودتر، پیش از آنکه خیلی دیر شود، از شر این عامل ضد ایرانی آسوده گردند، در برهه هائی قدرت های خارجی از ویران کردن ایران برای از میان برداشتن نظام اسلامی، ابا نخواهند داشت. حتا اگر نظام اسلامی، با یک امداد غیبی، از ماجراجوئی خارجی دست بردارد، بخاطر عدم اطمینان شدیدی که ایجاد کرده و تخم نفاقی که در سراسر منطقه کاشته، باید از صحنه سیاسی محو گردد تا بتوان در مورد "ثبات" در ایران و منطقه سخن گفت.
عامل دوم، درک این واقعیت است که در غیاب متحد با ارزش و یا استواری سیاسی داخلی، تنها سد در راه تهدید خارجی بر دوش نیروهای مسلح ایران است. چگونه می توان در کشوری که ملت، سرزمین و مرز، هر روزه مورد حمله و سخره قرار گرفته همراه با گستردگی فساد در بالاترین رده از رهبر گرفته تا تمامی قوه قضائیه و هیئت وزرا، مجالس مختلف، سپاه و روشن نبودن وضع سیاسی و همه ی این عوامل در حالی که ملت به مشروعیت هیچ یک اعتقادی ندارد، به توانائی نیروهای مسلح دست زد؟ باید واقعیت ها درک گردد، (1) ایران در حال حاظر با دارا بودن چنین نظامی و حتا با نظامی دیگر در آینده قابل دید، توان دسترسی به جنگ افزار هسته ای را نخواهد داشت. (2) نمی توان کشوری چه در منطقه و چه خارج از منطقه یافت که در هنگام حمله نظامی که به احتمال بسیار بالا به تجزیه کشور منجر خواهد شد، به طور جدی به کمک ایران بیاید. در صورتی که ایران با جدیت در دست یابی به جنگ افزار هسته ای کوشا باشد، در صورت بی اثر بودن گذیدارهای دیگر مانند تحریم اقتصادی و صادرات نفت، با حمله ی مستقیم نظامی و ویرانی بخش بزرگی از کشور و سرمایه های صنعتی آن، چه هسته ای و چه غیر هسته ای، روبرو خواهد بود. یعنی امنیتی که در جستجوی آن برای پیش گیری از ویرانی کشور است، خود عامل نابودی سریعتر کشور خواهد شد. پس ایران تنها می تواند بر روی قدرت نظامی غیر هسته ای خود برای رویاروئی با تهدیدهای آینده حساب کند، آنهم در دورانی که نیروهای نظامی قدرت های دیگر با قدرت مخرب بسیار بالاتر، ایران را در محاصره دارند. در غیاب مشروعیت سپاه که بر وجهه آن بشدت آسیب وارد آورده، همراه با مشروعیت از میان برداشته شده تمامی نهادهای نظام اسلامی، این ارتش یعنی تنها نهاد مشروع در دید ملت است که باید نقش اصلی را بر عهده گیرد. در یکسال گذشته جابجائی که در سپاه و ستاد کل انجام گرفت که نشان از افزایش استقلال این نهاد از زیر پنجه رهبر و فرزند او می باشد، این امیدواری بوجود آمده که سپاه پاسداران به طور جدی در پی اصلاح ساختار سیاسی و داخلی خود شاید در اندازه ارتش گردیده است. اما تا تصفیه سپاه از جانیان و فاسدین که به ویژه در بخش امنیت آن نهاد ریشه دوانده اند، نمی توان از نتیجه مطمئن بود. برای اینکه سپاه بتواند بعنوان نیروی جنگنده جدی به حساب آید، یعنی نیروئی با کارآئی بالاتر از برخوردهای داخلی، باید بتواند نزد ملت، شهرتی بیش از عمله ظلم نظام بیابد.
این پرسش در اینجا مطرح است که با وجود نظام ماجراجو، یاوه گو و جنگ آفرین، نیروهای مسلح چه واکنشی از خود در هنگام لزوم نشان خواهند داد. باید اشاره کرد که نیروهای مسلح، بخاطر آگاهی از توان خود و دشمن، آگاهی از احتمال غیر قابل پیش بینی تحولات در دوران جنگ، نداشتن متحد قابل اطمینان و شرایط روانی نیروهای زیر پرچم، آخرین نهادی هستند که خواهان جنگ می باشند. فرماندهان نظامی، با هر قیمت که شده خواستار پیش گیری از جنگی که (1) هدف آن به طور کامل در منافع ملی و منافع آن نهاد نباشد و (2) نتیجه نهائی آن با برآورد منطقی اشاره به پیروزی قاطع نکند، خواهند بود. بالاترین شرط نخست، در دفاع از سرزمین و ملت خلاصه شده است و حتا اگر شرط دوم نیز وجود نداشته باشد، ارتش دست به مقاومت خواهند زد. اما جنگ تهاجمی و یا تنها برای بقای رژیم، جنگی است که فرمانده های نظامی از ورود به آن حذر خواهند کرد. نمی توان تنها با تکیه برپایه وظیفه و انظباط، جنگ غیر مشروع را با موفقیت به سرانجام رساند. همزمان، نیروهای مسلح ایران به جنگ افزارهای ساخت داخلی و خریداری شده، به ویژه از روسیه مجهز است. بودجه نظامی ایران که روشن نیست به طور قطعی چه مقدار می باشد، در برابر نیروهائی که در مقابل آن صف کشیده اند، بسیار ناتوان است. باید توجه کرد که غرب در تمامی خلیج فارس، دریای عمان و اقیانوس هند، توان آتش نیرومندی را مجهز کرده که در صورت برخورد نظامی با ایران، می تواند به سادگی به هدف های خود دست یابد. دریک رویاروئی، تمامی جنگ افزارهای انباشته شده وسیله ی عربستان سعودی و شیخ نشین ها در اختیار مقاصد غرب و اسرائیل قرار خواهند گرفت.
شاید بالاترین تهدید برحفظ یکپارچگی سرزمینی ایران از تحولات توامان داخلی به صورت شورش و خیزش عمومی برعلیه نظام ضد ایران از یکسو و از سوی دیگر دخالت مستقیم و یا نیابتی نیروهای تجزیه طلب پرورش یافته وسیله ی دشمنان متعدد نظام، همزمان به وقوع پیوندد. امری که روشن است، پیوستن ارتش و سپاه به ملت (ویا دستکم عدم جبهه گیری برعلیه ملت) در صورت یک خیزش عمومی خواهد بود. با وجودی که انتظار وقوع چنین تحولی مدت هاست می رود، مانند آنچه در سال 88 اتفاق افتاد، تفاوت در این است که این بار، خطر مداخله مسلحانه نیروهای تجزیه طلب پرورش یافته در خارج از کشور بسیار جدی تر هستند و می توانند مساله ی دراز مدت برای امنیت ملی اایران ایجاد کنند. با نگاهی به رژیم دوقلوی نظام اسلامی در ونزوئلا، مساله روشن می گردد. در آن سرزمین هم مانند ایران نظام خانمان برانداز، ثروتمندترین کشور (بر مبنای سرانه) آمریکای لاتین را به روزی انداخته که حتا نان یافت نمی شود. ونزوئلا در آستانه شورش خیابانی که در نهایت به سقوط رژیم ختم خواهد شد، قرار دارد. چنینی وضعیتی در ایران امروز نیز برقرار است. تفاوت در این است که چنین شورش و خیزش ملت در ایران، می تواند به سود تجزیه طلبان منجر گردد که بسیار خطرناک است.
با در نظر گرفتن تمامی عوامل می توان، نتیجه گرفت که:
الف – امکان دست یابی ایران به جنگ افزار هسته ای تا آینده قابل دید، وجود ندارد.
ب- در هنگام بحران نظامی و امنیتی، هیچ قدرتی به کمک ایران نخواهد شتافت و به احتمال زیاد، حتا به نیروی متجاوز خواهند پیوست. تجزیه حاصل چنین تجاوزی خواهد شد.
پ – هزینه ی نابودی ایران برای هر قدرت متجاوز، بشدت کاهش یافته است.
ت – استفاده نیروهای تجزیه طلب از خیزش عمومی در ایران که هر لحظه می تواند اتفاق افتد، احتمالی است بالا که نباید از نظر دور داشت.
راه نجات ایران، خلاصی از شر رژیم بشدت ضد ایرانی است. هرچه این فرآیند به درازا کشد، آسیب های وارده را با هزینه ی بالاتر باید اصلاح کرد و حتا شاید غیرقابل جبران باشد. امنیت ایران در شرایط کنونی جهان، از راه بالابردن هزینه ی تجاوز به کشور به دست خواهد آمد. ایران آزاد، دمکرات و متحد با جهان به عامل ثباتی که در منطقه ی بشدت جنگ آفرین خاورمیانه، مورد نیاز است، بدل خواهد شد. فرهنگ ایران افزون بر همبستگی با حوزه تاریخی نفوذ خود، به غرب و آزادی های رایج در آن وابستگی دارد. با پیوستن به جهان آزاد، ایران بسرعت می تواند بحران امنیتی و اقتصاد خود را بدون سرمایه گذاری و نیاز به سال ها تجهیزات، بدست آورد.
---------------------------------------------------
۱ - میانگین جهانی تعداد فرزندان بهر زن برابر 2.51 است. برای ایران 1.75 و برای پاکستان 3.72 (بیش و کم دوبرابر ایران) با تعداد جمعیت بالاتر (190 میلیون نفر در برابر 70). Harper, Sara, How Population Change will Transform our World, Oxford University Press, 2016
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: