انتخابات پیش رو و سرگردانی رژیم
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[23 Jan 2016]
[ فرهاد یزدی]
– بیست و سوم ژانویه 2016
سخنان وزیر خارجه در داووس در باره عربستان (گرچه با تاخیر سی و هفت ساله) و سوریه، گویای ژرفای جنگ قدرت در داخل کانون رژیم و سنگین شدن وزنه عملگراها در این برهه می باشد. او در یک سرزمین خارجی خطاب به جهان و از آن میان سرزمین های عربی، اسرار نظام را با گفتن این جمله که "از من خواستند روابط را با عربستان قطع کنم، اما من نپذیرفتم" فاش کرد. روشن است که منظور وی از من "خواستند" چه مقامی می باشد. بازهم با در نظر گرفتن این واقعیت که سیاست عربی نظام اسلامی از سال های پیش، به طور عملی وسیله ی سپاه پاسداران اداره می گردید تا وزارت خارجه، روشن است که چه نیرویی در برابر خواست رهبر نظام، از وزیر خارجه پشتیبانی کرده است. او در ادامه خطاب به عربستان می افزاید "ایران آماده همکاری باشماست، ایران نمی خواهد کسی را در این منطقه به انزوا بکشاند." بندرت از سوی مقامات "مسئول" شنیده می شد که سیاست ایران چیست . همیشه سخن از سیاست نظام بود. آیا کور سوی ذره ای از منطق در سیاست خارجی پس از گذر نزدیک به 37 سال، نشانه ی نزدیک شدن پایان جنگ قدرت است؟
هر شکست خورده ای، روزانه با رقیبان دلیر شده، دست بگریبان است. رقیبان قدرت، در نظام اسلامی که با محافظه کاران که تاکنون سکان را در دست داشتند درگیر هستند، به دو دسته تقسیم می شوند. نخست بازماندگان اندک وفادار به رژیم که با وجودی که خواستار اصلاحات اساسی در مدیرت کشور هستند، اما همزمان با پذیرفتن شکست های نظام، پایه های رژیم و گروه خود را توانمند برای جبران کمبودها برآورد می کنند. باوجودی که این گروه در به قدرت رساندن و حفظ رژیم سال ها تلاش کرده اند و در این راه دانسته و یا ندانسته (بیش تر دانسته) در جنایات و فساد آن شریک می باشند، از مدت ها پیش به دلایل شخصی و روانی، به ژرفای فاجعه کارهای گذشته پی برده اند. از نیمه دوم سده بیستم تاکنون، تمامی گذرهای صلح آمیز و یا با خون ریزی اندک، با مشارکت مستقیم گروه های مشابه با بده و بستان های سیاسی با ملت شکل گرفته است. نه اینکه این گروه صلاحیت برای اداره آینده کشور را دارا هستند و یا باید در قدرت بمانند. بلکه این گروه برای شکل گیری دوران انتقال، شاید به یگانه قدرت حاظر در صحنه بدل شده و از این رو، برای ثبات و آرامش ایران، به نیروی غیرقابل چشم پوشی بدل شده اند. گروه دوم مخالفان رژیم، اکثریت بزرگ ملت ایران است که خواستار استواری اراده ملی در نظام سیاسی آینده ایران، که بدون تردید گام برداری به سوی استواری دمکراسی خواهد بود، هستند. در ایران آینده، اسلام سیاسی با سابقه شکست در کشورداری، مکانی بیش از دیگر رقبا برای کسب قدرت سیاسی، نخواهد داشت. تمامی مدعیان قدرت، و از آن میان گروه عملگرایان کنونی نظام اسلامی، در چارچوب قانون از شرایط مساوی برخوردار خواهند بود.
به نظر می رسد که در حال حاظر، گروه عملگرا در حال گسترش نفوذ خود در نهادهای کشور و از میان، سپاه پاسداران می باشد. تحولات یک سال گذشته ایران با مخالفت شدید گروه تندرو، بدون پشتیبانی سپاه عملی نمی شد. گروه عملگرا، همزمان باید در چند جبهه تلاش کند: بالابردن محبوبیت، با ادعای پاسداری از منافع ملت (که در برابر اعمال گروه محافظه کار، نیازی به داشتن نبوغ نیست)، پایداری از فروپاشی ناگهانی رژیم و به ویژه در برابر فشارهای خارجی و اقتصادی و بالاخره، به دست گرفتن کامل اهرم های قدرت از گروه محافظه کار.
سخنان وزیر خارجه در سوئیس را می توان از این منظر نگاه کرد. تلاش برای دور کردن خطر جنگ از ایران با دادن اطمینان که ایران خواستار بی ثباتی سرزمین های عربی نیست. سخن و قول در نظام اسلامی پشیزی ارزش ندارد. اما او با گفتن این مطلب که زیر فشار برای قطع رابطه با عربستان تسلیم نشد، دو ادعا را مطرح کرد. نخست آنکه سیاست گذاران دیگری، سوای رهبر و اطرافیان، اکنون قدرت نهایی را البته با تایید نیروهای مسلح، کنترل می کنند. دوم، سیاست ماجراجویی و تلاش در راه ایجاد درگیری، تا مقدار زیاد کنار گذارده شده است. با در نظر گرفتن ناتوانی حاکم بر کشور، ازهم پاشی قدرت مرکزی، دور از واقعیت نیست. تلاش در راه کاستن از فشار قدرت های خارج بر ایران و نظام، تا اندازه زیاد با این هدف طراحی شده است. در واقع هر فردی با شعور عادی سیاست گذاری، درک می کند که کشور را نمی توان به طور دایم در بی ثباتی نگاه داشت و همزمان انتظار دست یافتن به پیروزی را در سر پروراند. وزیر خارجه به عربستان + متحدین عرب و قدرت های خارجی که نگهداران نهایی رژیم سعودی تاکنون بوده اند، تغییر سیاست ایران را اعلان کرده و خواستار کاستن از تنش در خلیج فارس و افزایش قیمت نفت برای سرپا نگاهداشتن حکومت ایران، می باشد. احتمال جنگ باوجودی که بسیار بالاست، از احتمال سقوط اقتصادی رژیم شاید پایین تر باشد. تنها عربستان، کویت، امارات و قطر در حرکتی همگام با یکدیگر در کاستن از تولید، به ایران و عراق اجازه خواهند داد که بخشی از بازار از دست رفته را همراه با افزایش قیمت، دوباره در اختیار گیرند.
انتخابات اسفندماه، همراه با پیش و پس لرزه های آن، به احتمال زیاد شتاب گذر از نظام اسلامی را روشن خواهد کرد. از یکسو، هر گونه تندروی رژیم که با افزایش مسایل اقتصادی که راهی برای حل فوری آن در دست نیست، نه تنها برخشم ملت بلکه بر تعداد اعتراض کنندگان بشدت خواهد افزود. گرایش طبیعی نظام، ادامه راه گذشته است. اما آنان هنوز تجربه سال 88 را فراموش نکرده اند در حالی که درک می کنند که قدرت اجرایی آنان نسبت به سال 88 بشدت فروکش کرده است. نیروی انتظامی و سپاه بیش از آن دچار چند دستگی هستند که بتوانند یکپارچه در جهت منافع رژیم، عمل کنند. کادر پلیس و سپاه و نیز بسیاری از فرماندهان، بیش از آن با ملت همبسته اند که در درگیری همه جانبه به ویژه اگر به درازا کشد، در برابر ملت مقاومت کنند. پیوست آنان به ملت به صورت گروهی و فردی، به کابوس نظام بدل شده است. شاید بخشی از بسیج را بشود به میدان آورد. اما با در نظر گرفتن سخنان مغشوش فرمانده بسیج در این روزها، چنین باید برداشت کرد، که او بیش تر در فکر حفظ آینده خود است تا حفظ نظام. همزمان رئیس جمهور در تلاش پیش گیری از انفجار بزرگ است. بحرانی که مهار آن مشگل خواهد بود. او با جبهه گیری در برابر رهبر نظام در مورد انتخابات نه تنها بر محبوبیت خود می افزاید بلکه همزمان می داند که فشار زیاد بر ملت همراه با نداشتن راه حل برای مشگل فساد که رهبر نظام و دوروبری های او را دربر می گیرد، دارای ظرفیت واکنش شدیدی خواهد بود که اختیار آن از دست همه در خواهد رفت.
شاید مرور وقایع در روزهای پایانی اقتدار حزب کمونیست شوروی و شباهت های آن با نظام اسلامی بتواند آینده را کمی روشن تر کند. شوروی توانست خود را از شر دیکتاتوری فردی رها کرده و با برقراری دیکتاتوری حزبی، تا نزدیک به چهل سال دیگر به صورت ابر قدرت در جهان دوام آورد. با این حال با وجود دارا بودن سی هزار کلاهک هسته ای و امپراتوری که از ولادی وستک تا قلب اروپا گسترده بود، از درون پوسیده و چون قادر به حل مساله ای نبود، به طور عملی مرده بود. نظام اسلامی بدون داشتن توانایی های یک امپراتوری (نظامی، اقتصادی و متحد) به سرنوشت پوسیدگی درونی دچار شده است. گورباچف نه برای برچیدن ختم درگذشت شوروی، بلکه برای نجات آن بقدرت رسید. با تمام توان فردی و محبوبیت جهانی نتوانست نظامی را که قدرت نوسازی نداشته را نجات دهد. دست آورد بزرگ او، پایان دادن صلح آمیز و مسالمت جویانه به امپراتوری مخوف و خشن شوروی و حفاظت از زرادخانه هسته ای و یکپارچگی سرزمینی بود. تاریخ، مشابه چنین نقشی را بر عهده گروه عملگرا با پشتیبانی نیروهای مسلح، واگذار کرده است. آنان نیز با گمان نجات نظام مرده، در پی قدرت هستند. باید امیدوار بود که در اندازه گورباچف و حزب کمونیست شوروی درک تاریخی و وفاداری به سرزمین و ملت را داشته باشند و همچون او پاره ای از گناهان پیشین خود را پاک کنند.
.....................................
http://www.radiofarda.com/articleprintview/27499520.html 1/20/2016
- قیمت نفت با وجودی که تا مقدار زیادی وسیله ی عرضه و تقاضا تعیین می گردد، به طور تاریخی به خواست سیاسی تولید کنندگان بزرگ مانند روسیه و عربستان وابسته بود. در اینکه امروز جهان با عرضه پیش از تقاضا روبروست، شکی نباید کرد. اما از سوی دیگر هدف سیاسی کاهش قیمت نفت که روسیه، ونزوئلا و ایران را زیر فشار قرار دهند، تا مقدار زیاد به دست آمده است. روسیه در حالی که روبل هرروزه سقوط می کند، در شش ماه گذشته تلاش کرده که هرچه ممکن خود را با غرب نزدیک کند. ونروئلا به مرحله گذر از حکومت پوپولیستی هواداران چاوز و جانشین او نزدیک است. بنظر می رسد که بازده سیاست های نظام اسلامی، چاره ای بجز تسلیم برای ایران باقی نگذاشته باشد.
- پیش لرزه و پس لرزه انتخابات طیف گسترده ای را در بر می گیرد. از احتمال بالای فلج شدن شورای نگبهان به صورت استعفای چند عضو مهم تا استعفای جمعی استانداران و حتا وزیر کشور تا تظاهرات خیابانی با ظرفیت بالقوه چند میلیونی.
- نه در مورد مرتضوی و نه بابک زنجانی، به احتمال زیاد بخاطر وجود سیستم افشاگری در صورت صدور حکم شدید، تاکنون با تمام هیاهو نتوانسته اند حمایت قوه قضاییه از آن دو را، خنثی کنند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: