ترامپ و امنیت ملی ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[04 Mar 2017]
[ فرهاد یزدی]
- دوم مارس 2017
پس از سال ها گسترش ارزش های لیبرالی، پوپولیسم رو به فراز در غرب، ریشه در دوعامل دارد. نخست ناهنجاری اقتصادی و افزایش خطر بیکاری براثر جهانگرائی اقتصادی که نیاز به زمان دارد تا هر جامعه بتواند توانائی های خود را با واقعیت ها که در کشورهای دیگر (وبه ویژه با سطح در آمد پائین تر) وجود دارد، تطبیق داده و قادر به رقابت در بازار کار جهانی بشود. عامل دیگر سرازیر شدن پناهجویان و مهاجرین اقتصادی و سیاسی از جهان سوم پر متلاطم همراه با بی ثباتی و جنگ داخلی با ابعاد متفاوت می باشد. واکنش در برابر سیاست دروازه های باز چه اقتصادی و چه انسانی به وجود آمد که منجر به نوعی ناسیونالیسم تهاجمی مانند آنچه که سال ها در روسیه وجود داشت، گردیده است. باوجود رشد پوپولیسم با رنگ تند ضد خارجی در دنیای غرب، نمی توان لیبرالیسم حاکم را رو به افول پنداشت. در چند سال آینده حقوق فردی پناهجویان و افرادی که به طور غیر قانونی وارد غرب می شوند با محدودیت هایی که در جوامع مختلف گوناگون خواهد بود، روبرو خواهند شد. اما تصور اینکه ناگهان غرب به لاک نظامی فرورفته و آزادی های فردی را در برابر تهدیدهای واقعی و یا توهمی که ریشه در دنیای خارج با ارزش هایی که بنظر می رسد با ارزش های غربی تفاوت اساسی دارد، غیر ممکن بنظر می رسد. فرهنگ، قوانین و احترام به آن همراه با نهادها و به ویژه جامعه مدنی بشدت جا افتاده در این جوامع، را بسختی بتوان بنظر می رسد.
در هر صورت، نمی توان در برابر پدیده پوپولیسم و اثراتی که بر خارج از مرزهای خود خواهد داشت بی تفاوت مانده و به ارزیابی آن نپردازیم. به ویژه در مورد آمریکا، با قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی که در دوران سال ها برای خود اندوخته، اهمیت بسیار دارد. بر مبنای دلار محاسبه تولید ناویژه ملی آمریکا، چین، ژاپن و آلمان در رده نخست تا چهارم قرار دارند. پول داخلی آمریکا، رایج ترین ابزار بازرگانی در سطح جهانی است و هنوز نه یورو و نه یوان چین نمی توانند در این مورد با آمریکا رقابت کنند. از نظر سیاسی نیز هیچ کشور دیگر حتا قادر به رقابت نزدیک نیست. قراردهای سیاسی، تاسیسات سیاسی و بنگاه های فرهنگی، آموزشی و بهداشتی هم دولتی و هم وسیله ی بخش خصوصی در تمامی جهان گسترده شده است. از نظر نظامی آمریکا تنها کشور در جهان است که می تواند در هر نقطه جهان به طور همزمان در دوجنگ، با جنگ افزار غیر هسته ای شرکت داشته باشد. دستکم در 18 کشور جهان پایگاه رسمی دارد که در برخی از کشورها تعداد پایگاه ها بیش از چند ده می باشند. پایگاه های غیر رسمی، تاسیاست رادار، شنود و حق استفاده از پایگاه های دریائی، زمینی و هوائی محلی در این آمار گنجانده نشده اند. بنا به گفته ترامپ، وی تصمیم برافزایش 52 میلیارد دلار بر بودجه نظامی سال آینده دارد. رقم افزایش، از بودجه نظامی روسیه برابر با 66.4 میلیارد دلار تنها 14 میلیارد دلار کوچک تر است. آمیزش این توان سترگ با نوع ناسیونالیسمی که ترامپ تبلیغ می کند چند مطلب را در سیاست خارجی روشن می کند. بر مبنای این دید، ترامپ به دنبال منافع حیاتی آمریکا با کم بهادادن به دیگر عوامل خواهد بود. حتا اگر این سیاست ها برخلاف نظرات و خواست های متحدین نزدیک آمریکا و یا جامعه جهانی باشد. گرایش به ایجاد اتحادیه و اتخاذ سیاست های مشترک با متحدین که از جنگ جهانی دوم قوام گرفت، تا مقدار زیاد به سود سیاست های یکجانبه تغییر خواهد یافت. دخالت های نظامی در دیگر سرزمین ها که آمریکا اصرار داشت با مشارکت متحدین انجام گردد که نمونه بارز آن در جنگ نخست با عراق به نمایش گذاشته شد، اهمیت خود را در برابر اقدامات یکجانبه تا مقداری از دست خواهد داد. این سیاست تا آنجا پیش خواهد رفت که بسیاری از اتحادیه های امنیتی مانند ناتو که بار سنگین مالی آن تا اندازه زیاد بر دوش آمریکا بود، را دچار دگرگونی خواهد کرد. نقش آمریکا به عنوان پلیس جهانی و حافظ امنیت شاه راه های بازرگانی، دیگر مجانی نخواهد بود.
با در نظر گرفتن این دگردیسی روانی در سیاست آمریکا، می توان انتظار داشت که توان و گرایش تهاجمی آن کشور رو به افزایش است. امکان دخالت پیاده نظام آمریکا در جنگ برعلیه داعش در عراق و سوریه، امکانی واقعی و فوری باید برآورد گردد. همراه با این تحول، همکاری نزدیک تر با روسیه برای رسیدن به تفاهم سیاسی نیز اولویت خواهد گرفت. هردو عمل، دخالت پیاده نظام و همکاری با روسیه، باوجودی که نتیجه آن مشخص نیست، گردش تندی را در سیاست آمریکا نشان می دهد. پس از حمله و اشغال آمریکا به افغانستان و عراق، این تند ترین گردش استراتژیک آن کشور در رابطه با خاورمیانه خواهد بود. چنین بنظر می رسد که سیاست درگیر نشدن در جنگ زمینی در خاورمیانه که اوباما در پیش گرفت در تضاد با استراتژی جدید باشد که تیم ترامپ مرکب از ژنرال هائی که سال ها تجربه در جنگ افغانستان و عراق داشته اند، بوده و به طور کامل فراموش شده است. اجرای این استراتژی که موفقیت آن را نمی توان تضمین کرد، بردو پایه استوار است: نخست برآورد خوشبینانه از توان کلان آمریکا در انجام موفقیت آمیز اقدامات یکجانبه و دوم استفاده از قدرت سخت برای دست یابی به منافع ملی و همزمان حل مسایل جهانی.
از نظر ایران و امنیت ملی این کشور، چند نکته روشن می شوند: نقش ایران در سوریه و عراق چاره ای ندارد که ازآنچه که هست نیز محدودتر گردد. نه روسیه و نه آمریکا و نه ترکیه و نه عربستان خواستار نقش مهمی برای ایران نیستند. دیگر اینکه اگر سپاه پاسداران هنوز خواهان ادامه عملیات در آن دو سرزمین می باشد، باید با احتیاط بسیار عمل نماید که درگیری با سربازان آمریکا نداشته باشد. نکته دیگر و از همه مهم تر اینکه، نظام اسلامی باید بداند که حکومت ترامپ بسیار بیش تر از رئیس جمهورهای دیگر و حتا بسیار بیش تر از بوش (پسر) گرایش حمله نظامی به ایران را دارد. از این رو باید ازهرگونه تحریک آمریکا چه در خلیج فارس و چه در عراق و سوریه بر علیه نیروهای نظامی آن کشور و متحدان آن مانند عربستان، امارات، بحرین، قطر و کویت، و یا ارسال جنگ افزار به حوثی ها و حزب الله پرهیز کند. در حالی که دلمشغولی عربستان برسر مسایل امنیتی و آنچه که در دیگر سرزمین های عربی درگیر جنگ داخلی، متمرکز است، نظام اسلامی مشغول مذاکرات حج می باشد. البته دیگر در این برهه، هر حرکت نظام اسلامی برای کاستن از تنش با عربستان + متحدان، به درستی به نشانه ضعف تعبیر خواهد شد.
تنها بخش سیاسی نظام اسلامی نیست که در معرض تهدید جدی نظامی آمریکا قرار دارد. بلکه نهادهای اجرائی و یا بازوهای نظامی امنیتی هدف نخست می باشند. سپاه پاسداران به ویژه در تهدید نابود کننده نظامی آمریکا قرار دارد. این تهدید به مرزهای ایران محدود نمی گردد بلکه عراق و سوریه را نیز دربر می گیرد. سپاه برای نجات و جستن از خطر ازهمپاشی کامل، باید روند جدا کردن خود از رهبر و پیوستن به ملت را شتاب بخشیده و آن را آشکار کند. "رهبر" نظام قدرت سیاسی خود را به طور کامل از دست داده است. نگاه کنید به ملاقات 50 نماینده مجلس با خاتمی که بدون چشم پوشی سپاه غیر ممکن می بود و یا آبروریزی دستگیری و آزادی احمد منتظری. تنها نگاهدار رهبر، سپاه و دستگاه های امنیتی است. هرچه سپاه حمایت و سرسپردگی خود را از رهبر که از مدت ها پیش با جابجائی فرماندهان و کنار گذاردن آخوندها آغاز گردیده، بیش تر آشکار کند و خود را همان طور که وظیفه دارد در خدمت ملت قرار دهد، نه تنها از حمله ی نظامی به ایران که هدف نخست آن از همپاشی سپاه خواهد بود، جلوگیری کرده، بلکه با دمیدن روحی تازه به همبستگی ملی از برقراری تحریم های فلج کننده دیگر پیش گیری خواهد کرد. ساده ترین و نزدیک ترین راه برای انجام این مهم، بدل کردن انتخابات ریاست جمهوری که در کم تر از سه ماه آینده باید برگزار گردد، به همه پرسی برای آینده ایران است. بدون تردید نتیجه چنین همه پرسی برقراری دمکراسی و برقراری حکومت اراده ملی در ایران که تنها راه نجات کشور است، خواهد بود. این امر راه ایران آینده و متحدین طبیعی خود را یکبار دیگر آشکار خواهد کرد. به استثنای چند حکومت ارتجاعی مشابه نظام اسلامی، همه ی جهان و بالاتر از همه دنیای پیش رفته برخوردار از موهبت دمکراسی لیبرالی به استقبال و پشتیبانی ایران خواهند شتافت.
هیچکس به ویژه نیروهای نظامی، خواستار جنگ یک طرفه نیست. در این برهه نیروهای مسلح ایران، ارتش و سپاه تنها سد پیش گیری از جنگ و نابودی ایران می باشند. این سد نه بخاطر توان جنگی باز دارنده آنان در استاندارد جهانی می باشد، بلکه گذار مسالمت آمیز ایران به سوی برقراری اراده ملی با حمایت آنان باید انجام گردد، و از این باب ارزش دارد. سوم شهریور و حمله عراق به ایران را بخاطر بیاورید و از یک جنگ و یا تحریم های ناخواسته و نابود کننده که با ادامه نظام اسلامی پرهیز ناپذیر خواهد بود، جلوگیری نمائید.
----------------------------
۱ - محاسبه وسیله ی منابع و روش های گوناگون، مختلف می باشد. بر مبنای یک محاسبه آمریکا با 18.5 تریلیارد دلار در رتبه نخست، چین با 11.32 ، ژاپن 4.73 و آلمان 3.97 در این رده بندی قرار دارند. به سخن دیگر اقتصاد آمریکا از ردیف چهارم، بیش از 4.5 برابر بزرگ تر است. برمبنای این محاسبه هندوستان در رده هفتم قرار می گیرد و روسیه در میان ده اقتصاد بزرگ جهانی، مکانی ندارد. آمریکا و متحدین نزدیکش 8 کشور بزرگ اقتصادی جهان با تولید ناویژه ملی برابر با 37.68 میلیارد دلار را در اختیار دارند.
http://www.investopedia.com/articles/investing/022415/w
۲ - چون دلار پول داخلی آمریکا و هم پول اصلی بازرگانی می باشد، عدم موازنه بازرگانی خارجی به اندازه ای که بر دیگر کشورها و از آن میان بر پول ملی اثر منفی می گذارد، برای آن کشور مهم نیست.
۳ - بودجه نظامی پاره ای از کشورها به شرح زیر است: آمریکا 596.0 (4.5% تولید ناویژه ملی)، چین 215.0، عربستان سعودی 87.2، روسیه 66.4، انگلستان 55.5 و هندوستان 51.3 میلیارد دلار می باشند. بودجه نظامی چین و عربستان برآورد است. بودجه نظامی تمام جهان 1676.0 و نظام اسلامی 10.3 هستند.
https//en.wikipedia.org/wiki/list_of_countries_by_milit
۴ - بر پایه ی این نظریه، تکیه بیش از اندازه بر قدرت نرم و حل مسایل از راه سیاسی، سبب کاهش هیبت آمریکا، قدرت یابی رقبا و همزمان افزایش بی ثباتی در سطح جهان بوده است.
۵ - از یاد نبریم که در دوران بوش پسر، هر لحظه امکان حمله به ایران وجود داشت.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: