Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


مرز میان «فرار مغزها» و «قرار مغزها»

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[19 Apr 2017]   [ وحید احسانی]

فرار مغزهاپدیدۀ «فرار مغزها» پدیده مختص نخبگان (استادان و دانشجویان نخبه) نیست، بلکه عموم مردم ما حداقل قابل قبولی از ظرفیت ذهنی خود را صرف مطالعه در مورد مسائل اولویت‎دار جامعه نمی‎کنند؛ به‌عنوان مثال، مردمی که سال‎های سال سریال‎های عمر تلف ‌کن تلویزیونی (چه داخلی و چه خارجی) را دنبال کرده اما حتی یک ساعت در مورد مسائل ریشه‎ای و اولویت‎دار ایران که مستقیماً به خود آن‌ها، فرزندانشان و نسل‎های بعدی مربوط می‎شود، مطالعه نمی‎کنند نیز از مصادیق بارز «فرار مغزها» محسوب می‎شوند.


۴-توجه به «مسائل اولویت‎دار جامعه»

مشابه بخش‎های پیشین، در این بخش مفهوم و اهمیت توجه به «اولویت مسائل» و نقش آن در میزان «فرار» یا «عدم فرار» مغزها با استفاده از چند مثال ساده تشریح شده است.

فرض کنید یک مصدوم تصادفی که آسیب‎های زیاد و متفاوتی دیده به بخش اورژانس بیمارستان رسانده شده است؛ به‌عنوان مثال، قلب آسیب دیده، یکی از دست‎ها به طور کامل از بدن جدا شده، مفصل بند دوم انگشت اشارۀ همان دست از جا در ‎رفته و در برخی قسمت‎های بدن خونریزی وجود دارد. انتظار می‎رود «مغزها» (در اینجا یعنی پزشکان) قبل از هر چیز مسئله‎های پیش رو (در اینجا آسیب‎های فرد مصدوم) را اولویت‌بندی کنند، به این معنی که ابتدا آسیب‎های مصدوم را هم از لحاظ «فوریت» و هم از لحاظ «توالی منطقی» دسته‎بندی کنند. از لحاظ فوریت، آسیب‎هایی که عدم واکنش در برابر آن‌ها زودتر منجر به مرگ مصدوم می‎شوند در اولویت قرار می‎گیرند. منظور از «توالی منطقی» آن است که ارتباط منطقی میان آسیب‎های مختلف باید درک شود؛ به‌عنوان مثال، اگر تشخیص داده شود که امکان پیوند زدن دست به بدن وجود ندارد، صرف زمان، بودجه و انرژی برای جا انداختن مفصل بند دوم انگشت اشارۀ این دست هیچ موضوعیتی نخواهد داشت. در چنین شرایطی اگر پزشکان ولو با استفاده از مدرن‌ترین تجهیزات و پرطمطراق‎ترین اعمال پیراپزشکی به بررسی و درمان مسئله‎هایی (آسیب‎هایی) بپردازند که «اولویت‎دار» نیستند (چه از لحاظ فوریت و چه از لحاظ توالی منطقی)، می‎توان گفت مصداق بارز «فرار مغزها» هستند.

در قالب مثالی دیگر، فرض کنیم یک فرد بیمار دچار ده‎ها بیماری آزاردهنده است و یکی از بیماری‎ها (مثلاً بیماری الف) به گونه‌ای است که موجب می‎شود بدن بیمار به‌جز آب و نشاسته قدرت جذب و سنتز هیچ‎گونه موادی را نداشته و حتی مواد مفید و داروها نیز برای او مانند سم عمل کنند؛ در چنین شرایطی، در مورد پزشکان متعددی که با استفاده از پیشرفته‎ترین روش‎ها و امکانات به بررسی، نسخه‌پیچی و تجویز دارو برای سایر بیماری‎های این فرد (تمام بیماری‎ها به‌جز بیماری الف) می‎پردازند چگونه باید قضاوت کرد؟

به‌بیان‌دیگر، «مسائل اولویت‎دار» همان «مسائل تعیین‌کننده» و «سرنوشت‌ساز» هستند؛ یعنی مسائلی که حل کردن آن‌ها شرایط را به طرز محسوسی تغییر می‎دهد. معمولاً اثربخش بودن/نبودن فعالیت‌هایی که به منظور حل سایر مسائل (غیراولویت‎دار) انجام می‎شود نیز منوط به حل شدن/نشدن این مسائل است. تا زمانی که این مسائل به قوۀ خود باقی باشند، امکان حل سایر مسائل نیز چندان فراهم نیست.

یک نکتۀ بسیار مهم دیگر در خصوص اهمیت و نقش «تعیین اولویت‎ها» این است که «توجه به اولویت‎ها» یک مسئله است و «چگونگی اولویت‌بندی مسائل»، مسئله‎ای دیگر. ممکن است نخبگان و متخصصانی که به اولویت‎ها توجه دارند، در مورد اینکه «کدام مسائل اولویت بیشتری دارند» اختلاف‌نظر داشته باشند. مسئلۀ «اختلاف‌نظر در رتبه‎بندی اولویت‎دارترین مسائل»، مسئلۀ دیگری است که در سطوح بالاتری مطرح می‎شود و هنوز برای جامعۀ نخبگان/متخصصان ما موضوعیت ندارد.

اگر به مثال ابتدای این بخش برگردیم، عموم نخبگان ما مصداق پزشکانی نیستند که در مورد اینکه «اولویت‎دارترین آسیب‎های مصدومِ به اورژانس رسانده‌شده، کدامند» اختلاف‌نظر داشته باشند، بلکه مصداق پزشکانی هستند که هریک با استفاده از تجهیزات پیشرفتۀ پزشکی بر روی یکی از آسیب‎ها پژوهش و نسخه‌پیچی می‎کنند، اما وقتی از آن‌ها می‎پرسیم که «چرا با وجود اقدامات عالمانۀ شما در حال مصدوم هیچ بهبودی حاصل نمی‎شود»، پاسخ می‎دهند که «این‌ها همه ناشی از وجود فلان آسیب در مصدوم است که مانع از اثربخشی نسخه‎های ما می‎شود!» اینکه برخی از این نخبگان (در اینجا پزشکان) آگاهانه یا ناآگاهانه، آسیب الف را به‌عنوان «اولویت‎‎دارترین مسئله» معرفی می‎کنند و برخی دیگر آسیب ب، این در درجۀ دوم اهمیت قرار می‎گیرد، آنچه مهم‎تر است این است که عموم این نخبگان یک عمر فعالیت‌های خود را ادامه می‎دهند و درعین‌حالی که باور دارند به علت وجود برخی عوامل اولی‎تر (چه این عامل اولی‎تر را مسئلۀ الف بدانند چه مسئلۀ ب و چه هر مسئلۀ دیگری) اقدامات آن‌ها برای مصدوم آثار مطلوبی به دنبال ندارد، نه تنها نخبگی خود را صرف پرداختن به آن عوامل اولی‎تر نمی‎کنند، بلکه به دانشجویان نخبه‎شان نیز توصیه نمی‎کنند که «راه مرا ادامه ندهید، بلکه بروید در زمینۀ آن بیماری اولی‎تر متخصص بشوید».

۵- ماهیت و محدودۀ معضل «فرار مغزها» در ایران

جامعۀ ایران در کنار بسیاری مسائل و مشکلات سطحی و ثانویه که در حوزۀ عمل مهندسان و پزشکان قرار می‎گیرند، دچار برخی مسائل بنیادین است که چه از لحاظ «فوریت» و چه از لحاظ «توالی منطقی»، در مقایسه با آن مسائل سطحی و ثانویه، «اولویت‎دار» محسوب می‎شوند؛ به‌عنوان نمونه، مانند بیماری الف در مثال قبل، در ایران ظرفیت استفادۀ مفید از مهندسان وجود ندارد؛ بنابراین در چنین شرایطی، عموم نخبگانی که ظرفیت ذهنی خود را صرف متخصص شدن در رشته‎های مهندسی، اجرای پروژه‎های مهندسی به منظور حل مسائل سطحی و ثانویه و یا گسترش تعداد مهندسان ایرانی می‎کنند، می‎توانند مصداق «فرار مغزها» باشند، فارغ از اینکه کجا سکونت داشته باشند.

مسائل بنیادین ایران از نوع مسائلی هستند که در حیطۀ علوم انسانی و اجتماعی (فلسفه، الهیات و علوم دینی، جامعه‎شناسی، مردم‎شناسی، علوم سیاسی، تاریخ، اقتصاد سیاسی و غیره) قرار می‎گیرند و لذا یکی از شرایط اولیۀ قرار گرفتن «مغزها» بر روی «مسائل اولویت‎دار» جامعه توجه بیشتر به علوم انسانی و اجتماعی است که یکی از مهم‎ترین نمودهای آن می‎تواند گرایش نخبه‎ترین دانش‌آموزان و دانشجویان ایرانی به تحصیل در رشته‎های مربوطه باشد.

از مطالب بالا نتیجه می‎شود که تکان‌دهنده‌ترین آمار در مورد «فرار مغزها» آماری نیست که تعداد نخبگان و متخصصان ایرانی ساکن در هریک کشورهای پیشرفتۀ جهان را نشان می‎دهد، بلکه آماری است که تعداد نخبگان ایرانی هریک از حیطه‎های موضوعی را به تصویر می‎کشد (نمودار ۱).

Description: C:UsersmmAppDataLocalTempmsohtmlclip11clip_image001.png​

نمودار ۱: سهم هریک از حیطه‎های موضوعی در جذب دانشجویان ایرانی تحصیل‌کرده یا در حال تحصیل ساکن در خارج از کشور۱ (آل‌یاسین و همکاران، ۱۳۹۳).

برای آنکه یک نخبۀ ایرانی تمرکز «مغزش» را بر روی آنچه انتظار می‎رود «قرار» دهد، این کفایت نمی‎کند که در رشته‎های علوم انسانی و اجتماعی تحصیل‌ کرده و قلم بزند، مهم این است که واقعاً به دنبال درک، نظریه‌پردازی و ارائۀ راه‎حل در مورد «مسائل اولویت‎دار ایران» باشد. چه‌بسا نخبگان ایرانی که در رشته‎های علوم انسانی و اجتماعی تحصیل‌کرده‎اند اما تمامی برون‎دادهای علمی‎ و پژوهشی آن‌ها در مورد موضوعات سطحی، ثانویه یا حاشیه‌ای است؛ در مورد چنین متخصصانی نیز هیچ تفاوتی نمی‎کند که در داخل کشور باشند یا در خارج کشور. این متخصصان به همراه سایر متخصصان از رشته‎های فنی-مهندسی و پزشکی (که اصولاً رشته و تخصص آن‌ها ظرفیت پرداختن به مسائل بنیادین و اولویت‎دار کشور را ندارد) با پژوهش و انتشار برون‎دادهای علمی و پژوهشی قله‎های ارتقای فردی را فتح می‎کنند درحالی‌که جامعه ظرفیت لازم برای استفاده از پژوهش و تخصص آن‌ها را ندارد.

البته همان‎طور که برخی از متخصصان حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی به جای مطالعه، تفکر و پژوهش در مورد مسائل اولویت‎دار ایران، ظرفیت ذهنی خود را صرف مسائلی می‎کنند که فقط قابلیت ارتقای فردی ایشان را دارد، برخی از مهندسان، متخصصان علوم پایه و پزشکان نیز هستند که در کنار فعالیت‌های تخصصی در حیطۀ رشتۀ تحصیلی‎شان تمرکز بخش قابل توجهی از ظرفیت «مغز» خود را بر مطالعه، تفکر، پژوهش و نگارش در مورد مسائل اولویت‎دار ایران «قرار» می‎دهند.

باید توجه داشت، حساب معدود مهندسانی که چشم و دل از جریانِ رانتِ دولتی شسته، دل به دریا زده، بر خلاف جریان آب شنا کرده، از هفت خوان رستم گذشته و در بخش خصوصی به کارهای تولیدی می­پردازند کاملاً جداست. کار چنین مهندسانی، چه یک کارگاه تولیدی ساده­ تأسیس کنند (ایجاد موقعیّت­های شغلی معدود و تولید محصولاتی اندک برای مصرف خارجی) و چه شرکت­های دانش­بنیانی با ایجاد شغل­­های فراوان و محصولات بسیارفنّاوری­طلب[۲] صادراتی، بسیار ارزشمند و ستودنی است. چنین مهندسانی، دوشادوشِ اندیشمندانِ متمرکز بر مسائل اولویت­دارِ کشورْ در صف مقدّم اصلاح و بهبود جامعه قرار دارند (البته نباید «شرکت­های شبهِ­دانش­بنیانِ نفت­بنیان» را با «شرکت­های دانش­بنیان» اشتباه گرفت[۳]).

نکتۀ دیگر در مورد پدیدۀ «فرار مغزها» آن است که این پدیده مختص نخبگان (استادان و دانشجویان نخبه) نیست، بلکه عموم مردم ما حداقل قابل قبولی از ظرفیت ذهنی خود را صرف مطالعه در مورد مسائل اولویت‎دار جامعه نمی‎کنند؛ به‌عنوان مثال، مردمی که سال‎های سال سریال‎های عمر تلف ‌کن تلویزیونی (چه داخلی و چه خارجی) را دنبال کرده اما حتی یک ساعت در مورد مسائل ریشه‎ای و اولویت‎دار ایران که مستقیماً به خود آن‌ها، فرزندانشان و نسل‎های بعدی مربوط می‎شود، مطالعه نمی‎کنند نیز از مصادیق بارز «فرار مغزها» محسوب می‎شوند. به همان اندازه که نخبگان بسیار کمی تمرکز اصلی خود را بر روی مسائل اولویت‎دار ایران قرار داده و در این عرصه برون‎دادهای علمی و پژوهشی (کتاب، مقاله، سخنرانی، نظریه و غیره) عرضه می‎کنند، به همان اندازه افراد کمی هم متقاضی چنین مطالبی هستند. عموم دانش‌آموزان و دانشجویان تمامی تلاش خود را به کار می‎گیرند که در رشته‎های پزشکی یا فنی و مهندسی پذیرش شده و متخصص شوند و عموم والدین هم فرزندانشان را تشویق می‎کنند که در همین رشته‎ها تحصیل کنند. جو حاکم در مدارس نمونه و پرورش استعدادهای درخشان به گونه‌ای است که انتخاب رشته‎های علوم انسانی و اجتماعی حتی به ذهن کسی هم خطور نمی‎کند. عموم مدیران و برنامه‌ریزان جامعۀ ما یا پزشک هستند یا مهندس و می‎خواهند با تکیه بر نگاه فنی و مکانیکی جامعه (فرهنگ، اخلاق، اقتصاد و غیره) را اصلاح کنند؛ این‌ها همه می‎تواند مصداق‎های «فرار مغزها» باشد.

حکایت ما مانند مسافران یک کشتی است که کشتی آن‌ها با برخی مشکلات بنیادین، مزمن و آزاردهنده روبه‌روست، اما به جای آنکه به دنبال شناخت و رفع این آسیب‎های بنیادین باشند، هریک به فکر این است که صرفاً گلیم خود را از آب کشیده و موقعیت خود را نسبت به سایرین ارتقا دهد. واقعیت تلخی که در اینجا باید به آن اشاره شود آن است که مغزهای ما عموماً در هریک از سطوح «شخصی» و «اجتماعی» رویکردهای کاملاً متفاوتی نسبت به «میزان توجه به اولویت‎دارترین مسائل» در پیش گرفته‎اند؛ به‌عبارت‌دیگر، ایشان در امور شخصی با دقت و همت تمام بر «اولویت‎دارترین مسائل» متمرکز می‎شوند، درحالی‌که در سطح اجتماعی اصولاً نیازی نمی‎بینند به این مهم توجهی نشان دهند. در سطح اجتماعی، ایشان از یک سو معتقدند جامعه به شدت به فعالیت‌های علمی، پژوهشی و آموزشی ایشان که عمر خود را صرف آن‌ها می‎کنند نیازمند است و از سوی دیگر وقتی از آن‌ها پرسیده می‎شود چرا علی‌رغم وجود و گسترش فعالیت‌های شما و متخصصان هم‎رشته‎تان بهبودی در جامعه دیده نمی‎شود، پاسخ می‎دهند که به دلیل وجود «عامل الف» (هرچه باشد) اقدامات فی ‎حد نفسه مفید ما برای جامعه ثمر نمی‎دهند؛ و این یعنی ایشان از یک سو «عامل الف» را به‌عنوان «اولویت‎دارترین عامل» می‎شناسند و از سوی دیگر هیچ نیازی نمی‎بینند فعالیت‌های فکری و ذهنی خود را بر روی آن متمرکز کنند. برعکس، در سطح «شخصی» هیچ دیده نمی‎شود یکی از این مغزها پیش از حصول اطمینان از «ثمربخش بودن» کاری، عمر خود که هیچ، حتی ساعتی از وقت ارزشمند خود را صرف آن نماید.

بنابراین، مغزهای ما از جنبۀ کسب منافع شخصی (قاپیدن گرنت‎ها، تقویت سی.وی، کسب نمودن شرایط ارتقا و ...) اتفاقاً فوق‎العاده در شناسایی و رعایت «فوریت» و «توالی منطقی» امور اولویت‎دار دقیق و کارآمد عمل می‎کنند و به‌ندرت پیش می‎آید که در مورد برخی مغزها این پرسش موضوعیت پیدا کند که «چرا با وجود این‌همه فعالیت‌های مغزی، وضعیت زندگی شخصی شما بهبود نمی‎یابد؟!»

یکی از آسیب‎های بنیادین جامعه این است که نظام انگیزشی آن به جای آنکه «مغزها» (هم به معنی نخبگان و هم به معنی توان ذهنی عموم مردم) را به‌سوی مسائل ریشه‎ای و تعیین‌کننده سوق دهد، آن‌ها را تشویق می‎کند که بر مسائل سطحی، حاشیه‎ای و ثانویه تمرکز کنند. به این معضل از دو زاویۀ متفاوت می‎توان نگریست: ۱- چون نظام تشویق و تنبیه مغزها را به‌سوی مسائل غیراولویت‎دار هدایت می‎کند، بیشتر ظرفیت ذهنی جامعه صرف چنین مسائلی می‎شود و ۲- چون تقریباً هیچ مغزی توان خود را صرف شناخت مسائل اولویت‎دار جامعه (شامل چرایی وجود و استمرار یک نظام انگیزشی معیوب) نمی‎کند، نظام انگیزشی جامعه قرن‎هاست بیمار شده و درمان نمی‎شود. این دو نوع نگاه را می‎توان در مورد تمامی مسائل بنیادین جامعه مطرح کرد. مسلماً «مغزها» نگاه اول را می‎پسندند، چون این امکان را فراهم می‎آورد که هم قله‎های ارتقای شخصی را یکی پس از دیگری فتح کرده و موقعیت خود (به‌ویژه موقعیت مالی) را نسبت به سایرین بهبود بخشند و هم دچار عذاب وجدان نشوند.

آیا در یک جامعه می‎توان انتظار داشت که پیش از تغییر نقطۀ تمرکز مغزها، یعنی درعین‌حالی که عموم مغزها در پی رشد و ارتقای شخصی خود هستند، ابتدا ساختار نهادی، نظام انگیزشی و ... اصلاح شده و سپس به‌عنوان آخرین حلقه از زنجیرۀ تغییر، مغزها بر آن چیزی متمرکز شوند که باید متمرکز باشند؟! آیا در جوامع عقب‌مانده‌ای که پیش از این در مرحله‎ای از تاریخ متحول شدند، ابتدا قوانین و مقررات، برنامه‎ها، نظام انگیزشی، ساختار نهادی و ... اصلاح شده و در نتیجۀ آن موجبات متمرکز شدن «مغزها» بر مسائل و مشکلات بنیادین فراهم آمد یا ابتدا تمرکز «مغزها» بر مسائل اولویت‎دار «قرار» گرفت و سپس این مغزهایی که از «فرار دست برداشته و قرار گرفته بودند» سایر جنبه‎های جامعه را نیز به‌مرور اصلاح کردند؟

۶- برای حل شدن معضل «فرار مغزها» کافی است «مغزها» بر آن چیزی که باید، «قرار» بگیرند

همان‎طور که طباطبایی (۱۳۸۴: ۱۹) بیان می‎دارد: «هنوز توان طرح جدی مشکل ایران را پیدا نکرده‎ایم.» علت اولیۀ این ناتوانی می‎تواند این باشد که هنوز به طور جدی به مطالعه و شناخت «مشکل ایران» نپرداخته‎ایم. هنوز بر اساس این اصول زندگی می‎کنیم که: ۱- کارت نباشد که سمت‌وسوی باد چقدر درست یا غلط است، فقط ببین از کدام طرف می‎وزد، بادبانت را در همان طرف برافراشته کن (باد هم که به سمت رشته‎های فنی-مهندسی و پزشکی می‎وزد)؛ ۲- اگر نجنبی باد کلاهت را می‎برد (فرصت فکر کردن در مورد اینکه «چرا این‌گونه است» یا «برخی جوامع چگونه مسیر خود را متحول کردند» یا غیره وجود ندارد، بخواهی در مورد این چیزها مطالعه و تفکر کنی، در مسابقۀ «گلیم خود از آب بیرون کشیدن» از سایرین عقب می‌افتی)؛ ۳- (که می‎تواند حاصل دو مورد قبل باشد) خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!».

بسیاری از ما سه اصل بالا را کاملاً قبول داشته، بر اساس آن‌ها تصمیم‎گیری و زندگی کرده و حتی بر پایۀ آن‌ها به دیگران مشورت می‎دهیم؛ اما درعین‌حالی که می‎دانیم این گزاره‎ها اخلاقی و انسانی نیستند، دچار عذاب وجدان هم نمی‎شویم، زیرا «گزینه و امکان دیگری وجود ندارد». وقتی این گزاره صادق باشد که «امکان نجات جمعی وجود ندارد»، هم شرع، هم اخلاق و هم عقل حکم می‎کنند که انسان تمامی همتش را صرف نجات خودش کند. اما پرسش اساسی اینجاست: «چرا گزینه و امکان دیگری وجود ندارد؟» آیا قضا و قدر الهی چنین رقم خورده و «قسمتمان» این بوده است؟

داوری اردکانی (۱۳۸۴: ۱۱۰-۱۰۹) معتقد است: «تاریخ عرصۀ امکان است، اما امکان‎های تاریخ در افقی که با تفکر گشوده شده است ظاهر و معین می‌شود.» همچنین (داوری اردکانی، ۱۳۸۴: ۳۴): «راه بسط و تحول تاریخ، از تفکر به فرهنگ و از فرهنگ به سیاست و قوانین و رسوم تمدن می‎رسد.» اما مگر ما تفکر نمی‎کنیم؟ لااقل «مغزهای» ما که خیلی زیاد هم فکر می‎کنند! مگر بدون فکر کردن می‎توانستند پزشک یا مهندس بشوند؟! مگر جامعۀ ما بدون فکر کردن می‎توانست دارای این تعداد پزشک و مهندس بشود؟! مگر دانشجویان تحصیلات تکمیلی و اعضای هیئت علمی ما بدون فکر کردن می‎توانستند این تعداد مقاله بنویسند؟!

اگر یکی از ارکان اولیه و اصلی فکر کردن «اولویت‎بندی موضوعات برای اندیشیدن در مورد آن‌ها» باشد، باید بپذیریم که ما هنوز «اندیشیدن» را شروع نکرده‎ایم؛ بنا بر گفتۀ داوری اردکانی (۱۳۸۴: ۱۲)، «وضع ما وضع فکر نکردن یا کمتر فکر کردن است.» بنابراین، این‎گونه نیست که «چون هیچ گزینه‎ای برای بهبود اجتماعی وجود ندارد، ما به چیزی غیر از ارتقای فردی فکر نمی‎کنیم»، بلکه واقعیت این است که «چون نمی‎اندیشیم، پیش رویمان هیچ گزینه‎ای برای ایجاد تحول بنیادین وجود ندارد».

شایگان معتقد است: «حوزۀ تفکر، گردونۀ اصلی هر فرهنگ، مرکز ثقل هر سنت و روح فیاض هر تمدن است. هرگاه کانون تشعشع آن نابود شود، سایر تجلیاتش بالطبع زایل می‎گردد و هریک راه خود را می‎رود و ارتباط (ارگانیک) یک فرهنگ از هم می‎پاشد» (شایگان، ۱۳۹۱: ۲۹۶-۲۹۵) و «اگر قرار است چیزی در جایی دگرگون شود این دگرگونی باید در درون سرها انجام گیرد؛ از پایین‎ترین سطوح اندیشه تا بالاترین آن. با دگرگونی زیرساخت‎ها نیست که سرها دگرگون خواهد شد، می‎باید اندرون خود سرها زیرورو شود» (به نقل از کاجی، ۱۳۷۸: ۹۶-۹۵).

به زبان ساده، برای خارج شدن از شرایط «فرار مغزها» نیاز است بخش قابل قبولی از ظرفیت ذهنی (مغزی) کشور بر روی مسائل بنیادین و اولویت‎دار جامعه متمرکز شود. با توجه به اینکه بخشی از جامعه چنان گرفتار تأمین نیازهای اولیۀ خود هستند که حتی امکان صرف زمان برای چنین امری را ندارند (چه برسد به بودجه)، این انتظار وجود دارد که لااقل بخشی از طبقات مرفه‌تر جامعه به این مهم بپردازند. انتظار می‎رود اعضای هیئت علمی دانشگاهی در رشته‎های مختلف، کارفرمایان توانمند بخش خصوصی، کارمندان رده‌بالای دولتی و مهندسان و پزشکان نخبه‎ای که با اتکا بر نخبگی خود آزادی عمل و استقلال بیشتری برای خود و خانواده‎شان فراهم آورده‎اند این خلأ سرنوشت‌ساز را پر کنند؛ بدین صورت که هم فرزندان خود و هم دانش‌آموزان و دانشجویانی که با آن‌ها مشورت می‎کنند را توجیه کنند که «اگر نخبه هستید و اگر می‎خواهید قدم خیری برای ایران اسلامی عزیز بردارید به رشته‎های علوم انسانی و اجتماعی رفته (چه در دانشگاه‎های داخل و چه در دانشگاه‎های خارج) و قابلیت خود را برای شناخت هویت‎ تاریخی، ملی و دینی‎مان، مسائل بنیادین و اولویت‎دار جامعه و ارائۀ راه‌حل برای آن‌ها به کار ببرید».

از آنجا که فقه و سایر علوم حوزوی با سابقۀ هزارساله ظرفیت بالایی برای اصلاح درون‎زای جامعۀ ما داشته و یکی از وجوه اصلی نظام اندیشه‌گری ما را تشکیل می‎دهند، نیاز است از یک سو بخش قابل قبولی از ظرفیت «مغزی» جامعه به سمت این علوم هدایت شود و از سوی دیگر موجبات گفت‌وگوی بیشتر میان حوزه و دانشگاه فراهم آید. بدین منظور، به‌ویژه نیاز است برخی از «مغزهای» جامعه که قابلیت و توان بیشتری دارند، به طور توأمان هم در علوم حوزوی و هم در علوم انسانی و اجتماعی دانشگاهی تحصیل کنند.

بنابراین، حل شدن معضل «فرار مغزها» -که پیش‎نیاز حل شدن سایر مسائل و مشکلات جامعه است- مستلزم آن است که «مغزها» اندکی آرام و قرار گرفته و به جای تمرکز صِرف بر موفقیت شخصی، به میزان قابل توجهی نیز به «مسائل اولویت‎دار جامعه» بپردازند. اگر چنین جریانی در کشور به راه بیفتد، یعنی اگر ما «اندیشیدن» را آغاز کنیم، اگر بخش قابل توجهی از ظرفیت مغزهای کشور (چه نخبگان و چه عموم مردم) بر مسائل بنیادین و اولویت‎دار جامعه متمرکز شود، قطعاً امکان‎ اصلاح مسیر تاریخی و بهبود اجتماعی (و نه صرفاً فردی) فراهم خواهد آمد؛ اما نه دفعتاً، چه‌بسا نیاز باشد این جریان یک قرن به حرکت خود ادامه داده و چند نسل بگذرد تا مثلاً سومین نسل بتوانند به شناخت قابل قبولی از هویت تاریخی ما نایل آمده و تحول مورد نظر را رقم بزند.

سپاسگزاری

از استاد رحمت الله فتّاحی، دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی، علی پیرحسین­لو، دکتر عبّاس منصوری، دکتر علیرضا کاظمی، مهندس محمّدرضا محمودی­پور، عباس لاهیجی، دکتر عبدالرضا اصولی و دکتر سعید اخلاق­پور که نسخۀ اوّلیّۀ متن را مطالعه و در راستای اصلاح آن نکات ارزشمندی مطرح فرمودند، همچنین از استاد رضا منصوری، دکتر مرتضی کوکبی و دکتر محمّد فاضلی که در مورد نحوۀ انتشار این مطلب راهنمایی فرمودند بسیار سپاسگزارم[۴].


ارجاعات:

۱] از میان ۴۵۶۹ نفری که در این نظرسنجی اختیاری مشارکت کرده بودند.

[۲] High Tech.

[۳] رجوع کنید به «توسعۀ دانش­بنیان» یا «شبهِ­دانشِ نفت­بنیان»: مسئله این است، رهیافت، دورۀ ۲۶، شمارۀ ۴.

[۴] بدیهیست تمامی افراد نامبرده شده با کل محتوی نوشتار هم نظر نبوده­اند. به عبارت دیگر، سپاسگزاری از بزرگوارانِ نام برده شده به معنای آن نیست که تمامی مطالب نوشتارْ مورد آنهاست.

منابع:

آبراهیمیان، یرواند. ۱۳۹۴. ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر (چاپ بیست‌وسوم). [ترجمۀ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی و لیلایی]. تهران: نشر نی.

آل‌یاسین، امیرحسین؛ رشیدیان، محمد؛ شامخی، آمنه؛ صادقی، محمدامین؛ مروتی، محمد و مهینی، حمید. ۱۳۹۳. انگیزه‎ها و موانع بازگشت به ایران. http://bazgasht.info/aboutus.php

داوری اردکانی، رضا. ۱۳۸۴. ما و راه دشوار تجدد (چاپ اول). تهران، نشر ساقی: ۲۰۷.

رسولی‌نژاد، محمد. ۱۳۹۲. اعلام تعداد فرودگاه‌های اقتصادی کشور. خبر آنلاین. http://www.khabaronline.ir/detail/۳۳۲۹۴۳/Economy/industry

شایگان، داریوش. ۱۳۹۱. آسیا در برابر غرب (چاپ یازدهم). تهران: امیرکبیر.

طباطبایی، سید جواد. ۱۳۸۴. دیباچه‎ای بر نظریۀ انحطاط ایران (چاپ چهارم). تهران: نگاه معاصر.

عینی، الهه و سوری، حمید، ۱۳۹۴. برآورد هزینۀ ناشی از سوانح ترافیکی با استفاده از روش تمایل به پرداخت. گزارش پژوهشی شماره ۱۲ مرکز تحقیقات کاربردی پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا. http://rahvar۱۲۰.ir/uploads/۱۲.pdf.

کاجی، حسین. ۱۳۷۸. کیستی ما از نگاه روشنفکران ایرانی (چاپ دوم). تهران: روزنه.

ویکی‌پدیا. ۲۰۱۷. محمدعلی همایون کاتوزیان. https://fa.wikipedia.org/wiki/

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 240


بنیاد آینده‌نگری ایران



پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۵ آوریل ۲۰۲۴

ستون آزاد

+ "زدن سر هشت پا" و حکایت "ببر کاغذی" رضا علوی

+ جهانِ پس از جنگ غزه  رضا علوی

+ آیا اسراییل بر نفت و گازغزه چیره خواهد شد ؟ رضا علوی

+ توتالیتریسم چیست؟ حسین مولا

+ گفتگو بارد هوش مصنوعی با حسین مولا حسین مولا

+ تفاوت مبارزه جوانان در زمان حکومت شاه ایران برای آزادی و دمکراسی با مبارزه جوانان کنونی برای آزادی و دمکراسی علیه جمهوری اسلامی چیست؟ گفتگو حسین مولا با بارد بزرگترین هوش مصنوعی گوگل

+ دو حادثه مهم  رضا علوی

+ جوانانیکه در جنبش زن زندگی آزادی شرکت کردن در چه سنینی بودند؟ Bard هوش مصنوعی

+ خود آموز دیکتاتورها رندال وود کارمینه دولوکا

+ موانع توسعه دموکراسی در خاورمیانه  دکتر امیر ساجدي

+ راز یک کشتار  رضا علوی

+ آیا غول خفته بیدار می شود ؟  رضا علوی

+ ریزش مداحان در این عاشورا رضا علوی

+ رهبر نقاب دار!  رضا علوی

+ بخش سوم : "لاریجانی ها " ؛ مردانی برای تمام فصول رضا علوی

+ حقوق زنان - کانون درگیری. فرهاد یزدی

+ آمریکا ؛ به کجا چنین شتابان ؟ رضا علوی

+ جهان و ایران در آغاز سال نو خورشیدی. فرهاد یزدی

+ نبرد برای نامزدی  رضا علوی

+ . 

+ ایران لیبرال فرهاد یزدی

+ روز جهانی زنان گرامی باد  گیتی پورفاضل

+ سالروز حمله روسیه به اوکراین فرهاد یزدی

+ کالبد شکافی" پرویز ثابتی" رضا علوی

+ سقوط محسن رنانی

+ فشار برملت ایران از دو سو. فرهاد یزدی

+ نشست واشنگتن – تلاش در راه ذلیل کردن جنبش ملی ایران فرهاد یزدی

+ الگوی روسی چپاول اموال ملی فرهاد یزدی

+ امنیت ملی – بخش دوم فرهاد یزدی

+ امنیت ملی در دهه سوم سده بیست و یکم فرهاد یزدی

+ آیا روسیه، جمهوری اسلامی را به عنوان متحد استراتژیک خود محسوب می کند؟ رضا علوی

+ منافع ملی و استقلال فرهاد یزدی

+ نقش "طنز" و شعار های "کاف دار" در جنبش انقلابی ایران رضا علوی

+ قشر میانه ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر

+ دیگر چین به ایران اهمیت نمی‌دهد ! رضا علوی

+ نقش توازن قوا در جهان در خیزش ملی فرهاد یزدی

+ نیروهای مسلح در دو مقطع تاریخی فرهاد یزدی

+ تراژدی جمهوری اسلامی با مهسا امینی آغاز و با محسن شکاری پایان می‌یابد!  دکتر شیرزاد کلهری

+ دستاوردهای جنبش انقلابی ایران یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ از خیزش اجتماعی تا انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ پایان کار رژیم، تکیه بر عصای سلیمان شیرزاد کلهری

+ انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ انقلاب مدرن ایران شیرزاد کلهری

+ ادامه خیزش اجتماعی – سیاسی ایران فرهاد یزدی

+ بیانیه شماره ۱ لیدرهای میدانی  لیدرهای میدانی

+ خیزش اجتماعی نسل جوان ایران فرهاد یزدی

+ اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران فرهاد یزدی

+ با کمال تاسف و تاثر از در گذشت دوست نازنین مان محمد امینی .

+ اعتراضات مردم و راهکار های روی میز حکومت یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ تعلل نیروهای مسلح فرهاد یزدی

+ آینده در کوتاه مدت فرهاد یزدی

+ سپاه پاسداران و نجات ایران فرهاد یزدی

+ رسالت انسان در برابر آزادی سعیده امین‌زاده

+ ایران – روسیه - اوکراین فرهاد یزدی

+ نیاز به زمان فرهاد یزدی

+ مبارزه مدنی و چرائی آن کیومرث صابغی

+ دو بازنده – یک برنده. فرهاد یزدی

+ نظام سیاسی در ایران آینده فرهاد یزدی

+ آیا بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ کاندید خواهد شد ؟ رضا علوی

+ اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین پرفسورجیم دیتو

+ اسطوره جدید و آینده سیاسی عربستان سعودی -

+ فرمان فرمایی روسیه بر نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ دگرگونی قدرت در کانون نظام فرهاد یزدی

+ برجام در تاریکی رضا علوی

+ برای مام زمین در روز زمین فرهاد یگانه‌

+ تکرار تاریخ، نابودی محتوم دیکتاتورهای بزرگ به دست خودشان است فرهاد یگانه‌

+ چرا رابطه کشورهای غربی و روسیه پس از پایان جنگ سرد، به چنین کابوسی برای اردوگاه کشورهای غربی ختم شد؟ فرهاد یگانه‌

+ تاثیر جنگ اوکراین فرهاد یزدی

+ نوروزتان مبارک .

+ چیرگی «جبهه موافقت» بر «جبهه مقاومت» رضا علوی

+ نخبه گان یا پخمه گان در حکومت اسلامی  رضا علوی

+ رویا یا کابوس ؟ رضا علوی

+ خودکامگی  تیموتی اسنایدر

+ نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه فرهاد یزدی

+ در باره انتخابات ۱۴۰۰ مجید / ایران

+ حسن هم از میان ما رفت گروهی از یاران دیروز، امروز و فردای حسن

+ در باره ظریف ... و میدان  مجید / ایران

+ نظام اسلامی و اردوی خاور بر علیه باختر فرهاد یزدی

+ چرا سازمانهای اطلاعا تی معتقدند که آینده جهان تیره و تار است ترجمه: کیومرث صابغی

+ تضمین حداقل درآمد یکسان برای تمام شهروندان. فرهاد طالع

+ قرار داد ۲۵ ساله ؛ ماندگاری حکومت یا ترکمانچای ؟ رضا علوی

+ سخنی با آقای مهاجرانی. محمد امینی

+ مذاکره غرب با نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ هنر فاشیست نبودن ترجمه ناصر فکوهی

+ با ناسيوناليسم راه به جايي نمي‌بريم عظيم محمودآبادي

+ در آستانه چهل و دومین سالگرد انقلاب فرهادی یزدی

+ روز سياه  رضا علوي

+ مصباح یزدی ؛ معمار خشونت مقدس و طرا ح "کادرسازی " رضا علوی

+ حمله به ایران و یا حزب الله؟ فرهاد یزدی

+ تهدید از سوی قفقاز فرهاد یزدی

+ بهار آن سال و «بهار هر سال...» محسن یلفانی

+ بحران امنیتی و حکومت نظامیان فرهاد یزدی

+ جستجوی کار در ایران امروز 

+ سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه فرهاد یزدی

+ اوباما برجام را آورد و ترامپ آنرا پاره کرد- چرا؟ مجید / ایران

+ ارزش های اندیشه های دکتر فاطمی  رضا علوی

+ مرگ نهائی رژیم  فرهاد یزدی

+ آتش افروزی در قفقاذ فرهاد یزدی

+ اندیشه چپ ، خادم غرب مهندس صلاح الدین همایون

+ تنگ تر شدن حلقه فشار فرهاد یزدی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995