Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


(نگاهی انسان شناختی به زندگی و آثار ساعدی -بخش پنجم)

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[22 Mar 2016]   [ فاطمه خضری]




هنگام زاده شدن یک بشر مطمئنا" جامعه احساس خطر می کند که خود را با موجودی روبرو می بیند که به خود و جامعه اش ناآگاه است، در نتیجه جامعه با پرواندن یک برنامه ی دقیق برای این موجود توان باز تولید کردن خودش را در او درونی می کند. به نظر می رسد از خلال نگاه یک جامعه به کودکانش بتوان به ساختارهای شکل دهنده هویت مردم نزدیک شد. آیا پرداختن ساعدی و نویسندگان دیگر به ادبیات کودکان نگرانی و احساس مسئولیت آن ها را به این گروه سنی می رساند...؟ اما می توان نوع پرداخت ادبیات کودکان را در ایران با این پرسش زیر سوال برد: آیا اغلب نویسندگان در ایران که برای کودکان می نویسند توانسته اند با کودک همراه شوند و دنیا را از خلال نگاه نظم نیافته ی آن ها ببینند یا اینکه برای آن ها پرداختن به مفاهیم ذهنی خودشان از اهمیت بیشتری برخوردار است و انتخاب این ژانر ادبی هم برای این است که راحتتر بتوانند نبود آزادی نوشتن را نادیده بگیرند...؟ فرق ژانر ادبی با متون علمی در این است که باید بین نویسنده و مخاطب که برای او نوشتن صورت می گیرد کنشی متقابل هر دوی آن ها را متاثر کند، در غیر این صورت مخاطب یک ابژه فرض شده است. اینکه نویسندگان ایرانی اغلب برای اینکه بتوانند مفاهیم ذهنی خویش را بپرورانند ژانر ادبیات کودک را انتخاب می کنند، به نظر می آید سنت جدیدی نیست، ادبیات کلاسیک ایران پر از قصه هایی است حول زندگی حیوانات برای بیان مفاهیم عرفانی، آموزش اخلاق و نکاتی اجتماعی – سیاسی است: منطق الطیر، کلیله دمنه، داستان های مثنوی و....

برگزیدن ژانر ادبی برای نظم دادن مفاهیم فلسفی، اخلاقی، سیاسی و... مسلما" به شکل گیری هویت ما هم مربوط می شود. چرا نخبگان یک جامعه دوست دارند مفاهیم ذهنی خویش را به صورت نمادین بیان کنند...؟ آیا آن ها به خاطر نداشتن آزادی نوشتن این کار را می کنند...؟ آیا هویت ما به گونه ایی شکل گرفته که ترجیح می دهیم آنچه فکر می کنیم را به روشنی نگوییم تا دیگری نتواند به شناخت مان برسند...؟ هنگامی متون گذشته را بررسی می کنیم اکثر مفاهیم ذهنی از خلال ژانر ادبی شکل گرفته اند. امروزه هم ما هنوز نتوانسته ایم به مفاهیم طبقه بندی شده ی روشنی از رهگذر درونی کردن تفکر انتقادی برسیم تا بتوانیم گفتگو را به یک فرایند اجتماعی تبدیل کنیم. ما امروزه هم بیشتر ترجیح می دهیم چند پهلو، نمادین مفاهیم ذهن خود را بیان کنیم که این امر باعث می شود نتوانیم بین خودمان گفتگو داشته باشیم. در داستان های نویسندگان کودکان، کودک؛ منفعل، یک شنونده ی خوب برای یاد گیری نکات اخلاقی آن ها فرض می شود. همان طور که می دانیم امروزه غرب ترجیح می دهد تفکرات خود را از خلال ژانرهای هنری؛ سینما، رمان به فرایند اجتماعی برساند تا اینکه مثل قبل بخواهد آن ها را به صورت علمی محض، فلسفی و روشن بیان کند. این در حالی است که ادبیات کلاسیک ما همواره به آن پرداخته است. اما تفاوت اساسی بین دنیای رمز ادبیات کلاسیک ما با ژانر رمزگونه ی امروز غرب دارد این است که در آثار هنری امروز، مخاطب به صورت نقشی محوری دارای کنش در نظر گرفته می شود، موضوعی که چه در ادبیات دیروز ما و چه امروز نادیده گرفته شده است. البته این نادیده گرفته شدن آگاهانه نبوده است. مخاطب در ادبیات ما این گونه فرض می شود که باید با لطف پدرانه نگریسته شود گویی توان داشتن تفکر انتقادی را در او نمی بیند باید مواظب او باشد که حقش پایمال نشود. این گونه برخورد با مخاطب داشتن از شکل گیری هویتی می گوید که ما ترجیح می دهیم دارای تعریفی روشن در ابتدا از خودمان در درون باشیم و پس از آن بخواهیم خودمان را در واژگانی نمادین به دیگری بشناسانیم.

ساعدی در داستان کلاته نان داستان را این گونه پرورانده که کودک یاد بگیرد اگر عملی درست انجام دهد پاداش می گیرد در غیر این صورت خود باید تاوان عملش را بدهد. البته این گونه که هر کس در مقابل کار خود مسئول است در ظاهر سخن درستی می آید، اما ممکن است یک سخن که درست نامیده شده در مقابل ابعاد دیگری که به کار می رود باعث ناهماهنگی شود. مثلا" ممکن است این گونه داستان برای کودکان گفتن زمینه های رشد را برای آنها که دارای تفکری انتقادی شوند فراهم نمی کند. آیا ما حق داریم کودکان را همان گونه که خود می پسندیم تربیت کنیم...؟ یا باید آن ها به گونه ایی تربیت شوند که خود فردا بتوانند تصمیم بگیرند...؟ به مخاطب نقش محوری دادن به این معنی نمی تواند باشد که ما او را با علاقه ی عاطفی دوست داشته باشیم، مخاطب را دارای کنش دانستن شاید بتواند این گونه معنا شود که او خود می تواند زندگی کند؛ و این یعنی دادن حق آزادی به مخاطب همراه ایجاد کنشی متقابل که هر دو (نویسنده، مخاطب) را متاثر کند.

در اینجا پاره ای از داستان ساعدی آورده میشود.

داستان کلاته نان: «در آبادی دور افتاده ی کلاته نان، مادر و پسری با هم زندگی می کردند که خیلی زیاد همدیگر را دوست داشتند. مادر پیر بود و پسر جوان. با وجود این، هر روز صبح، آفتاب نزده، بلند می شدند و با هم به مزرعه می رفتند و با هم کار می کردند. فصل پاییز زمین را شخم می زدند و تخم می پاشیدند، فصل بهار آبیاری می کردند، و تابستان ها محصول را درو می کردند. در خانه هم که بودند، هر دو به هم کمک می کردند. پسر آرد خمیر می کرد، مادر نان می پخت، هر دو می خوردند و می خوابیدند، و خستگی از تنشان در نرفته، دوباره بلند می شدند و به کار می پرداختند.

با این همه کار، بسیار فقیر بودند. دار و ندارشان، علاوه بر وسایل ساده ی زندگی، یک جفت گاو زرد خوشگل بود....مادر که روز به روز ضعیف تر و پیرتر می شد، هیچوقت حاضر نبود دست از کار بکشد و پسر جوانش را تنها بگذارد. یکی از روزهای تابستان که هر دو مشغول درو کردن گندم بودند، ناگهان حال مادر به هم خورد و بر زمین افتاد...»(ساعدی، 1353)2.

به گونه ایی عاطفی در این داستان از فقر یک ده سخن می گوید که انگار خواهان نه تنها همدردی با شخصیت های قصه است، بلکه می خواهد به آن ها کمک کند تا فقرشان حل شود. او برای همین چاره ای ندارد دست به دامان نیروهای ماورائی شود البته اگر خوانین را متعلق به این دنیا بدانیم؛ این نیز بماند که ساعدی می خواهد راه حل مشکلات اخلاقی خان زادگان را نیز از خلال داستانش بپروراند. ممکن است در اینجا یک سوال پیش بیاید؛ البته با توجه به این نکته که «این درک، کاملا" از درکی که پژوهشگر انسان شناسی را به بخشی از خود موضوع پژوهش بدل می کند، فاصله دارد. و این درک، پژوهش انسان بر انسان، تنها از خلال یک کنش متقابل و پیوسته میان این دو انسان امکان پذیر است که در طول آن هر یک از آن دو بر دیگری اثر می گذارد و این اثر گذاری ها و "روایت ها" آن ها خود بخشی از پژوهش را تشکیل می دهند»(فکوهی، 1385، ص41)؛ و همچنین این نکته «در مقایسه میان رمان و انسان شناسی می بینیم که منطق رمان، همچون در انسان شناسی، حکم می کند که شخصیت ها در (رمان) و جوامع انسانی (در انسان شناسی) چندگانگی داشته باشند و در هر دو مورد قابل تقلیل یافتن به هویتی یگانه نباشند»(همان)؛ آیا نویسنده ادبی یا محقق انسان شناس اگر درکی از چندگانگی هویت انسان ها نداشته باشد، ممکن نیست خود به بخشی از موضوع پژوهش بدل شود...یا نویسنده ی داستان آن قدر در پرداختن قصه دخالت کند که دارای نثری عاطفی نسبت به شخصیت های داستان شود..؟ به نظر می آید می توان برای فهم اینکه یک رشته مطالعاتی چقدر در یک جامعه توانسته مفاهیم خود را برای ارتباط برقرار کردن در بین اعضای خود به نظم برساند، از خلال رشد شاخه های دیگر مطالعات آن را بررسی کرد. به نظر می رسد همان طور که نثر ادبیات از حس دلسوزی عاطفی خویش دور می شود می توان امیدوار شد که رفته رفته مخاطب نقش اصلی را در ژانر ادبی به خود اختصاص می دهد. همچنین شاید در مورد مطالعات انسان شناسی گفت همان طور که محقق سعی می کند به موضوع پژوهش بدل نشود رفته رفته می تواند چندگانگی هویت افراد را بپذیرد و در نتیجه از مطلق نگری واژه ها نه تنها دور شود، بلکه بخواهد شناخت فرهنگ هر جامعه ی کوچکی را نسبت به جهان بشناسد.

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸ مارس ۲۰۲۴

هنر و ادبیات

+ ۱۸ کتاب پنج داستان شماره ۲ پرنده زیبا  هرمز داورپناه

+ کتاب 5 بخش اول ۱-مردی در طبقه بالا هرمز داورپناه

+ ۱۷- صعود یا سقوط!؟  هرمز داورپناه

+ ۱۶- اولین آوای رعد! هرمز داورپناه

+ سپیده می گرید!  هرمز داورپناه

+ ۱۵- سپیده می گرید! هرمز داورپناه

+ ۱۴ - .راه طولانی پیش رو هرمز داورپناه

+ ۱۳ – تارهای عنکبوت  هرمز داورپناه

+ 12- ژنرال هرمز داورپناه

+ طولانی ترین روز - بخش دوم هرمز داورپناه

+ ۱۱. طولانی ترین روز! هرمز داورپناه

+ ۱۰ ساعت آخر هرمز داورپناه

+ پشه ها هرمز داورپناه

+ سال ۲۰۲۲ سالی بهتر برای همگی  

+ فرار بزرگ هرمز داورپناه

+ ۷- خبرچین هرمز داورپناه

+ ۶- شاپرک هرمز داورپناه

+ ۵ عملیات "ب"  هرمز داورپناه

+ فصل 4- مردی در چادر هرمز داورپناه

+ ۳- صبح بخیر، آفتاب!  هرمز داورپناه

+ ۲- این دیگه چه مفهموی داره؟  هرمز داورپناه

+ پوست دایناسور هرمز داورپناه

+ ۳۷-ناخدا، به پیش! هرمز داورپناه

+ ۳۶- کلید هرمز داورپناه

+ ۳۵- تله هرمز داورپناه

+ ۳۴- پیرمرد هرمز داورپناه

+ ۳۳- راه طولانی به خانه... هرمز داورپناه

+ ۳۲- میلیونر هرمز داورپناه

+ ۳۱- آدمخوار هرمز داورپناه

+ ۳۰- دیشب چه اتفاقی افتاد؟ هرمز داورپناه

+ ۲۹- کرگدن ها هرمز داورپناه

+ ۲۸ در جستجوی بهشت هرمز داورپناه

+ ۲۷ – خرسها هرمز داورپناه

+ ۲۶– ماتاهاری  هرمز داورپناه

+ مارسل پروست: در جستجوی زمان از دست رفته دکتر شیرزاد کلهری

+ نگاهی به هزار و یکشب دکتر شیرزاد کلهری

+ ۲۵ - پلیس مخفی هرمز داورپناه

+ ۲۴– راننده هرمز داورپناه

+ 23 – جاسوس ایرلندی هرمز داورپناه

+ 22 سایۀ مرگ هرمز داورپناه

+ پائیز پویا ی. صفایی

+ ۲۱ / قدم بعد  هرمز داورپناه

+ ۲۰- اولین قدم هرمز داورپناه

+ ۱۹- از جات تکون نخور! هرمز داورپناه

+ چگونگی و انواع بحران ها دکتر مهدی مطهرنیا

+ ۱۸- مردی در رؤیا هرمز داورپناه

+ توریسم موسیقی معصومه اشتیاقی

+ جامعه شناسی ارتباطات؛ سواد رسانه ای و سواد گفتمانی دکتر حسن بشیر

+ ۱۷ – مرد انقلابی هرمز داورپناه

+ به سوی توفان، بخش ‍۱۶ هرمز داورپناه

+ ۱۵ - آدم خوش شانس  هرمز داورپناه

+ ۱۴- باید یا نباید؟ هرمز داورپناه

+ ۱۲- تاریکخانه هرمز داورپناه

+ ۱۲- غرش توفان هرمز داورپناه

+ 11- خودکشی هرمز داورپناه

+ ۱۰- مردی با یک ترومپت هرمز داورپناه

+ «انسان ایرانی»؟ کدام «انسان ایرانی»؟ گفتگو با ناصر فکوهی مجمد جواد صابری

+ ۹ - پارتی هرمز داورپناه

+ ۸- جاسوس روسیه! هرمز داورپناه

+ ۷- اسکانک هرمز داورپناه

+ ۶- جسد  هرمز داورپناه

+ 5 - مردی در تابوت  هرمز داورپناه

+ بخش 4: سانفرانسیسکو : روز نخست هرمز داورپناه

+ به سوی توفان - بخش سوم: لال بازی! هرمز داورپناه

+ حقیقت در هنر 

+ عروسی مرگ  بیژن

+ به سوی توفان 2- شیکاگو هرمز داورپناه

+ اسفند زبان، منزلت و قدرت در ایران دکتر محسن رنانی

+ پوزخند خدا...... بیژن

+ به سوی توفان هرمز داورپناه

+ عکسی سیاه و سفید، دستبند بر دست و  بیژن

+ جهانی شدن و فرهنگ 

+ شان پن، بازیگر برنده اسکار، به نویسندگی روی آورده است BBC

+ دختران انقلاب ی. صفایی

+ سوزان سانتاگ: بورخس به ما آموخت کتاب راهی برای رسیدن به انسانیت است 

+ حقیقت هنر چیست؟ حامد گنجعلی‌خان حاکمی

+ کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم محمود پوراکبری

+ 12- پرواز هرمز داورپناه

+ پرواز بی پایان - فصل اول، بخش 3 گلناز داورپناه

+ 11- سفر به شمال هرمز داورپناه

+ پرواز بی پایان - فصل اول، بخش 2 گلناز داورپناه

+ 10- سینه سرخ ها هرمز داورپناه

+ درد برخی ادبیاتی‌ها «بی‌دردی» است محمدرحیم اخوت

+ پرواز بی پایان (یا :سراب زرین ) گلناز داورپناه

+ 9- جناب دکتر... هرمز داورپناه

+ 8 -انجمن هدایت هرمز داورپناه

+ 7- مرد عوضی هرمز داورپناه

+ 6 - بُزی هرمز داورپناه

+ 5- پایانِ یک آغاز هرمز داورپناه

+ 4- گرگ ها هرمز داورپناه

+ 3- شتر دیدی ندیدی هرمز داورپناه

+ ۲- خون آشام هرمز داورپناه

+ نگاه نو شمارة 113،بهار 1396 منتشر شد 

+ کتاب ۲: نوجوانی - فصل اول: قهرمان هرمز داورپناه

+ 46 – کودتا  هرمز داورپناه

+ وقتی یک فیلسوف رمان می‌نویسد مهسا رمضانی

+ 45- خروس جنگی هرمز داورپناه

+ اسکار ۲۰۱۷؛ «فروشنده» برنده شد 

+ 44 – مرغ، یا خروس؟ هرمز داورپناه

+ 43- فرشته هرمز داورپناه



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995