فراز پدیده ملت در سیاست ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[21 Jan 2017]
[ فرهاد یزدی]
- بیست و یکم ژانویه 2017
آرامش نسبی میان رقبای قدرت، پس از خارج شدن رفسنجانی از صحنه سیاسی ایران، نمی تواند به درازا به کشد. شیرازه کشور پیش از آن از هم پاشیده شده که نظام اسلامی در هرشکلی، چه میانه و یا تند رو، چه محافظه کار و یا عمل گرا، قادر به ایجاد ثبات به عنوان پیش شرط بهبود وضعیت باشند. هم زمان با از دست دادن تنها فردی که "شاید" قادر به ایجاد ائتلاف، هرچند کوتاه مدت، در کانون قدرت بود همراه با فساد و درنده خوئی نهادینه شده، امکان رسیدن به آرامش درازمدت، احتمالی است نزدیک به صفر. بی آبروئی همگانی سرآمدان نظام از یک سو و سترگی هدف که بدست گیری قدرت در یک کشور هشتاد میلیونی با موقعیت استثنائی جغرافیائی و تاریخی، بیش از آن فراگیر است که بتوان به مصالحه دست یافت.
ایران کنونی هم از نظر داخلی و هم در حوزه سیاست خارجی، در موقعیت رقت باری قرار دارد که هیچ گروه، نهاد و دسته ای از پس آن بر نخواهند آمد و تنها دولت برگزیده اراده ملی توان رویاروئی آنهم در درازمدت را دارد. سخن از بهبود وضع اقتصادی با وجود قوانین حاکم و فساد نهادینه شده که توانسته بهمراه خود هنجارهای جامعه را دگرگون کند، سخنی است عبث. دل بستن بر سرمایه گذاری خارجی که قادر باشد سرسوزنی اثر گذار باشد، آرزوئی بیش نیست. افزایش درآمد نفت ایران در وخیم ترین برهه با کمک عربستان برای پیش گیری از همپاشی کامل نظام اسلامی در حالی که جایگزین آماده ای برای پر کردن خلاء در داخل وجود نداشت، انجام گرفت. عربستان برخلاف نظام اسلامی درک می کرد که بی ثباتی در یک سرزمین پرجمعیت در همسایگی، اثرات منفی بر ثبات خود آن سرزمین خواهد داشت که حتا می تواند به از همپاشی آن واحد سیاسی نیز بی انجامد. اما روشن نیست که قیمت نفت و درآمد ایران از این راه به اندازه ای کافی باشد که بتواند مسایل مالی کشور را حل کند. نباید از یاد برد که نظام بانکی کشور به طور کامل ورشکسته و با سیستم های موجود ناظر برآن قابل اصلاح نیستند و بزودی زیر بار سنگینی وام های غیر قابل بازپرداخت، از پایه درهم خواهد شکست. مساله تورم و مبارزه با آن با کاستن از هزینه ها و حجم سرمایه گذاری و یا بسخن دیگر، کاستن از پول درگردش، وسیله ی حکومتی که برای ساکت نگاه داشتن ملت بنا به غریزه به رشوه دادن پناه می برد، غیر ممکن است. اختلاف طبقاتی بی سابقه در تاریخ ایران که تنها در سایه ی گستردگی فساد تا بالاترین افراد در دستگاه رهبری و نهادهای مسئول مبارزه با فساد یعنی نهادهای اطلاعاتی و قضائی، ریشه دوانده، شورش و نا آرامی های اجتماعی آینده در ایران را بیش از انگیزه های سیاسی بر انگیزه های اقتصادی تمرکز خواهد یافت. چنین تحولی در مقایسه با نا آرامی سیاسی در سال 88 بسیار خطرناک تر و خون آلود تر خواهد بود. اگر در آن سال و در آن برهه که آن را زنگ خطر باید نامید، جان و دارائی مردم از جانب تظاهر کنندگان در امان بودند و چپاول انجام نگرفت، تضمینی وجود ندارد که جان و مال مردم در خیزش آینده برپایه ی فشار اقتصادی مصون خواهند بود.
در سیاست خارجی، شاهد هستیم که نظام تلاش شدیدی وسیله ی رئیس جمهور وزیر خارجه و دبیر شورای امنیت ملی، را برای نزدیک شدن با عربستان آغاز کرده است. در درازای سال ها و در مقاله های متعدد، خاطر نشان کردیم که امنیت عربستان و تلاش در حفظ یکپارچگی آن سرزمین، در حالی که جایگزین مناسب تری برای رژیم آن سرزمین وجود ندارد، در راستای امنیت و ثبات ایران است. از این جهت منافع ایران و غرب هم سوئی دارد. غرب نیز مجبور به تحمل آل سعود است. عربستان سعودی در صورت ایجاد بی ثباتی، دارای گرایش شدید به تجزیه است. تجزیه در منطقه که گسترش یافته در راستای منافع ملی ایران نیست. به ویژه در عربستان که با ذخایر و سرمایه گذاری بزرگ نفت، تا سال های دراز دخالت تمامی قدرت های بزرگ و میانه را بخود جلب خواهد کرد. عربستان در این موقعیت تنها نیست. بی ثباتی در عربستان، همه ی شیخ نشین های ثروتمند عرب خلیج فارس را نیز بدام پاشیده شدن خواهد راند. بنظر می رسد که بیش از سی و هفت سال حکومت نظام اسلامی، به این واقعیت پی برده اند که امنیت "حجاز" (نام مورد علاقه خمینی برای آن سرزمین) هم بخاطر قیمت نفت و هم بخاطر حفظ ثبات ایران، نه تنها نیاز دارند بلکه باید سیاست های خود را نیز با آن رژیم هماهنگ کنند. این خفتی است که نظام با دست خود برای ایران خریده است. اما اینجا نیز مساله اعتماد و تجربه پیش می آید. بر مبنای تجربه روشن می گردد، نظام اسلامی ضمانتی به حفظ تعهدات خود ندارد. تنها زیر بار زور به تعهدهای خود احترام خواهد گذارد. در اینجا ما با مساله تعدد مراکز قدرت نیز روبرو هستیم. کدامیک از نهادهای نظام دارای توان وارد شدن به مذاکره تا چه رسد به تضمین در برابر قدرت های خارج را دارند؟ رهبر، دولت، وزارت خارجه، سپاه و (برای ظاهر سازی) مجلس و یا سازمان های اطلاعاتی می توانند تعهد نمایند و آن را به اجرا گذارند؟ بنظر می رسد که چنین دستگاهی در نظام وجود ندارد. اگر حکومت بر ایستادگی در پای تعهدات برجام اصرار می ورزد تنها بخاطر اینست که به پول نفت نیاز دارند و تهدید نظامی آمریکا همچنان پابرجاست و از این رو تمامی دستگاه های یاد شده در بالا، متضمن اجرای آن هستند. جهت گیری ملایم نظام اسلامی ممکن است با استقبال عربستان + متحدین روبرو گردد ولی هیچیک از واحدهای سیاسی درگیر حالت دفاعی خود را پائین نخواهند آورد. در رابطه با آمریکا نیز نمی توان انتظار بهبود و یا دستکم کاهش از تنش را داشت. این رابطه پیچیده و پر تنش از دو سوی نظام اسلامی و آمریکا با ابهام روبروست. نه تنها در ایران بخاطر جنگ قدرت در جریان، نمی توان انتظار دگرگونی عملی در این رابطه را داشت، بلکه در آمریکا هم زمینه ی برای کاهش تنش از جانب رئیس جمهور جدید فراهم نشده است. اگر تحولی پدید آید، دستکم در کوتاه مدت در راه افزایش تنش خواهد بود که با در نظر گرفتن شخصیت بازیکنان حاظر در صحنه می تواند در مقایسه با شش ماه گذشته، حتا خطرناک تر می گردد.
خوش بینی در رابطه با سوریه و عراق و امکان شکست داعش و رسیدن به راه حل سیاسی، افزایش یافته. احتمال پیوستن آمریکا به ائتلاف ترکیه – روسیه – عربستان با روی کار آمدن ترامپ توان بیش تر خواهد یافت و بهمان درجه کنار گذاردن نظام اسلامی از مذاکرات احتمالی صلح. بی تردید رژیم برای این که در بازی باقی ماند دست و پائی خواهد زد. اما بنظر نمی رسد که روسیه و یا دیگر بازیکنان درجه یک نیاز و یا علاقه ای به دخالت دادن نظام اسلامی داشته باشند. حتا بشار اسد اکنون که وضع جنگ بسود او پیش می رود و همزمان وضعیت مالی ایران درخشان نیست، فوریتی برای حفظ موقعیت نظام نخواهد کرد. چنین بنظر می رسد که قدرت های جهانی و منطقه به این نتیجه رسیده اند که امکان دست یابی به نوعی تفاهم در عراق وبه ویژه سوریه، با دخالت محدود نظام اسلامی بخت بالاتری، در مقایسه با دورانی که نظام از دست بالا در آن سرزمین برخوردار بود، خواهد داشت.
مساله جانشینی رهبر نظام و انتخابات ریاست جمهوری در آینده نزدیک، انرژی و تمرکز کانون رژیم را بخود جذب خواهد کرد. هیچ بده و بستانی قادر به رساندن فردی در مقام رهبری نخواهد بود، چه معمم چه مکلا و چه با سرپوش نظامی. تضادهای درون رژیم بیش از آن ژرف هستند و "اقتدار" چنان از هم پاشیده که بتوان بر سر فردی به توافق رسید. شورای رهبری با اینکه بخت موفقیت بالاتری دارد، توان عملکرد آن مورد تردید است. چنین شورائی دربند دسته بندی های داخلی و ائتلافات و جبهه گیری گذرا خواهد بود و همزمان با تزلزل در عمل روبروست. نظام در انتصاب رهبری با بن بستی روبروست که نه تنها نتیجه عملکرد درونی ساختار قدرت است بلکه پدیده ی "خلیفه گری" سده هاست ور افتاده و تنها در مخیله ارتجائی ترین قشر در نظام اسلامی، القاعده و داعش که هنوز در کابوس جا مانده از پریروز تاریخ بسر می برند، کور سوئی می زند.
فرآیند انتخاباتی، هر چند هم با تقلب و دستکاری های متعدد همراه باشد، برای هر رژیم خودکامه بخاطر قابلیت ایجاد موج و هیجان در جامعه، خطرناک است. هرچه مشروعیت نظام بیش تر از دست رود، قابلیت بالقوه خطر بالاتر می رود. در نتیجه هر انتخاباتی دارای خطر بالقوه بالاتری نسبت به انتخابات پیشین است. حکومت های خودکامه با تکیه بر دست آوردهای اقتصادی و یا پیروزی در سیاست خارجی بر درازای عمر خود می افزایند و از این رو می توانند با سادگی بیش تر نتیجه ی انتخابات را بنا به منافع خود تا مقداری دستکاری کنند. نظام اسلامی از این قابلیت نیز محروم است. نه دست آورد خارجی و نه اقتصادی را می تواند در کارنامه خود بگنجاند. تجربه سال 88 و سپس سال 92 و پس از آن آخرین انتخاب مجلس، ثابت کرد که توان نظام برای دستکاری در صندوق رای محدود و می تواند به نتیجه عکس بدل شود و شورش همراه آورد. یگانه حافظ موثر نظام تاکنون، یعنی سپاه پاسداران بخاطر استقلال عملی که در چند سال گذشته یافته و همراه با فرآیند پاکسازی داخلی در جریان، هر روزه گرایش کم تری در رویاروئی با ملت را پیدا کرده است. پویائی داخلی این نهاد بطور طبیعی به سوی افزایش قدرت خود در سیاست ایران پیش می رود. در این راستا احتمال زیاد دارد که اگر سپاه نتواند با هریک چه رئیس جمهور کنونی و چه نامزدهای دیگر که به احتمال زیاد مجبور هستند در جناح محافظه کار باشند، چه با حمایت و حتا بدون حمایت رهبر، به نوعی تفاهم دست یابند، سپاه نامزد مورد نظر خود را اعلان کند. از سوی دیگر هم سپاه و هم دیگر گروه های شرکت کننده در جنگ قدرت، آگاه هستند که خیزش ملت با نیروی بسیار بالائی که قادر به درهم شکستن طومار نظام اسلامی باشد، امری فوریست و می تواند در هر لحظه اتفاق افتد. از اکنون تا پایان انتخابات، تمام تلاش مدعیان قدرت و از آن میان سپاه مجبور است که در راستای خواست های ملت تمرکز یابد، تا امکان پیروزی را داشته باشند.
نظام اسلامی مرده است و راه نجاتی ندارد. مدعیان قدرت اگر می خواهند بعنوان بازیکنانی در آینده سیاسی ایران، بختی داشته باشند باید چنین حقیقتی را درک و بپذیرند. پایان نظام اسلامی دو راه بیش تر پیش رو ندارد: یا با خشونت و مقاومت در برابر خیزش ملت و یا در جهت عکس، با پیوستن به ملت و تلاش برای دوره انتقالی با بیش ترین آرامش ممکن. چنین بنظر می رسد که سپاه خود را آماده پر کردن خلاء قدرت که بر اثر سقوط نظام پیش خواهد آمد، آماده می کند. به احتمال بسیار زیاد این تنها نهادیست که به طور مشروط می تواند نقش پر کردن خلاء قدرت را بازی کند. مشروط ذکر شده از این نظر است که بدون ائتلاف با ارتش و همچنین بدون کسب پشتیبانی ملت چنین امری نه تنها امکان پذیر نخواهد بود، بلکه در صورت شکست، آن نهاد بسرعت از هم پاشیده خواهد شد. پشتیبانی ملت با گام برداری در راه خواست های ملت میسر خواهد بود. آزادی و حکومت اراده ملی در صدر خواسته های ملت است که با نظام اسلامی، به طور کامل همخوانی ندارد. هر نیروئی که پر کننده خلاء قدرت باشد باید درک کند که نقش آن موقتی و تنها انتقالی خواهد بود. انتقالی به این معنا که قدرت به ملت به صورت دمکراسی که البته در ابتدا با اشکالات و نواقص فراوان روبرو خواهد بود، انجام پذیرد. هرچه با آرامش و بدون خون ریزی همراه باشد، دوران گذر کوتاه تر و ساده تر انجام پذیر می باشد. از این رو ائتلاف، باید بخش بزرگی از دیوان سالاری کنونی را نیز در بر گیرد.
-----------------------------------------------------
۱ - حتا از آن بالاتر مرتب به حریف یادآوری و اروپا را نیز به کمک می طلبد که تعهدات خود را انجام دهند.
۲ - بنظر نمی رسد که رقیب دیگری در گروه عملگرا در برابر رئیس جمهور بخت پیروزی داشته باشد.
۳ - امام جمعه تهران در سخنان بیستم ژانویه می گوید "ما از لفظ دمکراسی آن همچنان خوشمان نمی آید". او هنوز براین باور است که در دوران خمینی در حالیکه قدرتمند بودند بسر می برد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: